اصغر نحوی پور پهلوان است، در مکتب پوریای ولی درس خوانده است، در گود زورخانه جوانمردی و دفاع از مظلوم را آموخته است. با این ویژگی ها به دفاع از زن، مداخله می کند. بر این نکته تاکید می کنم که اصغر با آن روحیه و پشتوانه ی انسان دوستی و روح و مرام دفاع از مظلوم، به هر حال برای دفاع از حیثیت و شرف آن زن علیه آخوند پلید موضع می گرفت و همه ی ارزش و اعتبار کار اصغر در همین است و این شبهه ایجاد نشود که او در این ماجرا فریب آخوند ریاکار و جنایت پیشه را خورده است! آخوند که به احتمال زیاد همین را می خواسته است، بر آتش درگیری می افزاید. اصغر نحوی پور با آخوند گلاویز می شود و او را می زند. همزمان بر علیه تمامیت حاکمیت آخوندی شعار می دهد و انزجارش از آخوند های حاکم را فریاد می زند.
در فاصله زمانی بسیار اندک و سوال برانگیز، ماموران گشت انتظامی وارد صحنه می شوند. انگار که در راه پله های مترو کشیک می کشیدند و منتظر بوده اند تا به صحنه دعوت شوند. آخوند دجال خودش را به موش مردگی زده است، اصغر نحوی پور به طرف ماموران می رود. تفنگ های آنها پر و آماده شلیک بوده اند. او طبق فیلم های موجود، بدون هیچگونه تهدیدی نسبت به ماموران، به آنها نزدیک می شود. آنها قبلن به او هیچ اخطاری نداده اند، نه اخطار زبانی و نه اخطار با تیر هوائی. یک نفر دارد علیه رژیم شعار می دهد و کسی دور و برش نیست، تنهای تنها و بی سلاح! نمونه برخوردهای ماموران گشت آخوندی با مردم در صحنه های مشابه را هر روز شاهدیم. حتی در میان قمه کشی ها و باج گیری های خیابانی هم بسیار کم اتفاق می افتد که پاسداران نیروی به اصطلاح انتظامی از سلاح گرم، آنهم مسلسل، استفاده کنند. اصلن با توجه به شرائط صحنه معلوم نیست چرا آماده به شلیک بوده اند؟
مامور انتظامی درست وقتی که اصغر نحوی پور در تیر رس او قرار می گیرد و احتمال به خطا رفتن تیر نزدیک به صفر می شود، به او شلیک می کند. او نرسیده به بیمارستان در اثر خوردن این گلوله جان می سپارد. دار و دسته جنایتکاران حاکم بلافاصله و از همه سو اصغر نحوی پور را مجرم معرفی می کنند و حتی او را مستوجب اعدام می دانند. اظهار نظر رذیلانه علی مطهری نایب رئیس طویله آخوندی یک نمونه اش است. چرا؟
سوال تیتر را تکرار می کنم:
آیا اصغر نحوی پور را با برنامه ریزی نکشته اند؟