طبیعی ست که طبق اصل کنش و واکنش و قانونمندی های تحولات اجتماعی و جهانی، اقشار و طبقات زحمتکش و محروم ایران، سوای اعتراضات و اعتصابات پراکنده صنفی و موضعی؛ از حیث ذهنیت و عینیت آماده انفجار عمومی و قیام نوینی باشد.
اگر این نیروی عظیم بالقوه و آماده، هنوز به فعلیت نرسیده است دلایل مختلف دارد از جمله سوابق یک تاریخ آکنده از سرکوب های موحش و فاجعه های میهنی و انسانی.
همچنین زمینه اکنونی از جهات گوناگون. نقش شرایط اکنونی به قدری قوی و تعیین کننده است که اگر همچنان سلسله سست عنصر خائنان به انحای شیطانی، در ذهنیت جامعه عاصی موش دوانی کنند نمی توانند راه بجایی برند.
از مشروطه تا به امروز سایه منحوس سازشکاران و خائنان بر سرزمین ما سایه افکن بوده و هست. حزب توده از بدو تأسیس تا مقطع خمینی دجال، چند مرحله خائنانه را پشت سر گذاشت که عمده ترین و مؤثرترین مرحله، زمان دولت جاوید یاد دکتر محمد مصدق بود. رهبران حزب که بیش از دو سه نفرشان هرگز بویی از رنج و درد طبقه کارگر نبرده بودند از موضع کمونیسم و دفاع از کارگر و دیگر طبقات محروم با مصدق برخورد می کردند و او را اشراف زاده یی می دانستند که طبقه بوروژوازی را تا وابستگی به امپریالیسم آمریکا، نمایندگی می کند. آنان که خود را حامل بینش علمی و دیالکتیکی می دانستند، از درک شرایط تاریخی ایران و نقش تعیین کننده بوروژوازی ملی عاجز بودند. تا بخواهی از خودراضی و مدعی اما قشری و وابسته.
اگر نقش انحرافی و مخرب و موقعیت نشناس حزب توده نبود به گمان این قلم که به سهم خود در آن زمان حضور سیاسی فعال داشت، کودتا جزمیت پیدا نمی کرد و آمریکا می توانست از نفت، سهم خود را از حلقوم انگلیس بیرون بکشاند. چرچیل اگر نتوانست ترومن را برای کودتا همراه کند اما با عَلَم کردن خطر حزب توده و حامی اش اتحاد شوروی و جمهوری آذربایجان شوروی که بر فرق ایران نشسته بود، آیزنهاور را به امر کودتا راغب کرد. حزب توده زمانی مصدق را شناخت که دیگر دیر شده بود. هرچند تا به آخر با تظاهرات گوناگون دست از سر رهبر نهضت ملی ایران و نیش و کنایه ها و ایرادهای آنچنانی برنداشت و نفهمید که خطر در این حضور پر جنجال حزب است به عناوین مختلف در خیابان ها و میادین. حزب باز هم موقعیت سخت مصدق را که هم در محاصره و تهدید و توطئه دربار و وابستگان به دربار و کارگزاران سیاست انگلیس بود و از طرف دیگر مواجه با صف خائنانی که تا دیروز با او بودند و امروز دشمن سوگند خورده اش. حزب توده در سال ۱۳۵۷، خیانت را به تمام و کمال رساند. این حزب کمونیست شوروی بود که با اشاره «کا. گ. ب» و واسطگی غلام یحی دانشیان دبیر اول بازماندگان فرقه آذربایجان ایران در تبعید، ایرج اسکندری را از دبیر کلی حزب توده کنار گذاشته و کیانوری را انتخاب کردند تا نوه شیخ فضل الله نوری در بست در اختیار خمینی قرار بگیرد.
من حزب ننگین توده کیانوری و دُمچه اش اکثریت که تا به امروز در داخل و خارج کشور نقش فعالانه ستون پنجم رژیم آنهم به ویژه علیه سازمان پوینده و پرافتخار مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران را ایفا می کنند؛ بر خائنان بعدی و نو ظهوران امروزی ترجیح می دهم. چرا؟ چون حزب توده از ابتدا در خیانت گستاخ و مطمئن بود بی هیچ پرده پوشی و انکار. امام دجالشان ضد امپریالیسم بود!!! بنا براین مردم ایران فدای سیاست خمینی.
خائنان بی شرم و مزور و دو چهره امروز، تازه به کشف خط حزب خیانت نایل شده اند. تب دروغین ضد امپریالیستی را بهانه کرده اند که مقاومت خونبار و بی نظیر ایران را بکوبند و لولویی بدتر از نظام حاکم، تبلیغ کنند. به صراحت می گویم که اینان مطلقا حتا با خودشان هم صادق و رو راست نیستند چه خاصه با محرومان جان به لب رسیده ایران. دستاویز غیر واقعی این خائنان به حدی مجعول و پوشالی ست که مگر چهارتا مثل خودشان، تأیید کننده داشته باشند.
ما بر سر دوراهی تعیین تکلیف تاریخی رسیده ایم: یا سرنگونی یا تداوم حیات ننگین و فاجعه آفرین رژیم ددمنش. در سراپای این حاکمیت نمی توان حتا یک سلول زنده مصدق پیدا کرد. آنان جملگی دشمن مصدق و راه او هستند و این یکی از دلایلی ست که با مقاومت سرفراز ایران در جنگ اند.
این رژیم، جناحی ندارد که خواهان تغییر اساسی در ساختار حاکمیت باشد. نقطه مشترک آنها حفظ نظام و دعوا بر سر پست های چرب نرم کلیدی ست. جناحی می خواهد آتواریته نظام حزب الهی را در کشورهای اسلامی حفظ و تقویت کند و جناح دیگر بی مخالفت واقعی با این سیاست می خواهد با دلجویی از آمریکا، حیات رژیم را تضمین کند. بنابراین زمان شک و تردید نیست. وقت لَت زدن و زیگزاک رفتن نیست. خانم ها و آقایان خیلی متشخص!! خائن از سر شدت محجوبی و کمرویی، مقاومت ایران را به اشکال مختلف لوث می کنند تا به طور علن بگویند «البته خمینی».
دیر به فراست افتاده اید. آفتاب مقاومت ایران آسمان گیتی سیاسی امروز را تسخیر کرده است. و بدانید که حزب توده که سال ها ظاهرا آن را کوبیدید، چهل سال پیش به نقطه کنونی شما رسیده بود زیرا این مسیر ناگزیر خائنان است و نه مبارزان و مجاهدان و دیگر آزادیخواهان واقعی و دلسوخته.
دارید می سوزید که به عینه می بینید که انگار مقاومت ایران در سطح ملی و جهانی، تنها آلترناتیو توانای اداره ایران بعد از سرنگونی ست. بی خود مردم را از ایران مثل عراق و افغانستان شدن مترسانید. شرایط از هر حیث متفاوت است. عراق را که بهم ریخت؟ غفلت و سهل انگاری آمریکا که رژیم ملایان را آزاد گذاشت تا به کمک دست نشانده مزدورش مالکی چنان کشتاری از اهل تسنن و شیعه هایی که بنیادگرا نبودند، بعمل آورد که موجب پیدایش القاعده و داعش شد.
شما مطمئن باشید سایه مجاهد خلق که در ایران پیدا شود شرورترین پاسداران و بسیجیان ریش ها را از ترس می تراشند و فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه بلند می کنند. آنچنان جلز و ولزتان بلند است که گاه من فکر می کنم نکند مجاهدین خلق از قزوین هم رد کرده، دم دروازه تهران هستند. چراغ شما خائنان به درد شهر کوران می خورد و کور شو گویان حاکم وگرنه قادر به دیدن نیم متر از مساحت واقعیت هم نیستید. شمایان با همه ادعا و تظاهر به روشنفکری، ذهنیتی جدول ضربی و به شدت ظاهربین و نا آشنا با لایه ها و طبقات عمیق مسایل دارید و همین حالت و ویژگی هاست که آدم را وامی دارد از موضع انحرافی و نیز بخل و حسد، بانوی قهرمان عصر خود را لچک به سر ببیند و بپندارد که ایران جای او نیست!!! لابد جای شما پهلوانان هست!
شما خائنان دوست دارید برای گشاد شدن جای تنگتان، اپوزیسیون به شدت فعال و در نبرد همه جانبه با حاکمیت مستبد ارتجاعی، بشود کفتر چاهی و فقط صدای قدقدش از ته چاه یحتمل به گوش رهگذرانی چند برسد. پوست کنده بگویم. این آرزوی به انجام نرسیده تان با موضع سال هایی که فکر می کردید دارید مبارزه می کنید، همخوانی دارد و لاغیر. از شما که امپریالیسم را دستاویز خود کرده اید می پرسم که نئولیبرال های آمریکا و اروپا به طور جدی با مخوف ترین رژیم سرمایه داری لجام گسیخته چگونه برخورد کرد و اکنون آمریکا چگونه برخورد می کند؟ رودربایستی نکنید زیرا شمایان با نئولیبرال ها بودید و ما ضد سازشکاری آنان. بیخود نیست که می گویید رژیم بماند تا... در ضمن اگر دلتان هوای امام زمان کرده، بی ترس و مانع می توانید بروید تهران به زیارت نه یک چاه بلکه دو چاه امام زمان.
گفتنی بسیار است و من موکول به بعد می کنم.