دادخواهی این کشتار نه موضوعی مربوط به گذشته بلکه موضوع حال و آینده است. پرونده کشتار ۶۷ بر اساس تعاریف حقوق عمومی بین الملل مصداق بارز «جنایت علیه بشریت» و لاجرم همچون دادگاه نورنبورگ (محاکمه رهبران آلمان نازی) شامل پیگیری و مجازات است.
آمران و مجریان این جنایت هولناک که اکنون با یک جنبش عمومی دادخواهی مواجه اند، مذبوحانه تلاش میکند تا خود را از عواقب قانونی، اجتماعی و سیاسی آن برهانند. آنها اما هرگز موفق به فرار از عقوبت این جنایت نخواهند شد. مدارک، شواهد، آثار جرم و اعترافات صریح عاملان جنایت آنقدر زیاد و محرز است که هیچ راه فراری برای جنایتکاران باقی نمیگذارد و حکمی جز محکومیت در انتظارشان نیست. ازآن گذشته، اگر مقاومت سازمانیافته و قدرتمندی وجود نمیداشت و با هوشیاری و حضور فعال راه گریز دشمن را سد نمیکرد، شاید آخوندهای جنایتکار میتوانستند بازهم با باج دهی و دلالی و شیادی (که تخصص آنهاست) از عواقب اعمال پلید خود جان بدر برند؛ اما خوشبختانه، جنبش مقاومت و تشکیلات سازمانیافته آن، قدرتمندتر از هر زمان دیگر آماده رویاروئی با دشمن مردم است. به یمن فعالیتهای گسترده همین مقاومت، دادخواهی قتل عام ۶۷ اکنون دیگر به جنبشی عمومی در داخل و خارج کشور تبدیل شده است. جنبشی که پایه های حکومت ستم و سرکوب آخوندها را به لرزه در آورده و وحشت آنها را سبب شده است. واکنشهای خامنه ای و دیگر مقامامات رژیم که همگی ضمن اقرار به جنایت از «توطئه» و «عوض شدن جای جلاد و قربانی» و «جایزه برای مجریان» آن جنایت هولناک سخن میگویند بیان حال جانیان بدام افتاده ایست که چاره ای جز فرار به جلو و فرو افتادن در چاه مکافات ندارند.
آنها بین "انکار" یا "پذیرش" جنایت، دومی را انتخاب کرده اند. چراکه بخوبی واقفند که هردو راه به یک نتیجه منتهی میشود: محکومیت وعواقب آن که ترجمه سیاسی آن سقوط و سرنگونی است! جانیان تبهکار در این توهم اند که با پذیرش جنایت و تاکید بر "صحت و ضرورت" آن، و همزمان با عربده کشی و نشان دادن چنگ و دندانهای خونین خود با گسترش و شعله ور شدن جنبش دادخواهی مقابله کنند. به اطلاع "اطاق توطئه" و "استراتژیستهای" ابله نظام ولایتفقیه میرسانیم که در این زمینه نیز کمی دیر جنبیده اند. چون دشمن اصلی شان، یعنی همانها که قصد نابودیشان را داشتند حالا سلامت و پر توان در کمین شان نشسته اند.
تبهکارانی که به فرمان امام جنایت پیشه شان در یک گفتگوی دو دقیقهای اسیران محکوم در زندانها را در نهایت شقاوت و بی رحمی و بدون رعایت کوچکترین موازین حقوقی، انسانی و اخلاقی به قتل گاه فرستادند و در ظرف دو ماه سی هزار اسیر دست بسته را قتل عام کردند و شبانه در گورهای دسته جمعی دفن نمودند، حتما بدین خیال بودند که با توسل به این جنایت ضد بشری خواهند توانست هر صدای مخالف و آزادیخواهی را در گلو خفه کنند. حتما بدین خیال بودند که با انجام این کشتار شنیع راه و رسم "مبارزه و مقاومت" را برای همیشه ریشهکن خواهند کرد و حاکمیت منحوسشان را از خطر سرنگونی مصون خواهند داشت. حتما فکر میکردند که جنایاتشان مخفی خواهد ماند و به مرور زمان به فراموشی سپرده خواهد شد. حتما بدین خیال بودند که میتوانند در این جهان بلبشو که همه چیز قابل خرید و معامله است با باج دهی و وطنفروشی این فاجعه خونین را نیز مورد معامله قرار دهند؛ و بسیاری خیالهای فرعونی دیگر...؛ اما کور خواندهاند! همانها که در جریان جنگ ضد میهنی زهر آتشبس به کامشان ریختند. همانها که با افشای برنامههای اتمی مجبور به تسلیم و خوردن زهر برجام شان کردند، آری مجاهدین این بار نیز در صددند تا حاکمان ستمگر و جانی را وادار به تسلیم در برابر اراده مردم کنند.
این یک کارزار سراسری و یک دستور کار و وظیفه ملی و میهنی برای هر ایرانی آزاده ایست که از جور و ستم این رژیم فاسد و تبهکار به ستوه آمده است. ما با همبستگی و اتحاد سراسری میتوانیم دیکتاتوری ولایتفقیه را در دادگاهها و محاکم بینالمللی به محکومیت بکشانیم.
ما پیکرهای خونین عزیزانمان را بهعنوان پرچم افتخار و سند جنایت بر دوش خواهیم کشید، در همه شهرها و کوچه پس کوچههای جهان خواهیم گرداند، به همه مجامع و سازمانهای مدافع حقوق بشر و همه محاکم و دادگاهای بینالمللی نشان خواهیم داد و از بیدادی که بر ما رفته است دادخواهی خواهیم کرد.
به مماشاتگران و سوداگران خون اجازه نخواهیم داد تا موضوع مقدس حقوق بشر را در جهت منافع و مطامع خود به سخره بگیرند.