دادگاه نورنبرگ معروفترین دادگاه تاریخ است که به جرم جنایت علیه بشریت، قتل، نابودی، به بردگی کشیدن و تبعید و شکنجه افراد به دلایل سیاسی، نژادی و یا مذهبی برای جنایتکاران و آدمکشان کیفرخواست صادر کرده بود به لحاظ تاریخی و تکاملی نقطه پایان وحشی گری ها و گسترش افکار نژادپرستانه و زندان و شکنجه و به طبع یک دستآورد بزرگ جامعه بشری بود.
اکنون ۷۲ سال پس از تشکیل دادگاه نورنبرگ، جنبش دادخواهی مردم ایران در راستای به محاکمه کشاندن بین المللی سران جنایتکار جمهوری اسلامی که در قتل عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ شرکت داشتند می کوشد این جنایت علیه بشریت را به ثبت برساند تا گوشه ها و زوایای تاریک و پنهان این تراژدی عظیم انسانی بر همگان آشکار گردد. اینکه چه کسانی از صدر تا ذیل در این جنایت شرکت داشتند؟ علاوه بر تهران اعضای هیات مرگ در شهرستانها بویژه شهرهای بزرگ که مملو از زندانی سیاسی بود چه کسانی بودند؟ همچنین بغیر از گلزار خاوران در چه نقاط دیگری زندانیان سیاسی گمنام بصورت جمعی زنده بگور شدند؟ و بالاخره پاسخ خانواده های داغدار و آسیب دیده ایی که هنوز دنبال نشانی از گورهای بی نشان هستند را چه کسی خواهد داد؟ و این گامی مهم در راستای سرنگونی این رژیم می باشد.
جنبش دادخواهی عمیقا بر این باور است که این جنایت علیه بشریت، یک نسل کشی آشکار سیاسی بود و رژیم بحران زده و شکست خورده خمینی از زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز به مثابه بخشی از مقاومت کنندگان خط مقدم مبارزه در هراس بود و برای ادامه بقای حکومت نامشروع و غلبه بر ترس و وارفتگی نیروهایش دست به این جنایت هولناک زد.
جنبش دادخواهی در تلاش است تا ابعاد این جنایت هولناک که در یک فاصله زمانی کوتاه هزاران زندانی سیاسی را بدون داشتن وکیل یا دادگاهی عادلانه و بدون رعایت مینیمم های حقوق انسانی و فقط براساس فتوای خمینی، توسط مجریان او قتل عام شدند را آشکار سازد. جنبش دادخواهی ثابت کرده است که بر خلاف همه تلاش ها و گمانه زنی های حاکمان و حامیان نظام فاشیستی آخوندی که در طی ۲۹ سال گذشته تلاش می کردند تا با پاک کردن و یا ویروسی کردن حافظه تاریخی، این برگ خونین از تاریخ را پنهان کنند، تلاششان بی ثمر و نیت پلیدشان عبث بوده است و باید بدانند ریختن خون انسانهای بی گناه تاوان سنگینی داشته و دارد و در حافظه تاریخ هرگز فراموش نخواهد شد. چراکه "خون است و ماندگار"
مردم و مقاومت ایران و نیز خانواده های قربانیان این جنایت با پیوستن به جنبش دادخواهی نشان داده اند که بسیار بر خواسته خود مصصم هستند و عزم جزم دارند تا نگذارند خون این عزیزان پایمال شود. آنها با تلاش و کوشش و پرداخت بها و هزینه بالاخره دنیا را وادار خواهند ساخت تا در برابر این جنایت علیه بشریت توسط یک حکومت قرون وسطایی اعلام موضع کنند. همچنانکه آنها روزی در کمال ناباوری توانستند، نامشان را از لیست ظالمانه تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا خارج نمایند این پروژه را نیز قطعا به ثبت خواهند رساند.
در پی همین تلاشهای مستمر جنبش دادخواهی بود که دبیرکل سازمان ملل آنتونیو گوترز در گزارش به مجمع عمومی با اشاره به گزارش گزارشکر ویژه حقوق بشر ایران خانم عاصمه جهانگیر ۴ بند این گزارش را به قتل عام سال ۶۷ اختصاص داد. البته این هنوز شروع یک کارزار بزرگ بین المللی است و ما وارد مسیری شده ایم که بدون شک به مقصد خواهد رسید.
خبر مهمتر اینکه عفو بین الملل در توئیتی اعلام کرد: «گزارشگر ویژه سازمان ملل خواستار انجام تحقیق مستقل و همه جانبه درباره کشتار۶۷ شد» و این یک پیروزی دیگر برای مردم ایران است.
آخوند خمینی جنایتکار در آن سال ها در هراس از دست دادن زودهنگام موقعیتی که در واقع هرگز برای قد و قامتش دوخته نشده بود در یک حرکت ضد انسانی و در وحشت از اراده پولادین زندانیان مجاهد و مبارز دستور قتل عام همه زندانیانی را داد که بر سرموضع خود ایستاده بودند، حتی نوجوانانی که بجرم داشتن و خواندن یک نشریه در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند و یا دارای حکم زندان بودند و حتی بسیاری از آنان دوران محکومیت خودشان را نیز به پایان رسانده بودند.
این جنایت با همدستی و همفکری جنایتکارانی مانند خامنه ای و رفسنجانی و احمد خمینی و سران وقت حکومت وعوامل آنها در هیات های مرگ درهمه شهرها و استانها که دنبال سرکوب و از بین بردن همه مخالفان بودند محقق شد.
این جانیان گمان می کردند که با کتمان این جنایت و یا با پنهان کردن اسناد و یا حتی با پوشاندن گورهای این عزیزان و دفن آنان در مکان های نامعلوم و با بکارگیری عوامل خود در منیمیزه کردن ابعاد این جنایت هولناک و تغییر مشخصات و مختصات سیاسی زندانیان موفق می شوند حافظه تاریخی مردم ایران را خدشه دار کنند و با سکوت و انکار آن برای همیشه دستان به خون آلوده شان را در تونل تاریک زمان مخفی نگاه دارند؛ اما مگر می شود خون هزاران هزار انسان بی گناهی که در میانشان زنان باردار و کودکان بدنیا نیامده و افراد سالمند بود را ریخت بی آنکه تاریخ روزی عاملانش را به پای میز محاکمه نکشاند؟ مگر می شود هر گونه قساوت و جنایتی را در حق مردم شریفی که تنها جرمشان آگاهی و آزادیخواهی بود را اعمال کرد بی آنکه روزی فرا برسد تا مجازات و کفاره گناهکاران بدرستی در پیشگاه عدالت و خانواده های قربانیان این جنایت اجرا نشود؟
حال جنبش دادخواهی می رود تا هر چه پویاتر و مستدلتر در مسیر سرنگونی نقش خودش را ایفا کند و در نهایت بوسیله مردم و مقاومت ایران بنیاد ظالمان را براندازد و پرچم عدالت خواهی و صلح و برابری و آزادی را بر قله تاریخ ایران زمین برافرازد. از همین رو جنبش دادخواهی رو به داخل ایران، دارای پتانسیل بسیاری برای رشد و گسترش می باشد، حتی باندهای درونی رژیم را نیز تحت تاثیر قرار داده است که کانون اصلی این مساله مجاهدین خلق ایران می باشند و همه باید خودشان را در رابطه با قتل عام تعیین تکلیف کنند. به همین دلیل این روزها شاهد اعترافات عوامل گوناگون رژیم از هر دو جناح هستیم که ۲۹ سال تلاش کرده بودند آنرا پنهان کنند. عفو بین الملل نوشته بود: اکنون دادخواه این جنبش جوانانی هستند که در سال قتل عام حتی متولد نشده بودند. این است راز ماندگاری این خونها و این از نتایج سحر است.