به یقین با نیم نگاهی به این دید و ترجمان غنی و پربار وی، اکنون بهخوبی میتوان به وضعیت «هچل اندر هچل» در نظام آخوندی رسید، وضعیتی که در روند خود به مانند گوله برفی میماند که عنقریب در حال تبدیل شدن به «بهمنی بزرگ» است.
موضوعاتی مانند تروریسم صادراتی، صدور بنیادگرایی، دخالت در کشورهای همسایه و اسلامی و نیز نقض شدید حقوق بشر در ایران چارچوبهای اصلی این بهمن را تشکیل میدهند که در به حرکت درآوردن آن به یقین مقاومت ایران و مجاهدین نقش اصلی را ایفا کرده و میکنند. بر این منطق است که عنصر داخلی با به جوش و خروش درآوردن عنصر خارجی، اکنون رژیم را به گوشه رینگ کشانده است و آنچنان «هچلی» برای دیکتاتوری برپا نموده که عنقریب به ایست قلبی «مقام معظم» خواهد انجامید.
یک نمونه آن همان شکلگیری جنبش دادخواهی در داخل کشور و رشد نمو آن طی یک سال گذشته میباشد که نه تنها به شقه در درون نظام راه برده، بلکه در راستای خود و تنها یک سال پس از نقل و مکان اشرفیان قهرمان به آلبانی و برپایی «سازمان رزم جدید»، عنصر اجتماعی و بهویژه نسل جوان را به موازات فعالیتهای مستمر و پی گیراعضاء مقاومت و اشرف نشانان در خارج از کشور به حرکت در آورده است.
در این راستا است که کشورهای عضو جامعه جهانی یکی پس از دیگری از خواب، «غفلت» بیدار میشود و باز بر این منطق است که تضادهای لاینحل در رابطه با دیکتاتوری ولیفقیه نیز یکی پس از دیگری در پروندههای خاک خورده و به بایگانی سپرده شده باز گشوده میشوند.
نمونههایی مانند سیاه نماییها و پنهانکاریهای اتمی رژیم در زمینه برجام حکایت همان مثل قدیمی «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» میباشد. جهان به یمن تلاشهای مریم رجوی اکنون در حال رسیدن به این واقعیت است که چگونه این رژیم ضد ایرانی، اموال و داراییهای باد آورده از قرارداد اتمی را به جیب جریانات تروریستی و جنگ افروزی و یا پروژههای موشکی سرازیر مینماید؛ و باز در این راستا است که باید مجموعه تلاشها و دست پا زدنهای خامنهای برای آرام کردن روند شتابان داخلی و بینالمللی و در نهایت چرخاندن بحرانها بهسوی خواستههای رژیم را ارزیابی نمود.
طی هفته اخیر خامنهای با گسیل فرستاده خود به نیویورک تلاش نمود تا از شکلگیری و النهایه خراب شدن این آوار بر بیت عظما ممانعت به عمل آورد، اما دیدیم و یکبار دیگر تجربه کردیم که به یمن هوشیاری این مقاومت و مجاهدین و به یمن فعالیتها و تظاهرات گسترده اشرف نشانان در آمریکا، فرستاده ویژه ولیفقیه با چمدانی خالیتر به تهران برگشت. سخنان اخیر رئیسجمهور آمریکا و تأکید بر خواست مردم ایران درباره «ضرورت تغییر در ایران» همان آب سردی است که بروی ریش و عبا و عمامه آخوندها ریخته شده است.
در این رابطه رئیسجمهور برگزیده مقاومت نیز ضمن استقبال اصولی از این خواسته، خواستار یک سری اقدامات اجرایی برای جامه عمل شدن این تغییر گردید که از آن جمله: ارجاع پرونده جنایات این رژیم بهویژه قتلعام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ به دادگاه بینالمللی جنایی.
ـ خلعید از رژیم آخوندی در منطقه و اخراج پاسداران و شبهنظامیان مزدور از عراق و سوریه و یمن و افغانستان و لبنان.
ـ اعمال قطعنامههای پیشین شورای امنیت مللمتحد درباره پروژه تسلیحات اتمی رژیم ملایان و ممنوعیت غنیسازی، همراه با بازرسی آزادانه و بیقید و شرط از مراکز نظامی و غیرنظامی رژیم
ـ پرداخت مابهازاء اموال و تجهیزات و تسلیحات و قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی ایران در عراق که تماماً با هزینه خود آنها تهیه شده و اسناد آن موجود است.
بههرحال دیکتاتوری ولیفقیه به اشتباه بر این باور بود که دوران همان دوران «سیاست مخرب مماشات» میباشد وبراین منطق و در یک اشتباه محاسبه پیش از سفر رئیسجمهور رژیم به هفتاد و دومین اجلاس سازمان ملل خطاب به طرفهای مقابل از جمله وعده داد: «عدهای در آمریکا هستند که خود را در این زمینه مغبون میبینند و احساس میکنند سفرهای باز شده که آنان نیز در پهن شدن سفره کمک کردند، اما موقع غذا خوردن از آن محرومند، زیرا در اتاق کناری نشستهاند؛ وقتی کنار سفره عدهای غذا میخورند و سر و صدا میکنند (بخوانید بانگ نوشانوش!) این نشاط و شادابی، آنان را اذیت میکند... در حالی که آنان میتوانند راه درست را انتخاب کنند و به اتاقی وارد شوند که سفره هست؛ از نظر ما اشکالی ندارد اگر اخلاق بدشان را کنار بگذارند میتوانند کنار این سفره هم باشند». (روزنامه حکومتی تعادل ۲۷ شهریور ۱۳۹۶)
این همان منطق و سیاستی است که دیکتاتوری آخوندی با نشان دادن درب باغ سبز به طرفهای مقابل طی سه دهه حاکمیت ننگین خود همواره تلاش نموده تا از بحرانها بگریزد و محاصره را بشکند. نمونه آن قرارداد نفتی «امنیتی» با شرکت توتال که پیشتر جزئیات آن را یک کارگزار حکومتی افشاء نموده بود را باید در همین ردیف ارزیابی نمود.
بههرحال با تمامی این بذل و بخششها از جیب مردم و داراییهای ملی و با تمامی عقبنشینیهای رژیم، اجلاس جاری سازمان ملل متحد برای رژیم آخوندی در کلیتش بهجز برپایی «نشست حاشیهای وزرای ۵ بعلاوه ۱» که به گفته محمدجواد ظریف «نشست طرفها جلسهای غیر رسمی بود که در آن لزومی بر تصمیمگیری نبود»، نه تنها ثمری نداشت، بلکه به هرچه بیشتر به بیآبرویی و انزوای حاکمیت در صحنه بینالمللی تبدیل گردید. نشان به آن نشان که نزدیک ترین شرکای تجاری ولیفقیه در اتحادیه اروپا که تلاش زیادی برای «وساطت» به عمل آوردهاند، نیز اکنون در حال چرتکه انداختن بر سر این واقعیت میباشند که آیا جهان امروزی توان قبول یک «کره شمالی» دیگر را دارد یا خیر؟
بر این منطق باید گفت: اوضاع واقعاً برای «مقام معظم» هچل شده!