تاریخ زندگی ملتها در کوران حوادث و تحولات بزرگ و بسیار پیچیده خود گاه دچار چنان دگرگونیهای عمیق و تنشهای ویرانگری میشود که اگر در تقابل با آنها عکس العمل مناسبی صورت نگیرد میتواند به نیستی و یا دست کم به انحراف کشیده شدن بخش عظیمی از سرمایه های تاریخی ، فرهنگی، معنوی، انسانی و اقتصادی آن جامعه بیانجامد. مثالهای تاریخی بیشماری در این رابطه در سرگذشت همه ملل وجود دارد که البته پرداختن به آنها در حوصله این مطلب موجز نیست. اگر بی عملی و سازش در مقابل دشمن و همکاری با آنها در تاریخ همه ملتها بعنوان یک خیانت بزرگ ملی تلقی میشود، اما از سوی دیگر ایستادگی و تسلیم ناپذیزی در برابر ایلغار ظالمانه بیگانه و حکومتهای جبار بعنوان مباهات و افتخار ملی در تاریخ این ملل ثبت شده . همه طبعا سعی میکنند که پایداریهای تاریخی خود را در به طرق گوناگون از جمله سیستمهای آموزشی و فرهنگی به نسلهای بعدی آموزش داده و منتقل کنند تا که این دستاوردها دستخوش فراموشی و احیانا شامل مرور زمان نشود و از خاطره مردم حذف نگردد.
در تاریخ میهن بلادیده ما ایران نیز چنین فراز و نشیبهای بنیان کنی وجود داشته است. همچنانکه در همه مذاهب و ادیان نیز سمبلهایی وجود داشته که همیشه مبشر آزادی و رهایی بشراز چنگال ظلم و ستم بوده اند. از جمله در تاریخ مسلمانان نیز حرکت و قیام فراموشی ناپذیر امام حسین بعنوان یک پیشوای ظلم ستیز و حق جو نه تنها برای مسلمانان اعم از شیعه و سنی و بلکه حتی برای جریانهای فکری غیرمذهبی نیز بعنوان قیامی ستایش انگیزدر برابر جباران حاکم در خور توجه و احترام میباشد. بهمین منوال مردم سرزمینهای اروپا نیز نام قهرمانان تاریخی خود را بخصوص پارتیزانهایی که در مقاومت علیه فاشیسم جان خویش را فدای آزادی کردند زیب خیابانها و اماکن عمومیشان نموده و دسته گلهایی که به نشانه ادای احترام در کنار لوحه های یادبود آنها در هر کوی و برزن بطور گسترده در مناسبتهای مختلف دیده میشود، نشان از همین تکریم و تعظیم به این قهرمانان تاریخی و ارزشهای مبارزاتی است که آنها آفریده اند.
در همین رابطه مثال زنده و حاضر برای ما شرایط اسفناک و غیرقابل توصیفی است که رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه بر مردم و میهن بخون نشسته مان بواسطه سرکوب قرون وسطائیش تحمیل کرده است. مقاومت در برابر این رژیم انسان ستیز سفاک و غارتگر طبعا یکی از افتخارات بزرگ تاریخ این خانه کهنسال محسوب میشود. اعدام و شکنجه دهها هزار تن از زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز در حیات ننگین این رژیم و بطور خاص قتل عام فجیع در سال ۶۷ که بنا بر یک فتوای رذیلانه خمینی دجال ضّد بشرصورت گرفت، بعنوان یک فاجعه ملی نه فقط در تاریخ مدرن میهنمان بلکه در سطح جهان موضوعی عمیقا در خور تامّل و توجه جدّی است. بهمین دلیل امروزه این امر بعنوان یک وظیفه مبرم میهنی هر ایرانی آزاده ای است که بهر نحو که میتواند وجدانهای بیدار جهان را نسبت به این واقعه فجیع حساس کرده و برانگیزاند. بیش از سی هزار تن از رشیدترین فرزندان یک میهن در یک جنایت بیسابقه تاریخی در حالیکه بر طبق قوانین نامشروع و ارتجاعی همین رژیم سرکوبگر مشغول گذراندن دوره های سنگین محکومیت خود بودند، و یا آنها که حتی این دوران را نیز به پایان رسانده بودند، بناگاه در معرض یک انتخاب بزرگ قرار میگیرند که باید بین تسلیم و ذلّت از یکسو و از سوی دیگر ایستادگی و پایداری بر اصول و مواضع انقلابی خویش در مقابل جلاّد و در یک محکمه ناعادلانه یکی دو دقیقه ای یکی را برگزینند! اما این قهرمانان به تاسی از سنّت تاریخی پیشوایان مجاهد و مبارز خود طبعا با انتخاب فدای تمام عیار خویش در آن بیدادگاههای ظالمانه، راه جاودانگی خود و آرمان و سازمانشان را با پرداخت سنگین ترین قیمت ممکن طی نمودند. آنها آن « نه » تاریخی را بر پیشانی جلادان خویش مهر و موم کرده و خروش آزادی و آزادگی سردادند و سینه های مملو از عشق بیکران خود به آزادی و رهایی خلق محبوبشان را آماج گلوله های پاسداران شب کردند و جاودانه شدند. این امر دقیقا در شمار همان بزنگاههای تاریخی برای یک مقاومت سرخ فام بود که میبایست از این آزمایش دورانساز نیز سرفرازانه بیرون می آمد. اگر بتوان برفرض محال یک لحظه بخود اجازه داد و این چنین تصور دردناکی نمود که این قهرمانان بجای ایستاده مردن، زندگی خائنانه بر زانوی تسلیم و خفّت را در مقابل حکام و شحنه گان خونریز خمینی اختیار میکردند، آنگاه درعوض چه ننگ فراموشی ناپذیر و دردناکی در دفتر خونبار مقاومت ثبت میشد ؟! یک سرافکندگی و شرمساری نابخشودنی تاریخی اما پرواضح است که تصوّر این فرض محال نیزفی نفسه باطل است. این سنّت همیشگی تکامل است که این زنان و مردان بزرگ می باید با دست شستن از زندگی خویش راه صعب و پر نشیب و فراز را با خون خود هموار و آبیاری کنند تا خلق بتواند با عبور بر فراز پلی که پیشتازان فداکار با تنهای خود آنرا ساخته اند به آرمان و آرزوی دیرینه اش یعنی آزادی مام میهن از چنگال استبداد و ارتجاع و استعمار دست بیابد.
قریب سه دهه از این قتل عام بیسابقه گذشته است. مقاومت ما در خصوص پیگیری این امر، البتّه هیچگاه در این سالیان طولانی از پای ننشسته بود. در محافل بین المللی و به هر مناسبت با سخت کوشی تلاش میکرد تا نگذارد پرونده این جنایت شوم بسته و به بوته فراموشی سپرده شود. امّا متاسفانه بدلیل سیاستهای ننگین مماشات در قبال حکومت جبّار، فاسد و خونریز ملایان و بی عملی این محافل در این رابطه، در تمامی این سالهای سخت و سیاه، این سیاست خائنانه دقیقا بعنوان یک سدّ بزرگ عمل کرده و جانیان و آمران و عاملان این جنایت مخوف همیشه توانسته بودند بدون هیچگونه مشکلی موضوع را بزعم خودشان مکتوم و مختوم کرده و از عقوبت گران آن بگریزند. اما خوشبختانه سیر تحولات چشم انداز دیگری را در این پهنه در مقابل دیدگانمان گشود.
خانم مریم رجوی سال گذشته مثل همیشه در عرصه های بظاهر غیرممکن و دست نیافتنی با ابتکار خاصّ خود قدم پیش نهاد و به جدّ خواهان بازگشایی پرونده این قتل عام در قالب یک حرکت سیستماتیک و گسترده جهانی تحت عنوان « جنبش دادخواهی» گردید. بالطبع در بدو امر برای عموم دست اندرکاران مقاومت امکان دست یابی به هرگونه موفقیّتی هر چند اندک در این زمینه با ناباوری و عدم اطمینان همراه بود. اما مریم رجوی همچون گذشته در بسیاری عرصه های بظاهر ناممکن، عزمی جزم و خلل ناپذیر، مبشر و نویدبخش این پیام مبارزاتی عمیقا انسانی و ملّی بود که این مهم را میتوان و باید به سرانجام مطلوب رساند. طبعا شعله ور کردن آتشی که سی سال در زیر خاکستر خیانت ارگانهای حقوق بشری ملل متحد و سایر ارگانهای ذیربط ،بظاهر مدفون شده بود کاری بس عظیم و طاقت فرسا مینمود. اما این مقاومت به شهادت بسیاری از دستاوردهای محیرالوقوعش از قبیل درهم شکستن توطئه های ارتجاعی و استعماری برای نابودیش همیشه مجبور بوده است که برای بقای مقاومت در جهت خلاف مسیر آب حرکت کند و با همه توش و توانش از دل توفانهای مهیب گذر کند جایی که ظاهرا هیچ عقل سلیم و عافیت جویی خواهان آن نیست! بعنوان مثال در تحمل شرایط بغایت سخت درجریان بمبارانهای مهیب دو جنگ ویرانگر در عراق و یا خروج از لیستهای سیاه استعماری در بریتانیا و اتحادیه اروپا و بویژه در امریکا که هنوز هم بعد از گذشت چندین سال از این پیروزی، رژیم درمانده ولایت فقیه به سوز و گداز آخوندیش در این زمینه ادامه میدهد و همان غرب را که در طی سالیان دراز همیشه امدادرسان و یار و یاور و مشار و مشیرش بوده است به همدستی با مجاهدین متهم میکند!، عزیمت بزرگ مجاهدان از کشتارگاه لیبرتی به مامنی امن در کشور آلبانی و صدها نمونه دیگر میتواند گواه این واقعیت سرسخت باشد که این پروژه دادخواهی هم یقینا میتواند بطرز مطلوبی به بار بنشیند. طبعا بمدد استقامت اعضا و حمایت و تلاش بی وقفه هوادارانش و از همه مهمتر سازمان و تشکیلات منسجم و رهبری خردمند و ذیصلاح و عمیقا پاکبازی که توانسته این مقاومت را از همه این سرفصلهای تعیین کننده و گذرگاهها و تنگه های مخوف تاریخی سرفرازانه عبور دهد، دادخواهی حق طلبانه مردم داغدار ما نیز میتواند راه به مقصود برده و جانیان را در پیشگاه عدالت قرار دهد. البته این حقیقت را نمیتوان از نظر دور داشت که دولتها بخاطر منافع حقیر اقتصادی شان پیچیدگیها و سختیهای طاقت فرسا و سدهای غول آسایی از نقطه نظر بین المللی و نیز ملاحظات سیاسی در مسیر ما ایجاد میکنند، اما حقّانیت خونهای پاک دهها هزار انسان بیگناه و شریفی که به ظالمانه ترین شکل به قتل رسیده اند میتواند بعنوان تیزترین و شکافنده ترین سلاحی باشد که در این کارزار بین المللی بر قلب دشمن فرود آید و از مظلومین دادخواهی کند.
با نگاهی به بیلان دستاوردهای چشمگیری که ظرف همین مدت یکسال تحقق یافته، بخوبی میتوان دریافت که باید عزم های جزم را برای آنچه که از آغاز بدنبال آن بودیم یعنی به کیفررساندن آمران و عاملان سفّاک این واقعه دردناک، صدچندان راسخ و استوارتر نمود.
در همان اوایل کار و در جریان قتل عامها نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر پروفسور گالیندوپل ضمن یک گزارش کوتاه به کمیسیون مربوطه، به ارتکاب این جنایت در زندانهای ایران گواهی داد. اما متاسفانه علیرغم تلاشهای سالیان مقاومت در این زمینه، به دلیل اینکه کفه منافع کلانی که دولتهای غرب در مراودات و معاملات تجاری و نفتی و غیره که از این راه نصیبشان میشد طبعا به کفه بی پناه حقوق بشر ضایع شده مردم ایران میچربید، این کار پیش نمیرفت. وضعیت تا به آن حد دراماتیک شده بود و مصونیت از کیفر کار را بجایی رساند که روحانی شیاد و جنایتکار با دهن کجی به جامعه بین الملل در کمال وقاحت آخوندیش جلادی از تبار خویش را بنام مصطفی پورمحمدی از خونخوارترین اعضای کمیته مرگ هزاران زندانی سیاسی را بر مسند وزارت دستگاه بیدادگر قضاییه اش نشاند! و هم اکنون نیز علیرغم اینهمه افشاگری و رسوایی برای این رژیم، وی در سرسپردگی محض به ولی امرش یعنی خامنه ای جلاّد، مجددا جلاد دیگری از همان سلسه قضات خون آشام قتل عام سال ۶۷ را بنام آوایی بر همین کرسی ننگین وزارت خونخوارش نشاند!
نگاهی اجمالی به دستاوردهای اخیرمان در این مسیر، صحنه کارزار و چشم انداز را هرچه بیشتر برایمان بروشنی ترسیم میکند. بهمین مناسبت قابل ذکر است که بدنبال کوششهای مستمر هواداران و حامیان مقاومت ایران در کانادا در سال ۲۰۱۳ پارلمان این کشور لایحه ای را به اتّفاق آرا تصویب کرد که خود بدون شک قدم بزرگی در احیای پرونده مربوطه بود. در متن مصوب پارلمان کانادا چنین آمده است:
«این مجلس قتل عام زندانیان سیاسی در ایران در تابستان ۶۷ را به عنوان جنایت علیه بشریّت محکوم می کند، یاد قربانیان به خاک سپرده شده در گورهای جمعی در گورستان خاوران و سایر محلها در ایران را گرامی می دارد و روز اول سپتامبر را بعنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی در ایران تعیین می کند».
در این گیرودارخوشبختانه مائده ای نیز برای تایید و تصدیق ادعاهای سالیان مقاومت در این باره بدست آمد . فایل صوتی افشا شده از دیدار آقای منتظری که همدستی در جرم مقامات بالای رژیم را در قتل عام سال ۶۷ هرچه بیشتر اثبات کرد. این افشاگری و این سند متقن تاریخی غیر قابل انکار البته بشدت و با سرعت تمام، شعله های آتش این دادخواهی عادلانه را فروزانتر نمود. در فایل صوتی صدای، آیت الله علی منتظری، وارث مسلم خمینی، شنیده می شود که کمیته مرگ را بخاطر اجرای این قتل عام سرزنش می کند. او میگوید: ”به نظر من، شما مرتکب بزرگترین جنایت در دوران جمهوری اسلامی شده اید، که تاریخ ما را بخاطر آن محکوم خواهد کرد“. این اظهارات منتظری مثل یک شوک عظیم بر پیکر فرتوت دستگاه خونریر ولایت فقیه وارد آمد. شدت و ابعاد جنایت بحدی است که هیچیک از آخوندهای سطح بالای رژیم جرآت نزدیک شدن به آن را نداشته و فقط جانیانی همچون پورمحمدی و یکی دو آخوند بدنام دیگر در این ماجرا ضمن اقرار به جنایات خود از ارتکاب آن قتل عام فجیع نیز بطرز وقیحانه و چندش آوری ابراز مباهات کردند!
شدت موج برخاسته در جامعه پرتپش و توفش ایران بحدی بود که لاجرم خامنه ای خونخوار شخصا به صحنه آمد و با هراس از اینکه مبادا بزعم وی جای جلاّد و قربانی عوض شود ابراز وحشت کرد! در حالیکه این سیاست همیشگی این رژیم پلید بوده است که خودش را در مسند قربانی وانمود کند! شکنجه گران و دیپلمات تروریستهای مزدورش را تحت عنوان یک سازمان غیردولتی با نام بی مسمای « قربانیان شکنجه» به شورای حقوق بشر در ژنو اعزام میکند تا خودشان را در منظر بین المللی بعنوان قربانیان شکنجه هایی که لابد توسط اپوزیسیون در تبعید بر آنها اعمال شده قلمداد کنند!!.
لرد الکس کارلایل عضو برجسته حزب لیبرال دمکرات مجلس اعیان بریتانیا و رئیس مشترک کمیته پارلمانی بریتانیا برای آزادی ایران و سرممیز مستقل قانون تروریسم در بریتانیا در مقاله ای مستدل در نوامبر ۲۰۱۶ در روزنامه واشنگتن تایمز چنین نوشت: «جفری رابرتسون، قاضی اعظم سابق دادگاه سازمان ملل متحد در سیرالئون، گزارشی را درباره این قتل عام ارائه داده است. او آن را به عنوان یکی از بدترین جنایات علیه بشریت بعد از جنگ جهانی دوم توصیف کرده است. اهداف اصلی، فعالان جنبش اپوزیسیون سازمان مجاهدین خلق ایران بودند، اگرچه رژیم بستگان اعضا یا طرفداران عادی و همچنین سایر مخالفان را نیز اعدام کرد. آنهایی که اعدام شدند احکام زندانشان را میگذراندند - بعضی ها حتی دوران حبس شان نیز به اتمام رسیده بود - اما رژیم به این موضوع اهمیت نمیداد. آنها پس از یک محاکمه مسخره محکوم به مرگ میشدند، محاکماتی که حداکثر پنج دقیقه طول میکشید و عمدتا شامل یک سئوال بود؛ وابستگی سیاسی شما چیست؟ وقتی که خانواده های قربانیان جویای حال آنها می شدند، به آنها فقط یک ساک متعلقات عزیزانشان داده می شد، هیچ اطلاعی درباره محل دفن به آنها داده نمی شد و علنا نسبت به هرگونه سوگواری در ملاء عام تهدید می شدند».
لرد کارلایل می افزاید: «رژیم ایران مکررا درصدد پنهان کردن جنایاتش و بی اعتبار کردن شورای ملی مقاومت ایران، بخاطر انتشار اخبار این قتل عام، بوده است. مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، در زمینه افشاگری این فایل صوتی گفت: «این فایل صوتی شواهد تردیدناپذیر براین است که سران رژیم ملاها مسئول این جنایات علیه بشریت و نسل کشی بی سابقه هستند. شورای ملی مقاومت ایران، متعاقبا، یک فهرست از تقریبا ۶۰ تن از اعضای بشدت درگیر رژیم در این قتل عام را منتشر کرده که امروز هنوز هم در پست های قدرتمند در ایران هستند. آنها بجای اینکه مجازات شوند حفاظت شده و ارتقاء یافتهاند».
به همین مناسبت در کنگره آمریکا نیز قطعنامه شماره ۱۸۸ مجلس نمایندگان «در محکومیت دولت جمهوری اسلامی ایران بخاطر قتل عام علیه سال ۱۹۸۸ و فراخوان برای اجرای عدالت جهت قربانیان» ثبت شد که تاکنون ۵۶ نماینده از هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه از آن حمایت نموده و به زیر کمیسیون حقوق بشرو خاورمیانه و شمال آفریقا احاله شده است.
در دور قبل پارلمان بریتانیا نیز بیش از ۸۰ تن از نمایندگان ارشد این پارلمان از احزاب گوناگون بهمراه حقوقدانان برجسته از کانون وکلای انگلستان و ویلز از قطعنامه ای در همین خصوص حمایت قاطع بعمل آوردند و از ملل متحد خواهان تشکیل کمیسیون تحقیق در این رابطه شده بودند.
دکتر ژرار دوپره نماینده برجسته پارلمان اروپا از بلژیک و رئیس گروه دوستان ایران آزاد در این پارلمان در تابستان امسال بیانیه مستدلی در همین موضوع صادر نمود . در این بیانیه به حمایت ۲۶۵ تن از اعضای برجسته پارلمان اروپا شامل ۴ نایب رئیس و ۲۳ تن از روسای کمیسیونها و هیاتهای پارلمانی اشاره شده که نقض حقوق بشر و فعالیتهای مخرب این رژیم را قویا محکوم نموده اند. این نمایندگان در بیانیه خود علاوه بر محکوم کردن فعالیتهای تروریستی رژیم، انتخابات قلابی ریاست جمهوری آخوندها ، سرکوب زنان و اقلیتهای مذهبی وقومی بطور مشخص به نقض مستمر حقوق بشر و اعدامهای فزاینده و علی الخصوص به فاجعه کشتار سی هزار تن از زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ پرداخته و از کمیساریای عالی حقوق بشر و نیز شورای حقوق بشر ملل متحد خواهان رسیدگی به این امر و مجازات آمران و عاملان این جنایت هولناک ضدبشری شدند.
دولت سوئیس هم در سپتامبر ۲۰۱۶، در پاسخ به سوال پارلمانی یکی از نمایندگان در مورد قتل عام ۶۷ اعلام کرد که: اگر سازمان ملل تحقیقاتی را در مورد این قتل عام در پیش بگیرد این دولت از آن حمایت خواهد کرد.
بسیاری از حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر بر این باور هستند که ادامه نقض حقوق بشر در ایران امروزی و رکوردار بودن بالاترین تعداد اعدام به جمعیت در جهان را رژیم ولایت فقیه صرفا بواسطه بی عملی جامعه جهانی در قبال عملکردهای ضدّبشریش بویژه در خصوص این واقعه دردناک تاریخی میدانند. اگر امروز ماشین اعدام و شکنجه در ایران رکورددار جهانی است و این دژخیمان بی محابا به کشتار و شکنجه بطور روزمره و سیستمایتک ادامه میدهند دقیقا به این دلیل ساده است که دولتهای غرب به پرنسیبهای حقوق بشری خود در قبال این رژیم سفاک وقعی نمیگذارند و منافع اقتصادی خود را به هرچیز دیگر ولو منافع بلندمدت خویش مرجه می شمارند!
زید رعد الحسین کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در سخنان افتتاحیه خود در سی و ششمین اجلاس شورای حقوق بش ردر۱۱ سپتامبر۲۰۱۷ در ژنو به موضوع نقض حقوق بشر در رژیم بیرحم آخوندی پرداخت و چنین گفت:
«ریاست محترم شورای حقوق بشر و عالیجنابان و همکاران و دوستان محترم!
من وارد سال نهایی کارم در اینجا می شوم...ایران کماکان آزادی عقیده و آزادی بیان را بشدت محدود می کند. دفتر من گزارشات متعددی از مدافعان حقوق بشر, خبرنگاران و فعالان رسانه های اجتماعی دریافت کرده است که دستگیر و بازداشت شده اند. بدرفتاری با زندانیان گسترده است و علاوه بر این دستگاه قضایی به محکوم کردن مردم به رفتاری بیرحمانه، ضدبشری و تحقیر آمیز از جمله مثله کرد اعضای بدن و کور کردن افراد، ادامه داده است.
ایران همچنین کشوری است که بالاترین میزان اعدامها بر حسب جمعیت را دارا است. بسیاری از کسانی که اعدام شده اند متخلفان مواد مخدر هستند و نه اینکه جرمی که مطابق شرایط قانون بین الملل، شایسته «جدّی ترین جنایت» باشد، مرتکب شده باشند. بعد از شروع سال حداقل ۴ نوجوان به مرگ محکوم شده اند و دست کم ۸۹ نفر دیگر در صف اعدام قرار دارند. سه سال پس از خدمت من در این موضع ، جهان تاریکتر و خطرناکتر شده است. اما دیدگاه من در این مسئولیت قاطعتر و مصمم تر شده است که اصول حقوق بشر تنها راه اجتناب از یک جنگ جهانی و فقر عمیق و محرومیت می باشد.در ادامه اینکار من از فعالیتهای مردمی که در خیلی از کشورها می ایستند و بپا می خیزند الهام و انگیزه می گیرم. ..آنها بدنبال قدرت یا منافع شخصی نیستند و تنها چیزی که می خواهند عدالت است.
خانم عاصمه جهانگیر حقوقدان برجسته و گزارشگر ویژه در مورد وضعیت حقوقبشر در ایران در ۱۴ اوت ۲۰۱۷ این نقضها را مستند میکند و همچنین قتلعام هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ را مورد توجه قرار میدهد که اکثراً از جنبش اپوزیسیون اصلی ایران، سازمان مجاهدین خلق حمایت میکردند. این گزارش ارزشمند و منحصر بفرد در این مورد خاص ، دقیقا تاکید میکند که این اعدامهای جمعی پس از فتوای خمینی انجام شده و همچنین افشاگریهای قبلی را تأیید میکند که مقامات عالیرتبه رژیم کنونی ایران مسئول این قتلعام بودند. او از جمله مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری آدمکش روحانی و رئیسی جلاد را بعنوان یک قاضی دادگاه و رئیس یکی از بزرگترین بنیادهای مذهبی در کشور و کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری در ماه می یاد میکند و می افزاید: «برخی از مقامهای مذهبی و رئیس قوه قضاییه اعدامهای انجام شده را تأیید و در مواردی از آنها نیز دفاع کردهاند». وی همچنین در این گزارش اسناد «... تهدید و ارعاب و تعقیب مدافعان حقوقبشر که خواهان حقیقت و عدالت» هستند را ارائه و افشا مینماید.
خانم جهانگیر در بخش نتیجه گیری و توصیه ها در گزارش افشاگرانه اش چنین متذکر میشود:«در طول سالها، گزارشهای بسیار زیادی در مورد قتل عام سال ۱۹۸۸ صادر شده است. اگر تعداد افرادی که ناپدید شده و یا اعدام شده اند، می تواند مورد بحث قرار گیرد، اما شواهد قدرتمند نشان می دهد که هزاران نفر به تعجیل کشته شده اند. به تازگی، این قتل ها توسط بعضی ها در بالاترین سطوح دولت نیز مورد تایید قرار گرفته است. خانواده قربانیان حق دارند از حقیقت در مورد این حوادث و سرنوشت عزیزانشان بدون ریسک مجازات مطّلع شوند. آنها حق دارند که مورد رسیدگی واقع شوند، که شامل حق تحقیق موثر در مورد حقایق و افشای علنی حقیقت و حق جبران مافات است . به همین منظور، گزارشگر ویژه از دولت خواست تا اطمینان حاصل شود که تحقیقی کامل و مستقل در مورد این رویدادها انجام خواهد گرفت».
در یک اقدام دیگر در جریان کنفرانس سالانه حزب کارگر انگلستان در ماه سپتامبر و در شهر برایتون در جنوب انگلستان برگزار شد، هیأتی از مقاومت ایران با شرکت فعّال خود در این کنفرانس، توانست حمایت قابل توجه و تحسین برانگیزی در این مسیرمبارزاتی کسب کند.
در این کنفرانس، ۵۵ تن از نمایندگان حزب کارگر از هر دو مجلس عوام و اعیان انگلستان با صدور بیانیهای ضمن حمایت از فراخوان خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت، برای پایان دادن به مصونیت مقامات رژیم، از دولت و وزارتخارجه انگلستان خواستند قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را بهعنوان جنایت علیه بشریّت بهرسمیت شناخته و از اقدامات انجام شده توسط گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد ایران حمایت کند.
نمایندگان همچنین دولت انگلستان را فراخواندند تا از کمیساریای عالی حقوقبشر مللمتحد بخواهد دستور تحقیقات درباره قتلعام سال ۶۷ را بهمنظور قرار دادن عاملان و آمران این جنایت در مقابل عدالت صادر نماید.
یکی دیگر از حامیان دیرینه و شجاع این مقاومت سر دیوید ایمس نماینده ارشد پارلمان بریتانیا و رئیس مشترک کمیته بریتانیایی برای آزادی ایران طی مقاله افشاگرانه یی در واشینگتنتایمز خواهان آن شده است که مللمتحد در گزارش آتی خود درباره وضعیت حقوقبشر در ایران تحت حاکمیت آخوندها، به تحقیقات بینالمللی درباره قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ فراخوان بدهد.
وی در ابتدا با اشاره به سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، مینویسد: «از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ هیچ رئیسجمهور ایالات متحده تاکنون چنین توصیف عمیقی از رژیم مذهبی در ایران ارائه نکرده است... (ترامپ گفت:) «حکومت ایران یک دیکتاتوری فاسد را با ظاهری دروغین از دموکراسی پنهان کرده است... صادرات اصلی این رژیم) خشونت، خونریزی و هرج و مرج است. اصلیترین قربانیان این رژیم مردم (ایران) هستند.»
وی میافزاید: «که این دیدگاه... بهخوبی یک حکومت مذهبی را توصیف میکند که ۸۰ میلیون ایرانی را طی 4دهه گذشته به گروگان گرفته و آرزوهای آنها را برای آیندهیی بهتر و شکوفاتر سرکوب کرده است».
این نماینده ارشد پارلمان انگلستان، با اشاره به گزارش اخیر گزارشگر ویژه حقوقبشر مللمتحد درباره وضعیت حقوقبشر در ایران و اختصاصدادن چند بخش از این گزارش به قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷، میافزاید: «(این قتلعام) یکی از بدترین جنایات در تاریخ معاصر ایران است، ولی با این حال تا حد زیادی نادیده گرفته شده است... گزارش (گزارشگر ویژه) میگوید که مقامات (رژیم) ایران گورهای جمعی را تخریب و مدافعان حقوقبشر و خانوادههای قربانیان را که در پی حقیقت و عدالت هستند، مورد اذیت و آزار، ارعاب و پیگرد قرار میدهند.
سر ایمس رئیس مشترک کمیته بریتانیایی برای آزادی ایران در ادامه مقاله خود، خاطرنشان میکند: «... (رژیم ایران) عاملان (قتلعام ۶۷) را به مواضع بالا و وزارتی ارتقاء داده است. همچون علیرضا آوایی وزیر دادگستری کنونی روحانی و... ابراهیم رئیسی کاندیدای انتخابات ماه می.» وی در خاتمه مقاله از آمریکا، کانادا، انگلستان و اتحادیه اروپا میخواهد که دست به اقدام مشترکی بزنند و تضمین کنند که قطعنامه بعدی سازمان ملل درباره وضعیت حقوقبشر در ایران، به تحقیقات بینالمللی درباره قتلعام ۶۷ فراخوان بدهد. وی میافزاید: «... بهرغم سه دهه (حکومت) ترور، مردم ایران تصمیم گرفتهاند که این رژیم مذهبی را به چالش بکشند و سران آنرا بهخاطر یکی از بدترین جنایاتشان، مورد حسابرسی قرار بدهند. اکنون غرب باید تصمیم بگیرد که آیا در مبارزه مردم (ایران) برای عدالت، از آنها حمایت میکند یا آنان را نادیده میگیرد؟».
هر کس که از نزدیک با مکانیسم کار در سازمان ملل و بخصوص دستگاههای حقوق بشری این سازمان آشنایی دارد بخوبی از پیچیدگیها و سختیهای این فعالیت در چنین صحنه بین المللی مطلع است. پس میباید حقیقتا از دست اندرکاران مقاومت در صحنه سازمان ملل و بخصوص در شورای حقوق بشر بخاطر تلاشهای شبانروزی و وقفه ناپذیرشان در پیشبرد این پروژه بسیار سنگین قدردانی نمود. تلاشی که در یک مصاف مستمر و رودرروی با ماموران و دیپلمات تروریستهای رژیم و عوامل سرکوبگرو اطلاعاتیشان تحت عنوان سازمانهای حقوق بشری که بشکل گله های وحشی به ژنو سرازیر میشوند، جدا در خور بالاترین تحسینها و تقدیرهاست. در فقدان چنین فعالیتهای خستگی ناپذیری ،بجرآت باید به این حقیقت اذعان کرد که هیچکس ابتدا به ساکن در هیج جای این جهان، بخصوص در ملل متحد حاضر نیست کمترین قدمی در این مسیر بردارد! گزارش متقن و کوبنده خانم جهانگیر در رابطه با این قتل عام ، نشانگر فعالیتهای افشاگرانه وسیعی بوده است که به اهتمام اعضای این مقاومت و بویژه خواهران و برادران مجاهد که پروژه را با تدبیر و تجارب دیرینه و غنی خود به پیش برده اند. تجارب گرانبهایی که بر مصب رودی خروشان از خونهای پاک دهها هزار تن از رشیدترین فرزندان مجاهد و مبارز این میهن و بطور خاص، شهید سرفراز حقوق بشر پروفسور کاظم رجوی که هم اکنون از سمبل های جاودان این دادخواهی است قرار دارد.
قدر مسلم اینکه در تاریخ معاصر میهنمان یک تراژدی ملی صورت گرفته است. دهها هزار تن از قهرمانان مجاهد و مبارز که مدافعان سرسخت آزادی و حقوق بشر در ایران بودند با فتوای بزدلانه خمینی، خون آشام با سینه های ستبر و گردنهای افراشته در مقابل جلادان که خواهان به تسلیم کشیدن آنها بودند جانانه ایستادند و خون پاک خود را نثار آرمان بزرگ رهایی مردم دردمند و رنجدیده ایران عزیزمان کردند. در مقابل فدای عظیم این انسانهای شریف و پاک و در یک سرفصل تاریخی براستی وظیفه ملی و مبرم هر ایرانی آزاده و ایران دوست جز دادخواهی برای این شهیدان سرفراز چه میتواند باشد؟ در تاریخ مدرن میهنمان یک فاجعه ملی ،اما قرون وسطائی و بغایت اسفبار بوقوع پیوسته است. طبعا در این مقطع زمانی، رسالت هر شخص میهندوست و آزادیخواه در قبال این امر جز تلاش مستمر و بی چشمداشت و برداشتن گامهای جدی در راستای آنچه که با ابتکار خانم مریم رجوی هم اکنون در جنبش دادخواهی در ابعاد جهانی و در تار و پود جامعه ایران ریشه دوانیده است، چه میتواند باشد؟ همه روزه ایرانیان مبارز و اشرف نشانهای شریف در بسیاری از شهرهای جهان در آکسیونهای متعدد خود، بطور مستمر خواهان ارجاع پرونده این جنایت تاریخی به محاکم بین المللی هستند. این تلاشها در فرانسه با برگزاری نمایشگاههای افشاگرانه در شهرداریها و اماکن عمومی صورت گرفته و شخصیتهای مدافع حقوق بشر در فرانسه اعم از شهرداران و سایر سازمانهای حقوق بشری فریاد خانواده های داغدار این مصیبت بزرگ را طنین انداز کرده اند. ما باید هرآنچه را که در ید قدرت خود داریم برای تحقق این خواسته مشروع مبنی بر ارجاع پرونده این قتل عام موحش به شورای امنیت ملل متحد بکار بگیریم. کوشش مستمر برای تحقق یک هدف غائی، آنهم اجرای عدالت برای قربانیان سرفراز این فاجعه ملی یک ضرورت تاریخی است. همه تلاشهای سالیان اعضای این مقاومت در این راستا بر این بوده است که بقول معروف با سوزن کوه سکوت و مماشات را شکافته تا بتوان از دل آن کورسویی از نور امید در دل این تونل سیاهی که ناشی ازاستمالت رذیلانه بین المللی از این رژیم خون شام در فضای بین المللی بوده، ایجاد کرد. حال که کوهی از دلایل متقن و محکمه پسند در دست داریم، پس برویم تا با تلاشی مستمر و بی وقفه، عدالت را در مورد خونهای جوشان ولی هنوز انتقام گرفته ناشده این سربداران سرفراز را از طریق مجامع حقوقی بین المللی بویژه تشکیل کمیسیون حقیقت یاب در شورای امنیت برقرار کنیم. این کمترین ادای دین به این جاودانه دلیرانی است که مایه شرف ملی و عزت تاریخی برای ایران و هر ایرانی میباشند که در صحنه پیکار با نیروهای اهریمنی حکومت جلاد آخوندی حضور جدّی دارد.
موضوع اجرای عدالت در هرزمان و برای هر جنایتکار در هر موقعیت سنی و غیره تعطیل بردار نیست. لازم به ذکر است که مردم اروپا هیچگاه حامیان و همدستان حکومتهای دست نشانده فاشیسم هیتلری را نه بخشیده و نه فراموش میکنند. آنها هر آیینه بدنبال دستگیری این جانیان و سپردن آنان به دستگاه عدالت بوده اند. در سمیناری که تحت همین عنوان چندی پیش در پارلمان اروپا با حضور مبارزان و آزادیخواهان اسبق و جوانانی از کشورهای گوناگون اروپا برگزار شد، شخصیتهای حقوق بشری و پیشتازان نهضت های آزادیبخش در کشورهای اروپایی که با دیکتاتوریهای حاکم در کشورهای خود جنگیده بودند، به نسل جوان خود موکدا میگفتند که آنها باید تاریخ مقاومت نیاکان خود را همواره در ضمیرشان زنده نگاه دارند زیرا که بدون اشراف عمیق بر تاریخ خود هرگز نمیتوان چشم انداز آینده را بروشنی دریافت. نباید هیچگاه ظلم و سرکوبگریهای خائنین و جانیان و دیکتاتورها را از خاطره تاریخی خود پاک نمود. دیکتاتورها را نه میتوان بخشید و نه باید فراموش کرد. همیشه باید بدنبال تحقق عدالت برای قربانیان این حکومتهای سرکوبگر و در هر کجای جهان که ظلمی صورت گرفته باشد، آماده بود.
حال هر ایرانی که به منشور تاریخی حقوق بشری کوروش خود میبالد باید در این مسیر برای سپردن جانیان به پشت میز عدالت از هیچ تلاش و کوششی فروگذاری نکند. البته بدون تردید آنگاه که دستگاه سفاک و خونریز ولایت فقیه از هم دریده شود، روز تحقق عدالت واقعی برای این جانیان فراخواهد رسید. بدون شک این زمان در تقدیر این میهن محقق خواهد شد. پس بکوشیم تا سازمان ملل را موظف به انجام وظیفه تاریخی خود در این امر بنماییم تا هم از این دستگاه بین المللی در این زمینه اعاده حیثیت شود و هم عدالت در مورد قربانیان و جلادان آنها در یک محکمه بین المللی اعمال و اجرا گردد.