روشن بود که این سیاست جدید، علیرغم دیر از راه رسیدن حداقل بیانگر این است که سیاست مماشات به هر قیمت از دستور روز کار خارج شده است. رئیس جمهور امریکا، کارنامه ی تروریستی رژیم آخوندی را به وضوح برشمرد و مردم ایران را قربانیان اصلی این رژیم شمرد.
وزارت خزانه داری امریکا هم بلافاصله سپاه پاسداران را مشمول لیست تروریستی دانست.
در مقایسه با آنچه که آمریکا در چند دهه در دامان رژیم ریخته است، شاید و حتما این مواضع جدید ناکافی است، اما خانم مریم رجوی در بیانیه ی خود ضمن استقبال از این سیاست جدید، نقاط ضعف این سیاست جدید را بر شمردند "مخرب ترین وجه این سیاست معامله بر سر مقاومت عادلانه مردم ایران و لیست گذاری تروریستی سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی و شورای ملی مقاومت به مدت ۱۵ سال همراه با بمباران قرارگاههای مقاومت در نزدیکی مرزهای ایران در خاک عراق و همچنین نقض تعهدات در مقابل مجاهدان اشرف و لیبرتی، بی عملی در برابر کشتار آنها و ضبط ۶۰۰ میلیون دلار دارایی ها واموال آنها توسط حکومت عراق بوده است که کماکان ادامه دارد . این در حالی است که مقاومت ایران در اوت ۲۰۰۲ برنامه و مراکز پنهان تسلیحات کشتار جمعی رژیم ملایان را افشا کرده بود."*
واکنش روحانی به این سیاست، اعلام همدلی و همدستی خود با سپاه پاسداران برای ادامه ی برنامه ای تسلیحات موشکی، بود. او با ابراز سرسپردگی خود به سپاه جنایتکار و ولی فقیه به تمام شدن کامل نمایش میانه روی در خلافت جهنمی ولایت صحه گذاشت. بار دیگر مشخص شد که دعوای جناحی فقط در حیاط اندرونی نظام معنی و مفهوم دارد و حضرات تا بیخ و بن از یک جنس هستند، همزمان باید توجه داشت که تصور اتحاد باندهای چهار شاخ درون رژیم واقعی نیست، این تبلیغات مثل دود هوا خواهد رفت، واقعیت این است که تعادل موجود و متغیر دسته بندی های درونی رژیم از روز اول فقط بر اساس کشتار داخلی و فضای ضد ایرانی سیاست مماشات دوام آورده است، حضرات توان اتحاد و اتفاق نظر عملی در مقابل یک سیاست جدید را ندارند. کافی است کمی صبر کنیم، چند روز دیگر لگد زدنهای چموشان امت خمینی پرست را شاهد باشیم، آنوقت این ادعاهای روحانی و مزدوران ستاد های تبلیغاتی رژیم که از سپاه دفاع میکنند را باید مقابلشان گذاشت.
وجه اثباتی این سیاست جدید چه باید باشد؟
سیاست مماشات با رژیم به قدری طولانی بوده است که پایان آن برای خیلی ها اساسا به مثابه ی یک فرض در عالم واقعیت هنوز باور کردنی نیست. قدمهای أولیه ی نفی این سیاست، اما کفایت کرده که رعشه ی مرگ را بر تن رژیم بیافکند. یک تهدید این است که به فشارهای سیاست جدید امریکا بر رژیم کم بها بدهیم و از استفاده ی بهینه ی از فرصتهای ایجاد شده با یک نوع چپ روی سطحی گرایانه، استفاده نکنیم. تهدید دیگر هم این است که به واقعیت صحنه ی اجتماعی ایران توجه کافی نکنیم که دینامیزم اصلی سرنگونی در داخل ایران، قرار دارد و شرط بنیادی سرنگونی فعالیت ها و بها دادن خود ما ن برای درهم شکستن تور اختناق و به راه انداختن موتور بزرگ سرنگونی را درک نکرده و به اصطلاح به راست بزنیم. این روشنگری شایان بحث خاص خودش هست و بیش از این اشاره به آن نمی پردازم.
در مورد سخنرانی رئیس جمهور امریکا و اعلام فشارهای جدی به سپاه جنایتکاران، تاکید بر جلو گیری از اتمی شدن رژیم و عدم تایید برجام و تاکید مجدد که مردم ایران نخستین قربانیان سیاست های سرکوبگرانه ی رژیم هستند، خوب در عالم واقعیت و در صحنه ی سیاسی چه نیرو و جریانی بیشتر از مقاومت و مجاهدین خلق ایران خواستار خلع ید از سپاه و کشیدن دندان اتمی افعی ولایت فقیه شده است؟ کدام نیرو و جریان سیاسی بزرگترین قربانی سرکوب سیاسی نظام آخوندی بوده است و بیشترین شهدا و زندانیان سیاسی را در این سالها داشته و تقدیم آرمان آزادی مردم ایران کرده است ؟ بالطبع در صحنه ی واقعی باید به مشروعیت مقاومت سازمان یافته ی مردم ایران اعتراف کرد .
"خانم رجوی با تأکید بر گواهی رئیس جمهور ایالات متحده که بار دیگر مردم ایران را قربانی اصلی رژیم ملایان معرفی کرد گفت: برسمیت شناختن شورای ملی مقاومت ایران به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک دیکتاتوری مذهبی و تروریستی، لازمة پایان و جبران سیاستهای فاجعه بار پیشین است." *
دوران عوض شده، موج موج جنبش ها ی مال باختگان، کارگران، معلمین، دانشجویان، پزشکان، رانندگان و ارتقاء اشکال اعتراض از نامه نگاری به تجمع و از تجمع به تحصن و از تحصن به تظاهرات و .... بینه های اوج گرفتن خواست واقعی مردم ایران یعنی سرنگونی رژیم محسوب میشود. حمایت مادی و معنوی از مقاومت و مجاهدین خلق ایران وظیفه ی مردمی و جدی ماست. دوران جدید را دریابیم.
*