عکس العمل دولت جدید ایالات متحده در مقابل رژیم ضد ایران و ایرانی و برباد دهنده جان و مال و سرمایه و حتی وجهه ایران زمین، این کشور محبوب باستانی، و در باره این خصم اصلی تمدن دیرینه آن، بر دو پایه استوار بود و دو قسمت مجزا داشت:
نخست: مسئله تروریسم و اشغاگری منطقه ای و فرا منطقه ای غاصبان سرزمین و کشور ایران و برباد دهنده دار و ندار آن در این تحرکات تروریستی کشور گشایانه آبروباخته.
دوم، کنترل و فشار بر ملایان غاصب سرزمین ما برای قطع کامل کارزار بمب اتم سازی شان. حالا چه در برجام پر حفره و سوراخ باشد و چه توسط هر مکانیسمی که بتواند دست این نظام ایران سوز و ملت ستیز را، برای ساختن بمبی، که تنها برای نگاهداری خود و نظامش از خطر سرنگونی بدنبال آن است، قطع کند. بیاد داشته باش که، به اقرار خود سران نظامی و سیاسی رژیم، بعد از شکست خمینی در برقراری اولین قمر اتحاد جماهیر اسلامی در عراق و نوش زهر آتش بس، در گزارش به خمینی گفتند که مشکل ما این بوده که بمب اتمی نداشتیم، که همانموقع خمینی دستور شروع ساخت آنرا داد.
بلی و بلی و صد آری که تمام این کارزار دستاورد مقاومت و سازمان محوری آن است. بنابراین هر عمل و پروسه و قانونی که نوش دوم، واین بار زهرجام را قطعی تر کند، ما به آن خوش آمد میگوییم. دیگر از این آدم فهم تر؟ (من به هیچ حیوانی و بجز به خود بشر کج فهم، و لجوج در کجی فهم، توهین نمیکنم!)
آری، مسئله یک و دو سه چهار تا هزار ما، ایران است، سایر ملتها، از ایالات متحده تا غرب و شرق و شمال و جنوب عالم بروند و بفکر خودشان باشند. اما ما برای رفع یک فتنه، که اتفاقا مادر تمام فتنه ها در منطقه و جهان است، نزدیک به چهل سال است که درتمام سطوح داخلی و منطقه ای و بین المللی میجنگیم. اتفاقا! همین عنصر اصلی فتنه و جنایت و فساد و تجاوز، امام جاهل و قاتل و راحل و نظام منحوس و بازماندگان او بوده و هست که ما عزم جزم کرده ایم که نگذاریم که «خواهد بود»!
این هدف و محصول همه کارزارها و کارها و تلاشهای ملی و بین المللی و افشاگری های تاریخی این مقاومت، این شورای ملی مقاومت و این سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران بوده و هست و خواهد بود. کاری که وطن پرستانی در مقاومت خود آلمانیها و چون جوانان دانشمند فیزیک آلمانی، و در راس همه شان خود آلبرت انشتین آلمانی دلبند میهن خود آلمان، برای افشاگری و جلب توجه و فشار جامعه آنروز و قدرتهای جهانی، در مقابل آدولف هیتلر، کردند. و سرانجام اعضای جوان مقاومت نروژی با مجاهدت هایشان، و پرداخت بالاترین بها، به سرانجام رساندند. ابتدا سایت اتمی جلاد جماران برلین را در دره «روکین» نروژ منفجر و متعاقبا، بایک عملیات بزرگ قهرمانانه، بقایای آن را، در کشتی سفارشی «هسلبرگ» همراه با دانشمند هیتلر نشان، به قعر دریا فرستادند.
آنروزهای سرنوشت ساز، ملت آلمان، و ملتهای دیگر اروپای اشغال شده توسط حکومت مستقر نازیسم، (بخوانید ولایت مطلقه «فوهرور»)، به دو دسته یکی بزرگ و آزادیخواه و مبارز مسلحانه در ارتشهای مقاومت در تک تک این کشورها، و دسته ای دیگر کوچک ولایت مدار و ترکه زیر دهل تبلیغاتی گشتاپو، تقسیم شدند. عده ای شب و روز، در تمامی آلمان و اروپا، و سرزمینهای تحت حکومت مستقیم نازیها، برای سرنگونی ولایت مطلقه و نظام ولایی نازیسم، و خلع ید نازیسم و فاشیسم اشغالگر، مبارزه شبانه روزی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و مقاومت مسلحانه و هزاران هزارشان جان فدا میکردند. و در مقابل عده ای حقیر شعار «اتم حق مسلم ماست» میدادند و شعار فتح عالم از راه استالینگراد. بخوانید فتح قدس از راه کربلا. حتی تا آنجا رفتند که آلبرت انشتین را خائن و دعوت کننده از ابر قدرتها برای اشغال نظامی و جنگ با آلمان هیتلری خطاب میکردند! غافل از اینکه این جنگ را قبلا، خود برادر آدولف هیتلر و هنریش هیملر او (بخوانید پاسدار سلیمانی)، تا قلب ورشو، پاریس، بروکسل، آمستردام، کپنهاک و اسلو، (بخوانید تا قلب بیروت، دمشق، بغداد، عدن و شمال یمن)، با اشغال و حمله نظامی و ترور و وحشت پیش برده بود. اما مقدر بود که این ترکه های زیر دهل بفرمایند که هرچی پیش آید تقصیر مقاومتهای اروپا، بخوانید مقاومت مردم ایران، است!
«و ابولفه» بقول لرها، شمایان فتوکپی هفتاد پنج سال بعد همانها هستید! یکی شان میگفت (به بی.بی.سی)، که بله مگر آمریکا خودش چنین و چنان نکرده..... که ترجمه آن این بود که پس خامنه ای حق دارد در منطقه چنین و چنان کند..... و دیگری از آنها ناله میکرد که آی هوار اگر پاسداران تروریست از شش کشور منطقه خلع ید شوند، ایران تجزیه میشود!! بخوانید آلمان و ایتالیا و اسپانیا و ژاپن تجزیه میشود! تازه روی لغت و مفهوم «خلع ید» آنقدر لاطائلات جاهلانه بافتند که مجبور شدم در لابلای یک مقاله تحلیلی اصلی، آنها را «خلع چرند» کنم.
آری برویم سراغ نسخه اصلی این فتوکپی ها در سالهای سی و چهل قرن بیستم جهان. آنروزها، مبارزان جمهوری طلب برای اسپانیا، در خیابانها سی خرداد نشان، در مرزها اشرف نشان، در اردوگاههای محاصره شده لیبرتی نشان، (منطقه محصور و محاصره شده ای در مادرید اتفاقا با نصب صدها بلندگو در پشت دیوارشان!)، با پشتیبانی جامعه دموکراتیک جهانی و آزادیخواهان پیوسته با آنان، جان و هستی خود را فدا میکردند. همزمان با بمبارانهای خوشه ای «لوفت وافه» آلمان هیتلری، در پشتیبانی از بشار اسد زمان، یعنی ژنرال فرانکو، که وحشت و ویرانگی و قتل عام می آفرید، هنرمندان آزایخواه ضد فاشیستی، مانند پابلو پیکاسو، این سبعیت بمبهای خوشه ای هیتلر را در تابلو معروف «لاگوریکا» به تصویر میکشیدند ...... در مقابل اما، عده ای خود باخته بنام اسپانیایی (بصرف اینکه زبانشان اسپانیایی بود و نه علقه دلشان با سرزمین و مردم تحت ستم اسپانیا)، آتش بیار معرکه هیتلر و موسولینی و فرانکو شده و مردم را از ادامه مقاومت جدی و سازمانیافته علیه خونخواران ـ بخوانید خامنه ای، روحانی، سلیمانی، و سپاه مارکدار جدید ـ مایوس میکردند و فریاد میزدند و میگفتند و می نوشتند، و با مصاحبه در رسانه های محدودشان، ندا سر میدادند که واویلا اگر از هیتلر و موسولینی و فرانکو و هیروهیتو در کشورهایی که اشغال کرده اند خلع ید شود، آلمان و ایتالیا و اسپانیا و ژاپن تجزیه میشود و کشور از بین میرود....... برای نمونه توجه شما را به تظاهرات اندک و حقیر تریتا پارسی، مزدور، و لابی آمریکایی خامنه ای و مصاحبه ها و سیخونک زدنها، و لاطائلات ترکه های زیر دهل نظام ولایی جلب میکنم، تا بدانید که در این مقاطع حساس تاریخ ملتهای جهان، هر کسی در چه طرف و در کجا ایستاده است، حتی اگر پز و قمپز اپوزیسیون بگیرد. اینها را لازم نیست دنبال رأس و رهبرانشان باشیم تا بگوییم «تیمسار بی ها!»، کافی است که بدانیم این حاشیه مستقیم و غیرمستقیم انصار ولایت، با دلوهای کهنه و دستهای لرزان، در حمله به تنها مقاومت سازمانیافته واکنون از خواب خرگوشی بیدار کننده جهان، آب به آسیاب تبلیغاتی چه کسی میریزند. اصلا بقول هندیها «مهربانی کرو» و دنبال رهبرانشان نگرد، چرا که، بصورت دو فاکتو حی و حاضرند. میگویید نه، حوصله بخرج داده و به سایتهای گشتاپوی حاجی آقا و شبکه ارتش سایبری اطلاعات سپاه مراجعه کنید، تا دریابید که چگونه اعمال و رفتار و فعالیت ها و کنشگریها (بخوانید واکنشگریها)ی آنها را، مثل نان سنگک تازه و حلیم داغ بوقلمون، دوان دوان به خانه می برند و بازتاب میدهند. باز خوب است که سایت اصلی آنان «انترلینک»، راحت و بی رودر بایستی، در رأس صفحه اش به انگلیسی نوشته که این سایت برای اطلاع رسانی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران است. اینجا را اینها یک پوئن در راستی و عدم لاپوشانی از این حضرات رو به موت، جلوترند.
اینها اگر چه گوینده و مصاحبه چی و حراف و قلم به دست هستند، اما نه صرف سواد نوشتن کافی است و نه به فارسی نوشتن و تکلم کردن. در شرح حال این درماندگان وارفته در پشتیبانی مستقیم و غیرمستقیم از تویتر «منهم یک سپاهی هستم»! تا دلواپسان واپس مانده از حرکت عظیم مردم داخل با شعارهای سخت و تیز شبانه روزیشان و همچنین نویسنده و گوینده در حمله اصلی «و اما پاکستان» به تنها مقاومت سازمانیافته، که این همه این افشاگریهای کارزار اتمی و اقدامات تروریستی و شکست استراتژی اتحاد جماهیر اسلامی، توسط ارتش آزایبخش ملی، مدیون کار و تلاش چهار دهه اوست- «آلبرتو موراویا» حرف آخر، و این کلام بغایت سمبولیک و گویا، را زده است:
«حقیقت این است که بی سوادی ازمیان نرفته است،
فقط این روزها بی سوادها خواندن و نوشتن یاد گرفته اند!»
پس ای هموطن آزادیخواه، که روز و شب در خیابانها و کویها و بانکها و چهار راهها شعار «ننگ بر این دولت مردم فریب» میدهی و شعار سرنگونی مینویسی، این مقاومت و هر ایرانی با اصالت و آزادیخواهی، در هرکجای میهن و جهان پشتیبان شما بوده و هست و خواهد بود. زنهار که گول این معممین و نعلین پوشان و مکلاهای کراواتی قلمبه زبان را نخور و در طرف درست تاریخ قرار بگیر. و زنهار بدان که این رژیم به صراحت در قانون اساسی اش، ملتی و کشوری بنام ایران را برسمیت نمی شناسد و تنها «امت اسلامی» را مشروع میداند که قرار است ملت ایران در آن ادغام شود (ماده یازده این قانون منحوس). بدان و خوب بدان ای گرامی هم میهن و ای سرافراز ملت، که تمام تلاشهای چهل ساله مردم و مقاومت مردم ایران برای این بود که سرانجام این جامعه جهانی، بعد از دهه ها کار سخیف نامردمی و مماشات و کمک مستقیم و غیرمستقیم به خلیفه تهران، الان دیگر از طرف نادرست به سوی جناح درست تاریخ کمی جابجا شوند و از ملت ایران و برای آزادی آن از آنان حمایت سیاسی کنند و بیشتر از این شر نرسانند، همین! بقیه کار، و طی راه مانده، را خود مردم ایران و مقاومت طوفنده در داخل و خارج و در هرجای جهان انجام میدهند، تحت شعار محوری همیشگی آن که فصل خطاب مقدس ماست:
نه به تمامیت این رژیم سراپا ضد ایرانی و مماشات با این رژیم جلاد و شیاد،
نه به جنگ خارجی، اشغال نظامی و تزریق دموکراسی از خارج به ایران (داستان عراق برای هفت پشت ما کافی است).
سرنگونی این رژیم ایرانسوز تنها به دست مردم ایران و مقاومت همه جانبه مردم ایران.
دیگر از این آدم فهم تر؟ (من به هیچ حیوانی و بجز به خود بشر کج فهم، و لجوج در کجی فهم، توهین نمیکنم!)
پس به پیش در سراسر میهن و در هزار اشرف و حاضر حاضر حاضر! در کنار معلم و کارگر و زحمتکش و محصل و دانشجو و مالباخته و کلیه فروش و کارتون خواب و گورخواب و ایضا حاضر! در کنار میلیونها بازمانده قتل عام و اعدام و گم شده در سراسر میهن.
در این دوران بسیار حساس تاریخ جهان، و بخصوص منطقه خاورمیانه، هرگونه تفرقه افکنی و جعل و تهمت حاج آقا شاد کن، در صفوف ملت بزرگ ایران و تمامی نیروهای جدی سرنگونی تمامیت نظام طلب و دموکرات و سکولار، موقوف! بریده باد مکر و حقد و حسدشان! از داخل کشوریشان تا خارجه نشین شان و از معمم و یقه آخوندی تا کراواتی شان، از هر گروه و قوم و ریشه ای که باشند. «چش حسید پیقه بلی»! ای چشمان حسود بترکد چونان میوه بلوت بر آتش!
باز آری!: «حقیقت این است که بی سوادی ازمیان نرفته است،
فقط این روزها بی سوادها خواندن و نوشتن یاد گرفته اند!»
پرویز خزایی، ۱۸ اکتبر ۲۰۱۷- اسکاندیناوی