فریاد معترضین به جان آمده که در گرما و سرما در مقابل دوایر دولتی، مجلس یا نهادهای مالی رژیم دست به تظاهرات میزنند، روز گذشته در مقابل مجلس ارتجاع با قرین شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و یا «میکشم، میکشم، هرکه برادرم کشت» به مدار جدیدی از بلوغ و تقابل با دیکتاتوری آخوندی رسید.
با نیم نگاهی به منحنی اعتراضات در شهرهای میهن امان طی ماههای اخیر، اکنون بهخوبی میتوان به این نتیجه منطقی رسید که تبلور خواستههای مردمی که خود را در شعارها و فریادهای اعتراضی متحصنین و معترضین نمایان میکند، اساساً از مرز خواستههای اجتماعی و یا صنفی گذشته و به آغازی بر «پایان رژیم» راه برده است.
در این رابطه خانم رجوی ضمن حمایت از خواستههای بهحق معترضین دردمند و غارت شده تأکید کرد: «شعارهای شجاعانه تظاهرات امروز علیه روسای قضاییه و مجریه و قوای سرکوبگر انتظامی و امنیتی آخوندها شعلهای از تمایل عمومی برای به زیر کشیدن نظام منحوس ولایتفقیه است». (اطلاعیه شورای ملی مقاومت ۲ آبان ۱۳۹۶)
سخن از قشر دردمندی است که تمامی پشتوانه و ذخایر مالی آنان به دست عوامل دزد و فاسد رژیم آخوندی به یغما رفته است و بدینسان بخش بزرگی از این قشر بهشدت ضربه خورده را در آغاز پائیز زندگی پربارشان، عاجز و ورشکسته با مجموعهای از بحرانهای مالی به حاشیه جامعه رانده، بطوریکه در منطقی ترین پاسخ هیچگونه چشم انداز و یا دادرسی برای مطالبات خود نمیبینند.
به موازات این وضعیت وخیم باید به بی عملی حاکمیت برای رسیدگی به دزدیهای نجومی باندهای مافیایی در درون حکومت نیز اشاره نمود، زیرا دادههای دولت آخوند روحانی و بانک مرکزی رژیم سخن از آن دارند که در پشت تمامی چنین مؤسسات قلابی، یا آقازاده و آخوندزادهها خوابیدهاند و یا اساساً اعتبارات آنان از سالها پیش از سوی بانکهای رژیم بهویژه بانک مرکزی مورد تائید قرارگرفته بودند. نمونههایی مانند بنیاد خمینی، مؤسسات مالی ثامن، کاسپین، نور، ملل، کوثر و یا آستان قدس تنها گوشههایی از اختاپوس حاکم بر اموال و داراییهای مردم میباشند.
برای نمونه سایت حکومتی بهار (۲۹ خرداد ۱۳۹۶) به نقل از اطلاعیه بانک مرکزی رژیم، از ۵ موسسه مالی رژیم بنامهای «توسعه، کاسپین، کوثر مرکزی، ملل و نور به عنوان موسسه اعتباری مجاز» نام برده بود. بدینسان ملاحظه میشود که مردم دردمند و غارت شده با استناد به چنین توصیه و ارزیابی های های حکومتی اساساً به مجموعه مؤسسات مالی رژیم اعتماد کرده و تمام هستی و زندگی خود را در اختیار این مؤسسات فاسد قرار دادهاند.
واقعیت در این دیکتاتوری جبار و خونریز آن است که موضوع به یک یا دو شهر کشور بسنده نمیشود، بلکه اکنون با اطمینان میتوان از صنعتی بنام «فساد و غارت» در این حاکمیت سخن گفت که بواسطه آن، دیکتاتوری به منابع مالی هنگفتی برای صدور تروریسم، جنگ افروزی و یا پروژههای ضد ملی اتمی و موشکی دست مییابد.
شبکههای مجازی اکنون مملو از فیلم، خبر و یا انتشار تصاویر مربوط به درگیریهای مردم در جای جای ایران با عوامل سرکوبگر آخوندی میباشند. خیل عظیم لباس شخصیها، اطلاعات، بسیج سرکوبگر و سپاه پاسداران و استقرار نیروهای ضد شورش در شهرهای مختلف، گویای شعلهور شدن جوش و خروش اجتماعی علیه کلیت نظام آخوندی است و شعار «پول من را پس بده» بهانهای بیش نیست.
پاسخ مردم به جان آمده به این وضعیت ضد انسانی همان «آتش زدن پایگاه بسیج» ضد مردمی در ارومیه و یا فریادهای «مرگ بر داعشی» است که نمونتا روز گذشته در تهران به گوش رسید.
در چنین وضعیتی حاکمیت که اکنون در صحنه منطقهای و بینالمللید در محاصره قرار گرفته است، توان باز کردن جبهه و یا رویایی دیگری با مردم به جان آمده را ندارد. نه تنها دادههای داخل کشور و مقاومت ایران این را میگویند، بلکه حتی دادههای اندرونی رژیم نیز سخن از وحشت و عدم توان حکومت برای هرگونه تقابل با خواستههای بهحق مردم را دارند.
خامنهای بهخوبی میداند که هرگونه حرکت اشتباه، میتواند به قیام عمومی و در نهایت به سرنگونی کل نظامش منجر شود، بر این منطق است که اکنون به مانند همیشه به تاکتیک «خرید وقت» برای فرصت سازی روی آورده است.
ولی فقیه زهر خورده و طلسم شکسته اکنون از سه جبهه در محاصره کامل قرارگرفته است. در خارج از مرزها هم برنامه اتمی، موشکی و هم سپاه سرکوبگر ولایت زیر ضرب جامعه بینالمللی رفته و در داخل نیز مجاهدین تازه از «زندان لیبرتی» رها شده، کاری خواهند کرد، کارستان.
این را دیگر ما نمی گوئیم، بلکه شعارها، اعمال و شیوههای قهرآمیز مردم در تقابل با کلیت دیکتاتوری ولایت آن را به گوش جهانیان رسانده است.