اینک مردمانی نجیب و رنجدیده را
به تماشا نشسته ایم
که به چنگال خونچکان خویش
آوار مهیب فروریخته را
درجستجوی پاره تنان خود
به عبث می خراشند
و مادرانی که ضجّه زنان و مویه کنان
عزیزان از دست رفته را
به عزا نشسته اند
با بغضی در گلو
زخمی بردل
و دیده ای خونبار
نظاره گر کشتگان بی شماریم
***
نفرینتان باد!
که «مهر» تان هم
بوی نای «مرگ» می دهد
نامتان متعفن تر از چرکین ترین
حوادث تاریخ
و کامتان
شوکران در شوکران در شوکران.
حرامتان باد هر نفسی که فرو می برید
و فرودتان باد
تا تیره ترین اعماق تیره زمین
که عزا و مصیبت در قدوم نحس شما
فراتر از هر فاجعه
جز رنج و محنت و اندوه
به بار نیاورده است.