مجو در شعر من جز چهره ی عشق
چو عشق آنجاست،نقش جان و تن نیست
دلت را جز به دست عشق مسپار
که غیر از عشق اینجا مؤتمن نیست
در آنجائی که سر باید سپردن
بغیر از عاشقان،کس ممتحَن نیست
انالحق گو،نباشد گر سر دار
به تن از عشق او را پیرَهَن نیست
نه ای عاشق، نیا در محفل عشق
گلستان جای هر زاغ و زغن نیست