صرف نظر از یاران مقاومت، کیست که موقعیت مرگزای ملایان فاشیست دینی را نفهمیده باشد؟. و مهمتر، طنز شاداب و فرحبخش اینکه جلادان و فاسدان مجرم نظام علیه هم؛ نداف و برملاگر شده اند. دیگر اختلافات مبتنی بر کسب اهرم های قدرت و ثروت، زیرجُلی و زیر لحافی نیست. هر کدام دست شان برسد، البسه گندیده دیگری را نشسته و آب نکشیده، در معرض جهانی؛ روی بند می اندازند و محیلانه از ولی فقیه درمانده شان کمک می طلبند. چرا دامنه رسوایی نظام تا بدین حد به بی آبرویی رسیده است؟. خیلی به اختصار به سه دلیل:
۱ ــ نارضایتی رو بتزاید جامعه و اقشار و طبقات اجتماعی تا به نزدیک نقطه جوش و انفجار.
۲ ــ بحران سخت منطقه یی و بین المللی.
۳ ــ اقبال و بقای پایدار دشمن آشتی ناپذیر وهمواره مزاحم و آزاردهنده یعنی مقاومت سرفراز ایران که محبوبیت جهانی آن، قابل تحمل نیست.
چنین است که مجرمان در تلاشند که به هر حیله، وجهه یی اپوزیسیونی برای مشغول داشتن مردم، بخود بگیرند که در عمق این شیادی، هدف منحرف کردن اذهان ستمدیدگان و به تنگ آمدگان است از مقاومت مطرح ایران. اما وقتی بخت از بخت مردم گدازان چنان برگشته که این شلم شوربا بازی ها افاقه نمی کند، وقتی به عینه غرق شدن نظام خود را در تلاطم غیر قابل کنترل بحران ها می بینند، و بدتر و دردناک تر اینکه فرشته مرگشان یعنی مقاومت ایران از قدرت و انسجام بی نظیری فراتر از یک اپوزیسیون معمول؛ برخوردار است، ناچار می شوند به هر خس و خاشاکی چنگ بزنند.
نباید بی انصافی کرد!! بیچاره ها حق دارند. مگر هر غریقی در پی تخته پاره یی نیست؟ خب، مشتی خس و خاشاک هم تخته پاره این روزگار سیاه هاست. قتل عام ها که علاج نکرد. زد و بندهای توطئه آمیز بین الدول که علاج نکرد. بمباران ها و موشک ها و شبیخون ها که همچنین. پس چه می ماند؟ مشتی خودفروش تا بلکه جو اجتماعی دشمن را مخدوش و کدر کنند. چگونه؟ با همان سلسله جعلیات، تحریف و تصریف ها و هوچیگری هایی که به سالیان از تولیدات وزارت پرفضاحت اطلاعات رژیم بوده و هست. در ورطه سرنگونی، در غرقاب مرگ؛ عجیب نیست که کثافات و بالا آورده های سال های متمادی بار دیگر قابل تناول باشد! آخر مصداق خائنان وقیح که سوخت و از سکه افتاد هر چند هنوز چانه اش به جای عقل نداشته اش دارد کار می کند. طُرفه آنکه مصداق خائنان در آغاز شغل «طیب و طاهر» خود، یک دستآویز داشت که ده سال زندان کشیده است. چگونه اش به ما نیست که خودش در خاطراتش آن را برملا کرده است. حال وزارت فضاحت نوبری به بازار آورده که از نخست ترشیده و بوی گندش از سوابقش پیداست، یک مأمور اطلاعات و ضد اطلاعات رکن دوم رژیم سابق که طبعا با ساواک هم در ارتباط بوده است. این خوش سابقه آمده تا دادرس رژیم محتضر شود. چون حرفه یی ست، دروغ هایش نیز حرفه یی ست و لاطائلاتش کاملا «اطلاعات موثق» از همان اطلاعاتی که برای دستگاه ارباب قبلی اش سرهم می کرد که ناگزیر شد چمدان ها را ببندد و در برود . آیا خرید چنین عنصری نشانه پیسی و افلاس تمام نیست؟. این مزدورک نه جوان، آنقدر خنگ شده است که زمان خدمتگزاری جدید خود را در نظر نگرفته است مگر آنکه تصور کرده در خارج نشسته و چند روزی هم پول و پله یی برسد غنیمت است.
گفتم خنگ از این جهت که هنوز مجاهدین خلق را نشناخته است که از باد و باران و بوران ها و سیلاب ها سربرآورده و چنین استوار ایستاده است که گویی سد سکندر. و اگر جزاین بود رژیم مغروق چه نیازی به دادرسانی چون تو ناشی و به کاهدان زده داشت؟. این دیر آمده و امثال او باید بدانند که ملایان فاسد جنایتکار برای مردم ایران، گرگ درنده اند ورنه وقتی سنبه جهانی را پرزور می بینند، موش اند و جایشان در سوراخ. در آنجا دیگر نه دین مطرح است، نه مسلک نه جای شاخ و شانه کشیدن. من نمی دانم به خدمت چنین بد اصلانی در آمدن به چه قیمت می ارزد؟.