حجم سنگین ترافیک، ماشینهای فرسوده و مستهلک، نبود استاندارهای بروز شده، تولید بنزین غیر کیفی با ضریب بسیار بالای گوگردو کربن، نبود سیستم فیلترگذاری در کارخانهها و کورهپز خانهها و یا وجود تصفیهخانههای فرسوده به موازات سیاستهای غارتگران رژیم در زمینه بر باد دادن اموال و داراییهای ملی و همچنین بیعملی و بیتفاوتی حاکمیت تماما فاکتورهایی هستند که به این بحران ضریب زده است.
برای نمونه یک گزارش حکومتی ضمن اعتراف به ابعاد وخیم آلودگی هوا در بزرگ شهر تهران مینویسد: ««کیفیت هوای تهران با شاخص ۱۴۳ در شرایط ناسالم برای گروههای حساس جامعه قرار دارد»، جملهای که در چندین روز گذشته اکثر شهروندان تهرانی در صفحه موبایل خود با آن روبهرو شدهاند!». (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس ۲۷ آذر ۱۳۹۶)
واقعیت در رژیم آخوندی این است که اساسا حاکمیت برای جان مردم و شهروندان ارزشی قائل نیست و بر این سیاق و نبود حساسیت نسبت به جان، مال و ارزشهای انسانی، سیاستهای راهبردی رژیم در وهله نخست، سمتوسوی پر کردن جیب گشاد آخوندها، متولیان و باندهای مافیایی رژیم را دارند. پروژههای مخرب ضد زیستمحیطی که بخش بزرگی از آنان در اختیار سپاه پاسداران با مجموعه عظیمی از زیرمجموعهها و موسسات غارتگر قرار دارند و یا اصولا وجود اقتصاد رانتی اکنون راه به بروز بسیاری از بحرانهای حاد اجتماعی، اقتصادی، مالی، فرهنگی و یا محیطزیستی برده است.
این وضعیت در حالی است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته موضوع «فیلترگذاری» در شهرها، ساختمانها و یا وسائل و خودروهای نقلیه به موازات ایجاد فضای سبز، کاهش جمعیت در شهرهای بزرگ، تشویق برای استفاده از وسائل عمومی اکنون نهادینه شده است و دولتها در تلاش هستند تا با سیاستهای مدرن و متنوع، از رشد و نمو بحران آلودگی هوا ممانعت به عمل آورند.
این گزارش حکومتی با اذعان به بیعملی و ناتوانی حاکمیت برای حل و یا برون رفتن از بحران زیستمحیطی میافزاید: «آلودگی هوا» معضلی دیرینه است که طی سالیان گذشته شهروندان تهرانی و بسیاری از کلانشهرهای دیگر درگیر آن بودهاند، معضلی که هریک از مسئولان همواره فقط از آن صحبت کردهاند و تاکنون هیچ یک از آنها نتوانسته راه حلی دائمی و منطقی را برای حل آن ارائه دهد
«تعطیلی مدارس»، «به تعویق افتادن ساعات کاری کارکنان مراکز اداری»، «تعطیل شدن کارخانهها»، «افزایش ساعات طرح ترافیک» و در آخرین مورد تعطیل شدن زنگ ورزش مدارس از جمله راهکارهای سطحی مسئولان دولتی برای حل این معضل بزرگ اجتماعی است، مشکلی که نه تنها در روند زندگی مردم کلان شهرها اختلال ایجاد کرده بلکه به شدت سلامتی کودکان و گروههای سنی حساس را در معرض خطر قرار داده است.
ابعاد این بحران که اکنون جان میلیونها هموطن را با رشد و نمو انواع بیماری به خطر انداخته، به حدی است که بنا برداده های رژیم سالان قریب «۴۸۱۰ نفر جان خود را به دلیل آلودگی هوا از دست میدهند. به موازات این بحران انسانی باید به رشد نرخ بیماران تنفسی، قلبی، سقط جنین، بیماریهای گوارشی، پوشی، چشم و یا انواع سرطانها در جامعه اشاره نمود.
یک کارگزار حکومتی گوشههایی از این وضعیت بحرانی را اینگونه به تصویر کشیده است: «معاون سازمان انتقال خون هشدار میدهد: در کودکان افزایش سطح هموگلوبین به طور طبیعی بالاتر از سایر افراد است ولی در روزهای آلوده این حالت تشدید پیدا کرده و در واقع اکسیژن رسانی نامناسب در بدن کودک سبب سیانوز میشود و کبودی پوست و تنگی نفس را برای کودکان به همراه خواهد داشت».
بر منطق باید گفت که آری نه تنها نفسهای مردم به جان آمده به شمارش افتاده است، بلکه شهرهای کشور نیز یکی پس از دیگری در این حاکمیت فاسد و سرکوبگر به «ایست قلبی» مبتلا شدهاند...