درآمد به میدان دهان باز کرد
سخن های خصمانه آغاز کرد
بزد طعنه بسیار بر احمدی
بدو گفت؛ ناکس بازم زر زدی
گرفتی به کف دسته میکروفان
زدی بر سر صادق روضه خوان
مر آن صادق از نوکران منست
حساب و کتابش همه روشنست
حمایت نماید ز ما هر زمان
فرستاده زندان همه دشمنان
به شمشیر و گرز و به تیر و تفنگ
زده ریشه دشمنان در فرنگ
اگر در حسابش بسی پول هست
ولی دشمنان را بداده شکست
اگر گشته او صاحب گنج و مال
بسی رنج برده در این چند سال
زمین دارد ایشان اگر در ونک
همه شرعی است و ندارد کلک
چهارش برادر بود در حضور
همه اهل فضل و همه باشعور
چرا گیر دادی به آن محتشم
نگفتی که من ریشتو می کشم
تو انچوچک خنگ میمون نشان
بکن از برای خودت فکر نان