تحصن خانوادههای دستگیرشدگان، این شبها و روزها در کنار دیوار قطور زندان اوین یکی از این صحنههای به یاد ماندنی در جریان است. در شبهای سوزناک دیماه تهران، خانواده ها با کمترین امکانات و تحت فشار دار و درفش گزمه های آخوندها پایکوبان و سرود خوانان به مقاومت جانانه خویش ادامه میدهند. آنها دسته جمعی ترانه سردوهای جاودانه و ماندگار مردم ایران زمزمه میکنند.
ترانه سرودهایی به قدمت یکصد ساله که گوئیا برای امروز سروده شده اند!
یکی از این ترانه سرودها، ترانه و تصنیف خاطره انگیزمرغ سحراست. برخی از محقیقین و ادیبان معتقدند ملک الشعرای بهار این ترانه سرود را در بحبوحه به توب بسته شدن مجلس شورای ملی بدست محمد علیشاه و بلاتکلیفی و ناامیدی لحظه ای مردمی پس ازآن سروده است. برخی هم آنرا به دوران سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلویها منتسب میدانند. یک پژوهشگر ادبی معاصر هم "مرغ سحر" را ترانه شکست آرمانها و شعارهای انقلاب مشروطه دانسته است. مهم نیست کدام روایت صحیح باشد و کدام تاریخ و انگیزه باعث سرودن این ترانه شده است. مهم این است که پس ازقریب یک قرن، گویی این ترانه سرود برای امروزسروده شده است. برغم همه تحولات و خیزشها و انقلابات یکصد ساله هنوز هم شنیدن این ترانه سرود به آدم انگیزه میدهد و ما را برای مقاومت و مبارزه برای رهایی به جلو پرتاب می کند.
مرغ سحر ناله سرکن داغ مرا تازه ترکن
زاه شررباراین قفس را برشکن و زیر و زبرکن...
ترانه سرود فراموش نشدنی دیگری که هموطنان شجاع ما همراه با موسیقی بصورت زنده و دسته جمعی رو در روی آدمکشان آخوندی و در کنار دیوار باستیل ایران میخوانند ترانه دایه دایه وقت جنگه!
در رابطه با تاریخچه و خلق این ترانه سرود ازجمله آمده است:
"در جنگ اول جهانی (سال های ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸ میلادی یا ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ خورشیدی) که روسها بعنوان متحد انگلیس وارد ایران شده بودند، در منطقه لرستان تا بروجرد و بخش هایی از غرب کشورمان پیش آمدند. گفته می شود روزی یکی از افسران روسی در بروجرد به یکی از زنان رهگذر که از کوچه ای گذر می کرده، قصد بی حرمتی داشته است که اهالی لر شهر به دفاع از زن همشهری خود برخاسته و مانع از اجرای این عمل شنیع می شوند. پخش این خبر در لرستان در بین سران ایل ها و طوایف پیش کوه و پشت کوه سبب تحریک افکار عمومی الوار جهت هم پیمانی با یکدیگر با هدف بیرون راندن روسها از منطقه لرستان می شود و لرها موفق می شوند در نبرد و درگیری های مختلف قوای روسیه را تا قزوین مجبور به عقب نشینی نمایند."
"دایه دایه وقت جنگه قطار بالای سرم پرش د شنگه "
ای مادرهنگام جنگ است وقطاربالای سرم پرازفشنگ است.
" برارونم خینه مرسرورمیارن"
برادرانم خیلی هستند، هزار هزار و برای تقاص خون من برخواهند خواست.
راستی حضور خانواده ها و بیا بیا گفتنشان به آخوندهای ستمگر نشان از چیست؟!
راستی دستگیرشدگان و زندانیان قهرمان در زندان اوین با شنیدن این صداها در مقابل شکنجه گران و دژخیمان چقدر نیرو و انگیزه میگیرند؟!
راستی وظیفه ما اشرف نشانها و آزادیخواهان در مقابل این همه فدا و رنج شکنج زندانیان و خانواده ها و خلق بپاخاسته ایران چیست؟!
در ابتدای این مقاله کوتاه نوشتم که مردم ایران در همین دهه قیام کاری کردند کارستان. نتیجه هرچه باشد تاهمینجای قیام محرزاست که آتش درخیمه و خرگاه ولایت افتاده است. کاخ ستمگران از پایه لرزیده است. ایران امروز به قطع و یقین با روزهای قبل ازهفت دی نود و شش تفاوت اساسی و کیفی کرده است. مردم ایران و قیام کنندگان مردم دیگری شده اند. وای بحال ستمگران اگر پیام انقلاب کنونی مردم ایران را نشنوند و آنچنان که قیام کنندگان فریاد میزنند گم نشوند.