این حرکت به زودی در سراسر ایران شکل گرفت و بیش از صد و چهل شهر ایران دست به قیام و تظاهرات روزانه زدند.
واکنش اروپا و به طور اخص اتحادیه اروپا به این قیام این بود که گوئی در مقابل عملی غیر منتظره قرار گرفته اند و در یکی دو روز اول نه تنها مطبوعات بلکه سیاستمداران اروپائی هیچ واکنشی به قیام نشان ندادند.
بعد از ادامه این قیام و موضع گیری دولت آمریکا در جهت خواسته های مردم برخی از وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا و فدریکا موگرینی رئیس روابط خارجی اتحادیه به صورتی بسیار سطحی نظراتی از جمله اینکه "حق تظاهرات و اعتراضات باید به رسمیت شناخته شود" بیان داشتند. این اظهارات بیشتر تحت فشار و خواسته ایرانیان مقیم این کشورها بود. اتحادیه اروپا به علت اینکه قرارداد برجام را در خطر لغو می بیند، هنوز به سیاست کج دار و مریز خود ادامه می دهد و هنوز در آرزوی بستن قراردادهای اقتصادی و نفتی با رژیمی است که نه مشروعیت سیاسی دارد و نه اعتبار بین مردم. این یک ادعا نیست، کشتار عریان در خیابان های ایذه و قهدرجان و دیگر شهرها و قتل دستگیر شدگان در زیر شکنجه دلیل روشنی است که برای صدمین بار نشان می دهد، که رژیم فقط با سرکوب و کشتار و ایجاد جو ارعاب و ترس به حاکمیت ضد مردمی خود ادامه می دهد. در موازات با عدم واکنش اروپا اما دولت آمریکا موضع بسیار جدی در قبال رژیم ایران گرفت و برای اولین بار مسئله کشتار و تضیق حقوق بشر در شورای امنیت مورد بحث قرار گرفت. بعد از موضع گیری آمریکا گروهی از مخالف نمایان وارد میدان شدند و در مورد قیام موضع گیری کردند. در این مطلب به این موضع گیری ها پرداخته خواهد شد؛ اما قبل از آن شاید روشن شدن نکاتی در مورد جغرافیای انسانی ایران مهم است.
ـ ایران قریب به هشتاد میلیون جمعیت دارد که دو سوم جمعیت زیر سی سال هستند. به این مفهموم که این جمعیت جوان به جز حکومت جمهوری اسلامی هیج حکومت دیگری را ندیده اند.
ـ بیکاری درکل جمعیت نزدیک به ۴۰%
ـ بیکاری بین زنان ۸۰%
ـ ده میلیون نفر زیر خط فقر
جدا از نیروی اصلی سرنگونی طلب که از لحطه نخست خواست آنان در شعارهای مردم تبلور داشت می توان موضع گیری ها را نام برد که عمدتا پس از گذشتن چند روز تا یک هفته از شکل گیری قیام اعلام شد.
۱ـ بحث رفرندام
این بحث عمدتا از جریانهای ریزشی از درون رژیم بیرون میآید. شاید بتوان از محمد مهدوی فر که خود را به نام تخریبچی و غواص جنگ معرفی میکند و مدتی نیز در زندان بوده را نام برد. در اطلاعیهای که به امضاء وی در فضای مجازی پخش شده از جمله آمده است: ما خواهان همهپرسی یا رفراندوم برای تعیین نوع حکومت هستیم. در هفتهای که گذشت بسیاری از هموطنان مظلوم ما به خاطر همین خواستهی برحق و بدیهی، باتوم خوردند، دستگیر شدند و تحت تعقیب قرار گرفتند.
در قدم اول مهدوی فر علت تظاهرات را به جیب خواسته خود میریزد و این چنین وانمود میکند که مردم برای همه پرسی به میدان آمدهاند. با توجه به اینکه هیچ شعار یا نمودی برداشت ایشان از تظاهرات را نشان نمیدهد.
در بخش پایانی این اطلاعیه آمده است.
جلو خانهتان بایستید. فقط پلاکارد رفراندم را بر دستان خود بگیرید و هیچ شعاری ندهید و اگر هم زمینه را برای شعار دادن مساعد می بینید فقط شعار رفرندام بدهید. روز سه شنبه ساعت پنج تا هشت بعد از ظهر مختص همه خانوادهها ست. هر کجا که احتمال درگیری میدهید، محل را ترک کنید. (چون قبلا فرمودهاند جلو خانههای خود بایستید یعنی مثل موش بروید توی خانهتان) و پلاکاردهایتان را آشکار نکنید و بهانه به دست بد خواهان ندهید. مطمئن باشید که این اعتراض مدنی بسیار پر فایده و کاملا بی خطر خواهد بود.
در سال ۸۸ زمانی که مبارزه را هزینه نامگذاری کردید و به دنبال آن بودید که هزینه کمتری بدهید که نهایتا از جانب شما به بی هزینگی رسید و ثمره آن انتخاب روحانی به ریاست جمهوری نظام ولی فقیه بود به خسرانها این هشت سال چه پاسخی میدهید. ایران به کشوری تبدیل شد که بیشترین تعداد اعدام را به نسبت جمعیت دارید. بی خانمانی، فقر، اعتیاد، فحشا، افزایشی صعودی داشت. اگر از نظر شما این همه درد هزینه و خطر نیست، ماندگاری نظام را بی خطر میدانید؛ یعنی تاکنون متوجه نشدید که مردم نظام را نمیخواهند و با شعارهایی مثل " اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تموم شد ماجرا" از روحانی و ولی فقیه عبور کرده اند.
یکی دیگر از کسانی که بحث انتخابات را در خارج از کشور مطرح کرد، هوشنگ امیر احمدی، لابی شناخته شده رژیم در آمریکا است. امیر احمدی در سالهای دو دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری رژیم برای پست رئیسجمهوری ثبت نام کرده که هر دو نوبت از سوی شورای نگهبان عدم صلاحیت او اعلام شده است.
او در یک پیام تصویری که در فضای مجازی پخش شده از جمله میگوید: "رئیسجمهورمون استعفا بده مجلس مون استعفا بده و انتخابات آزاااد بدون دخالت شورای نگهبان اجرا بشه. شخص جناب آقای خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب باید قوه قضائیه را پاکسازی کنه و نظارت کنه بر این انتخابات، که همه آحاد مردم بدون دخالت هیچ نیرویی مخصوصا شورای نگهبان، از رئیسجمهور گرفته تا نمایندگان مجلس را انتخاب کنند." یعنی کسی که به خودش پرفسور میگوید اعلام میکند که برای برگزاری انتخابات آزاد شخص ولی فقیه باید همه چیز را در دست بگیرد. شدت خود فروختگی و خاک در چشم مردم پاشیدن در همین دو جمله مشهود است چون هم جنابشان هم رئیسجمهور را از آن خود می داند و هم مجلس را و با همه این احوال معلوم نیست چرا خواستار یک انتخابات جدید تحت نظارت خامنه ای است.
لازم به یاد آوری است که برخی از افرادی که خود را وابسته به سلطنت می دانستند هم با شعارهای مثل "رفرندام، آگاهی، دمکراسی" بعد از گذشت بیش از یک هفته در تعداد انگشت شمار وارد خیابانهای بعضی از شهرهای اروپائی شدند. باید اضافه کرد به گفته تمامی ناظران دستگاه حکومتی حاکم بر ایران بنا به کارنامهای که دارد به هیچ عنوان حاضر به برگزاری هیچ انتخاباتی نیست و این گونه مباحث برای رژیم پا به گور فقط وقت میخرد.
نام بردن از رضا پهلوی و وارد میدان شدن او را هم البته بعد تأخیر یکهفتهای میشود بررسی کرد. همانطور که قبلا یاد آوری کردم دو سوم جمعیت ایران هیچ تجربهای از هیچ حکومتی به جز جمهوری اسلامی ندارند. بنا براین تمام برآوردهائی که در مورد هواداران سلطنت گفته میشود ذهنی است؛ و به جای تحلیل درست از شرایط عینی، آرزوهای سران نظام سلطنتی است. رضا پهلوی هنوز نتوانسته است از پدرش و دیکتاتوری که او در ایران ایجاد کرده بود فاصله بگیرد. گاه خود را شهروند می داند و گاه سخنگوی شورای ملی ایراینان. بعد از انحلال شورای ملی ایرانیان معلوم نیست که او چه سازمانی را رهبری میکند و به جز خودش چه تشکیلاتی دارد که بتواند دیکتاتوری قرون وسطائی ولی فقیه را سرنگون کند. البته باید اذعان داشت که حضور رضا پهلوی در صحنه سیاسی ایران، سانسور دولتی حاکم بر ایران است. رژیم از آن جا که می خواهد ملاهای تاریخ ایران هم صاحب انقلاب مشروطه و هم ملی شدن نفت قلمداد کند، در نتیجه از کسانی مثل مصدق و دیگر ملی گرایان نه تنها نامی به زبان نمی آورد و اگر هم بیاورد با طعن و سخره آنان است. به این مفهموم که جوانان ایران دسترسی به اطلاع واقعی از گذشته تاریخی خود ندارند و حضور رضا پهلوی در صحنه سیاسی کنونی ایران جز ایجاد توهم جائی در آینده ایران ندارد.و این هم فقط برای رژیم پا به گور فرصت می سازد.
می توان تعداد فعالیت های اجتماعی و شرکت در تظاهرات را مبنای داشتن هوادار و یا تشکیلات در ایران دانست. برای روشن شدن این مسئله آوردن مثالی مهم است. حرکت " آزادیهای یواشکی" و "چهارشنبه های سفید" برای ایرانیان خارج از کشور شناخته شده است. فارغ از اینکه این حرکت را قبول داشته باشیم و یا نه، میشود و تعداد کسانی که فیلم و عکس های خود را مبنی بر فعالیت های خود را برای این گروه می فرستند، مد نظر داشته باشیم؛ و این فعالیت ها را با فعالیت جوانانی که فیلم و عکس های خود را برای سیمای آزادی می فرستند مقایسه کنیم، متوجه می شویم که روزانه حداقل بین ده تا پانزده فیلم جدید و دهها پیام برای سیمای آزادی فرستاده میشود، و آنان که دست در کار دارند می دانند که گستردگی حرکات اجتماعی نیاز به سازماندهی و تشکیلات دارد.
شخص خامنه ای بعد از سیزده روز از آغاز تظاهرات و قیام وارد میدان شد و با شیوه ای از پیش شناخته شده ادعا کرد که نارضایتی های مردم تا حدودی برحق است و باید به خواسته های آنان رسیدگی کرد و حتی خود را نیز مسئول و پاسخگوی نیازهای مردم دانست و همزمان گفت که مجاهدین سازمان دهنده و مجری این قیام بودهاند و از ماهها قبل آماده بودند؛ و حساب مجاهدین را از بقیه جدا کنند و برای مجاهدین نیز اشد مجازات را قائل شد. تظاهراتی که تا کنون بیش از پنجاه کشته داشته از تعداد مجروحین خبری در دست نیست. تعداد دستگیر شدگان به ۸۰۰۰ تخمین زده میشود. انقلاب گوسفند نذری نیست که هر کس بیاید و قسمتی از آن را ببرد. سرنگونی شقی ترین حکومت دوران معاصر به از خود گذشتگی نیاز دارد و نه اینکه به دنبال سهم خود برای بعد از سرنگونی بود. برای مجاهدین یک اصل روشن است. گر ما ز سر بریده می ترسیدم! در محفل عاشقان نمی رقصیدیم.