آنها که از قدرت و پتانسیل انفجاری نهفته در جامعه غافلگیر شده بودند در وحشت از سرنگونی محتوم به تکاپو افتاده و با حلقه زدن بدور «ولی فقیه» سفاک و در راستای حفظ و تداوم رژیم آخوندی و با چنگ و دندان نشان دادن خواستار برخورد شدید و تند با مردم «اغتشاش» گر شدند.
از قاضی القضات جنایتکار و خونریز تا خاتمی باصطلاح اصلاح طلب که خود را «تدارکاتچی» نظام معرفی کرده و برای حفظ «عمودخیمه نظام» یا همان ولایت سفیانی از هیچ جنایتی فروگذار نکرده بود و تا شکنجه گران و بازجوهای دیروزی که ماسک اصلاح طلبی به چهره زده و برای سهم خواهی بیشتر از قدرت و ثروت نقش اپوزیسیون داخلی رژیم را بازی می کنند و تا حسن کلیدساز رئیس جمهور ارتجاع. اینها همگی در صفی واحد در کنار «ولی وقیح» جنایتکار یکصدا مردم بپا خواسته را «اغتشاش» گر و برهم زننده «امنیت نظام» خوانده و خواستار سرکوب آنها شدند.
خاتمی جنایتکار که باصطلاح ممنوع التصویر و صدا می باشد ناگهان از زیرقبای ولایت سربرآورده و بدون هیچ ممنوعیتی مردم جان بلب رسیده را «اغتشاشگر» خواند.
رئیس جمهور ارتجاع از عدم «تحمل» دولت در مقابل کسانیکه «اموال عمومی را تخریب یا نظم اجتماعی را بهم بزنند و یا در جامعه اعتشاش ایجاد کنند» صحبت کرد.
«اصلاح طلبان» قلابی یا همان «شرکای دزد و رفقای قافله» ضمن اعتشاش گر خواندن قیام کنندگان از خطر تبدیل شدن ایران به سوریه و لیبی سخن به میان آورده و خواستار برخورد شدید حکومت با مردم اغتشاش«گر شدند.
عباس عبدی گروگانگیر و شکنجه گر سابق و اصلاح طلب قلابی کنونی گفت: «در مقابل اعتشاش نباید سکوت کرد می خواهند ایران را سوریه و لیبی کنند». وی همچنین نوشت: «چرا مدافعان نظام اسلامی (که خودش هم یکی از آنهاست) همانند سال ۶۰ بساط معترضان را جمع نمی کنند و اقدامی جدی برای مقابله با آن انجام نمی دهند». وی که همچنان خواب دوران طلایی امام جنایتکارش را می بیند این چنین چهره سفاک خود را به نمایش گذاشت.
و سرانجام یک پاسدار جنایتکار تغییر شکل داده (جلائی پور) قیام آفرینان را «کرکسان سرنگونی طلب» نامید. باین ترتیب آتشفشان خشم خلق پرده تزویر و ریا را از چهره شارلاتانهای سیاسی برداشته و ماهیت واقعی آنها را کنار ولایت سفیانی و بعنوان «مدافعان نظام اسلامی» یا همان پادوهای ولی فقیه سفاک بر همگان روشن نمود.
آنها که سالها خود را اپوزیسیون داخلی رژیم قالب کرده تا از این طریق سوپاپ اطمینانی برای جلوگیری از سقوط رژیم باشند حالا نقاب از چهره آنها فروافتاده و خواهان سرکوب قیام آفرینان می شوند.
در همین رابطه خانم رجوی در پیام خود به مردم بپاخواسته یادآور شد که: «اصلاح طلب و اعتدالچی» که بیست سال است از هیچ خدمتی به رژیم ضدبشری فروگذار نکرده است حالا پرده ها را کنار زده و خواهان سرکوب قیام مردم می شوند.
باین ترتیب با رادیکالیزه شدن جنبش و تعمیق مرزبندیها جایگاه واقعی افراد و نیروها در طیف انقلاب و ضدانقلاب هر چه بیشتر روشن گردید. هم چنین افراد و جریاناتی که از تعمیق انقلاب و رادیکالیزاسیون آن وحشت دارند به پند و اندرز دادن به مردم بپاخواسته روی آوردند، از خشونت و تندروی پرهیز داده و به شیوه های مسالمت جویانه دعوت نموده و از دادن برخی شعارها برحذر داشتند. توگویی که رژیم با شیوه های مسالمت آمیز به خواستهای مشروع و قانونی مردم تن داده و اهل «تعامل» و کنار آمدن و اجابت کردن مطالبات برحق مردم می باشد و گویا در 39 سال گذشته مردم با شیوه های مسالمت آمیز خواستهای خویش را مطرح نکرده و رژیم هم به مطالبات مردم وقعی می گذارد، تظاهرات دو سال اخیر مالباختگا بهترین گواه بی توجهی تمامی باندهای دزد و غارتگر رژیم به خواستهای برحق مردم می باشد.
باید تصریح نمود که کارکرد چنین توصیه هایی در نهایت جلوگیری از رادیکالیزاسیون جنبش و انفعال و تسلیم طلبی است.
رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی در دیماه ۸۸ در این رابطه گفته بود: «وقتی رژیمی دارد واژگون می شود صورت مسئله آلترناتیو است نه چپ روی و راست روی» وی تصریح کرد که «از تعمیق قیام و رادیکالیزاسیون وحشت دارند و لذا مسئله چپ روی را مطرح می کنند». و سرانجام تأکید نمود با مرزبندی قاطع با خط انفعال و تسلیم طلبی باید جلو قفل کردن قیام توسط باندهای درونی رژیم را گرفت.
سخن از فروافتادن ماسکها و افشاء شدن ماهیت هاست، اینک به چند نمونه خارج کشوری توجه کنید. یک ریزه خوار خوان ولایت در یک رسانه ضدمیهنی این چنین به تحریف حقایق پیرامون خیزش عظیم اجتماعی پرداخته و از دولت حسن کلیدسازحمایت می کند: «کسانیکه بدنبال براندازی هستند در خیابانها نیستد مردم عادی تو خیابانها هستند و شعارشان معیشت است، دنبال آزادی مطبوعات و زندانی سیاسی و تغییر نظام نیستند، گرچه از روی خشم فریاد می زنند مرگ بر روحانی». آیا شعارهای مرگ برخامنه ای مرگ بر روحانی، مرگ بر اصل ولایت فقیه، اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا، تانک، توپ، فشفشه آخوند باید گم بشه و یا می جنگیم می میریم ایران رو پس می گیریم بیانگر خواست تغییر نظام نیست؟ راستی چرا فریاد آخوندها از شعارهای «ساختارشکنانه» به آسمان بلند است شاید هم تمامی این شعارها همچون شعار مرگ بر روحانی از روی «خشم» بوده و بیانگر خواست واقعی مردم نیست؟
می بینید که این بلندگوی خارج کشوری باندهای حکومتی چگونه با فضاحت هر چه تمامتر و با کلمه «از روی خشم» می خواهد حمایت خودش از دولت روحانی را لاپوشانی کند. روشن است که این حمایت چندش آور روی دیگر سکه حمله و هجوم و لجن پراکنی مستمر این تلویزیون به مجاهدین و رهبری آن می باشد. و مشخص می کند که سرچشمه اصلی این ضدیت هیستریک با مقاومت خونبار مردم ایران ارتباط با باندهای حکومتی می باشد. در نمونه ای دیگر فردی که به فراخوان «خدمت زیرپرچم ولایت» در چند سال قبل پاسخ مثبت داده و از هیچ گونه لجن پراکنی علیه مقاومت و رهبری آن فروگذار نمی کند در گفتگو با رسانه فوق الذکر این چنین وحشت خود را از رادیکالیزه شدن جنبش ابراز می کند «مبارزه اخیر خیلی زود دارد تبدیل به جنگ میشه که من امیدوارم تبدیل به جنگ نشه».
ایشان خیلی از جنگ وحشت دارند بعمد فراموش کرده اند ه رژیم ضدبشری از فردای قبضه قدرت به مردم ایران اعلان جنگ داده است. شاید هم امیدوارند که خلیفه ارتجاع در یک صبح بهاری با سلام و صلوات حکومت را به مردم و شاید به امثال ایشان واگذار کند. باید تصریح نمود که این فرد در همین گفتگو با لجن هرچه تمامتر علیه مقاومت و رهبری آن جبهه واقعی خود را برای همگان روشن می کند.
اما رقت انگیزتر وضعیت تواب خائنی است که با ماسک مخالفت با رژیم و بسان «کبوترپرقیچی» وزارت در این سالها مشغول یارگیری برای باندهای حکومتی بوده و تمامی تلاش خود را صرف لجن مال کردن رهبر مقاومت و بازنشخوار یاوه های وزارت بدنام علیه مجاهدین نموده است. وی در این بزنگاه حساس به یاری باندهای اصلاح طلب قلابی شتافته و در ابتدا نوشته است: بسیاری برگزاری تجمعات مشهد و کرمانشاه را برنامه ای از سوی مخالفان حسن روحانی و بطور مشخص سپاه می دانند«.
شایان توجه است که وزیر اطلاعات آخوند روحانی نیز گفته است که «جریان اعتراضات مشهد توسط باندهای مخالف دولت سازماندهی شده است». بنابراین مشخص می شود که منبع اصلی این ادعا وزیر اطلاعات می باشد.
تواب خائن افزوده است «مهم نیست چه کسی تجمع را آغاز می کند مهم شعاری است که داده می شود» وی با این مقدمه چینی ها اصل حرف خود را مطرح می کند که «بنظر من در این شرایط هرگونه شعار علیه روحانی و دولت او انحرافی است و از سردادن آن باید پرهیز کرد».
می بینید که تواب تشنه به خون چگونه نقاب از چهره برگرفته و جایگاه واقعی خود را کنار باند مغلوب رژیم در معرض دید همگان قرار میدهد همچنین ریشه ضدیت های بیمارگونه خود با مقاومت سازمان یافته مردم ایران را نیز بروشنترین وجه برملا می کند.
وی برای ماله کشی این فضاحت و رفع و رجوع آن می گوید: «مسئول تمامی فجایع کشور خامنه ای و ولی فقیه است بنابراین تا وقتی ولی فقیه با اختیارات نامحدود ... هست نباید کس دیگری را هدف قرار داد فرق نمی کند چه کسی رئیس جمهوری و دولت را هدایت میکند، مسئول اصلی مشکلات کشور ولی فقیه است، اوست که باید پاسخگوی مشکلات کشور شود، دولتها و روسای جمهوری همگی وسیله اند و تغییر می کنند» وی مجددا تأکید می کند که «شعار مرگ بر روحانی انحرافی است».
اما از آنجا که روحانی طی چند دهه گذشته همواره در عالیترین مناصب سیاسی و امنیتی از جمله رئیس شورای عالی امنیت نظام و ریاست جمهوری قرار داشته است و در تمامی سرکوب و کشتارها نقش داشته و یا بر آن صحه گذاشته یا آنرا توجیه نموده است، بنابراین بسادگی نمی شود وی را تبرئه کرد. از اینرو برای «ماله کشی» بیشتر می گوید: «من معتقدم هیچ فرقی بین جناحهای نظام اسلامی در سرکوب مردم نیست، آنجا که منافع نظام به خطر افتد همگی متحد هستند. معلوم نیست پس چرا باید شعار مرگ بر روحانی را حذف کرد و انحرافی است. و سرانجام برای آخرین ماستمالی افتضاح خود می نویسد: » نباید فراموش کرد اگر خامنه ای هدف قرار داده شود در دل آن دولت روحانی و دیگر جناحهای نظام نیز قرار دارند«.
تنها می توان گفت که «پیدا کنید پرتقال فروش را» و اینکه چرا نباید علیه دولت روحانی شعار داد، باین ترتیب بریده مزدور با حمایت علنی از دولت روحانی ماسک از چهره برداشته و مشخص می کند که روی دیگر سکه لجن پراکنی مستمر وی علیه مقاومت ایران همدستی خائنانه وی با باندهای فاشیستی امنیتی داخلی نظام و امید بستن به «میانه رژیم» و اصلاح طلبان قلابی می باشد.
خلاصه کنم: در جریان خیزشهای اخیر و در پروسه تعمیق انقلاب، نیروها پلاریزه شده، ماسکها از چهره بسیاری فروافتاده و عده ای بناگزیر ماهیت واقعی خود را رو کرده و در کنار خیمه و خرگاه ولایت سفیانی به حفظ و پاسداری از عمود خیمه نظام پرداخته و از لزوم برخورد قاطع با اغتشاش گران «و مختل کنندگان «امینت نظام» صحبت به میان آوردند.
عده ای دیگر که طی سالهای اخیر نان در اپوزیسیون بودن خورده و بار وزارت اطلاعات بدنام را بدوش کشیده بودند و همواره به لجن پراکنی علیه مقاومت و رهبری آن مشغول بودند یکباره نقاب از چهره برگرفته و از دادن شعار علیه رئیس جمهور ارتجاع برحذر داشته و آنرا انحرافی قلمداد کردند باین ترتیب با تعمیق مرزبندیها بین انقلاب و ضدانقلاب و جنبش و ضد جنبش «اصلاح طلبان» حکومتی یکسره سوخته، دغلکاران و شارلاتانهای سیاسی رسوا و بی آبرو گشته و راه آینده بسیار هموارتر گشته است. باشد تا در تداوم این خیزشها رژیم ضدبشری با همه دستجات و باندهای درونی و لابیهای بیرونی آن به زباله دان تاریخ رهسپار شوند.