- مردم دیگر خواستار انقلاب کردن نیستند،
- مردم مجاهدین را نمی خواهند.
در صورتی که اگر آنها ذره ای از صداقت و شرافت بهره میداشتند، خیلی ساده میبایستی که خواستار شرایطی میشدند که مردمْ خود بتوانند خواستههایشان را بیواسطه بیان کنند، تا در نقل قول، سوءتفاهم و سوء برداشتی پیش نیاید!
سؤالی که همیشه مطرح بوده اما، این است که:
آیا این اضداد خواهان انقلاب نیستند و از این جهت است که با مجاهدین ضدیت دارند؟ و یا اینکه به علت داشتن ضدیت هیستریک با مجاهدین، خواهان یک انقلاب دیگر نیستند؟ ولی در هر وجه و صورتی، نتیجه ای که بهطور منطقی از صرْف وجود چنین پایههای نظری حاصل میشود این است که این اضداد در خلوت خویش، دارای این اعتقاد قلبی هستند که:
- با مجاهدین، انقلاب همیشه در دسترس است،
- با انقلاب، مجاهدین در کانون جامعه قرار میگیرند.
قیام ٧ دی ماه، بیش از هر چیز، یک واقعیت را اثبات و تثبیت کرد که مردم ایران اتفاقاً بیش از هر چیز، خواهان انقلاب هستند. به این ترتیب یکی از دو ستون اصلی فکری - و در واقع تبلیغاتی و جنگ روانی، این اضداد بالْکل فرو ریخت. با این وجود، ضدیت این اضداد نسبت به مجاهدین، همچنان با شدت و حدّت هر چه بیشتر ادامه دارد. پس حالا معلوم میشود که ضدیت آنها در اصل با مجاهدین بوده و نه انقلاب، و اینکه انقلاب فقط بهانه بوده است. آنها در انقلاب، رویش ناگزیر مجاهدین را میبینند، و در مجاهدین، مرگ تاریخی خود را.
با آغاز قیام جاری، این اضداد در حالی که با واقعیت انکارناپذیر شعار "مرگ بر خامنه ای- و روحانی" مواجه هستند، سعی دارند به خود امید واهی بدهند چونکه به گمان آنان "درود بر رجوی" ای در کار نبوده است.
اما بی تردید در جریان پرشتاب پروسه تعمیق انقلاب، در مراحل بعدی، نقش محوری و بی چون و چرای مجاهدین در رهبری جنبش و انقلاب، روشن و آشکارتر خواهد شد. اما با توجه به بافت و مکانیسم سرکوب رژیم و تاریخچه ٤ دهه گذشته، فقط وقتی که رهنمود محوری "آتش جواب آتش" بصورت عملی و در ابعاد کلان در دستور کار روز قیام آفرینان قرار بگیرد، این رهبری خود را بی محابا، بیواسطه، و به عیان نشان خواهد داد.