به یاد 6 خانواده اشرفی و قهرمانان در زنجیر به اعدام محکوم شده

صدای من این دیوار ها را خواهد شکافت. شما نمی توانید این صدا را مثل جسد سوراخ سوراخ شده  من در خاک پنهان کنید..
حتی اگر مرا به گور بسپارید – که خواهید سپرد – مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
شهید خسرو گلسرخی در بیدادگاه نظامی شاه خائن

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان
او زمن دلقی بگیرد رنگ رنگ

از دیروز که دادستان شقی و جنایتکار زشتخوی آخوندی در تهران دژخیم عباس جعفری دولت آبادی اعلام کرد که حکم اعدام 6 زندانی سیاسی خانواده مجاهدان اشرف و هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران مورد تایید قرار گرفته است لحظه ای تصویر این قهرمانان بی باک از جلوی چشمانم کنار نمی رود.

حرفهای پدر مجاهد خلق علی صارمی که 23 سال از عمر خود را در زندانهای رژیم خونریز آخوندی سپری کرده است در گوشم طنین می اندازد وقتی که در اوج جسارت انقلابی بعد از اینکه حکم اعدام به او ابلاغ شد نوشت:  اگر آیین محمد و اکنون میهن ما جز با ریختن خون من و امثال من به سامان نمی رسد پس ای طنابهای دار مرا در بگیرید. خون من قطعا ازخون نداها و دیگر جوانان که روزانه بر سنگفرشهای خیابان میریزد رنگینتر نیست و جز بر حقانیت، جسارت و افتخار ما نمی افزاید آن هم در ماه محرم و به دست شقی ترین آدمها .
وی نامه اش را با این سطور که رعد آسا و صفیر کشان فرود می آید و تمامیت دستگاه سرکوب دژخیمان حاکم را به چالش کشیده و ضربه ای مرگبار بر فرق سر رژیم فرود می آورد به پایان می رساند که  بعنوان پدری که حدود ۲۳ سال از عمر خود را برای آزادی در این سرزمین و رژیم قبل و رژیم کنونی در زندان به سر برده است، به لاریجانی ها و دیگر جنایتکاران اعلام می کنم که:
گر بدین سان زیست باید پاک ،
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه ،
یادگاری برتر از بی بقای خاک

این روزها آنچنان این قهرمانان در زنجیر مرگ را به سخره گرفته و با دستهای بسته و بدنهای شکنجه شده و رنجور خود بر عزم جزم خود برای سرنگونی رژیم پای فشرده و ستبر و استوار ابهت پوشالی ولی فقیه مفلوک رژیم را که فکر می کرد با موج جدید اعدامهای سیاسی منجمله 5 فرزند قهرمان ایران در هفته گذشته و حکم اعدام 6 خانواده اشرفی می تواند جلوی طغیان خشم خلق و قیام آفرینان را در خرداد ماه بگیرد, هر انسان شریف و آزاده ای را سراپا غرور و افتخار می کند و آدمی می خواهد سر به آسمان بساید. وقتی نامه مجاهد خلق سعید ماسوری را که یکی دیگر از قهرمانان در زنجیر و اسطوره ها است دیدم اشک شوق در چشمانم حلقه زد و دلم خیلی هوای سعید را کرد و در دل به او هزار درود فرستادم که چگونه بی باک و جسور دژخیم را اینطور ناچیز و حقیر و سفله و پست به باد حمله گرفته و پیشاپیش نابودی و سرنگونی قطعی آن را به رساترین شکل فریاد کرد. راستش این روزها هر چه بیشتر اخبار مربوط به این دلاوران در زنجیر را دنبال می کنم و بعد انعکاس و پژواک این قهرمانی ها سخنان شهید قهرمان خسرو گلسرخی و تک تک کلماتش که رعدآسا دل شب را در دوران اختناق و در بیدادگاه نظامی شاه خائن در هم شکست جلوی چشمم می آید وقتی که گفت : صدای من این دیوار ها را خواهد شکافت . شما نمی توانید این صدا را مثل جسد سوراخ سوراخ شده  من در خاک پنهان کنید.. شما حتی اگر مرا به گور بسپارید – که خواهید سپرد – مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
و اکنون پیام فرزادها و فرهادها و علی صارمی ها و سعید ماسوری ها اینطور به پرواز در آمده و دشت و کوه ها را در نوردیده و تبدیل به موتور جدیدی برای قیام تا سرنگونی رژیم می گردد. فیلم های مراسم فرزاد کمانگر قهرمانی از خطه پاک کردستان و شهر کامیاران و هلهله مادر بزرگوار و قهرمانش و خواهر و برادر و همشهری هایش که اکنون فرزاد در آنها و بعد تک تک دانش آموزان و همشهری هایش تکثیر شده بخوبی نشان می دهد که چطور هر قطره خون این شهیدان این گونه سریع به بار نشسته و دیری نخواهد پایید که خشت به خشت رژیم را از جای برخواهد کند و دودمان شیخ شحنه و خونریز خامنه ای و اعوان و انصار پلیدش را به آتش کشیده و خاکستر خواهد کرد.
واقعا قهرمانی ها تمامی ندارد و مثل آتشفشان گدازان می خروشد. از یلان اشرفی و فرزندان خانواده های در بند و قهرمانان در زنجیر علی صارمی و جعفر کاظمی و محسن دانشپور که این روزها با مصاحبه های خود و کلماتی که مثل آبشاری از مبارزه و جنگاوری دژخیم را به چالش می کشند تا سایر زندانیان و همبندان شهدا و قهرمانان در زنجیر در انتظار اعدام در زندانهای اوین و گوهر دشت و ارومیه و بعد هم تظاهرات و اعتصابات سراسری در کردستان و تظاهرات قیام آفرینان در دانشگاه های تهران سراپای دستگاه ولی فقیه را که فکر می کرد می تواند در دل مردم ایران رعب و وحشت ایجاد کند. دژخیم تیغ به کف و کف بر لب در حالی که از غیظ و خشم به خود می پیچد و در حسرت نابودی اشرف که آن را به گور خواهد برد, در سراشیب اضمحلال و ترس سرنگونی با بکارگیری تمامی عمله و اکره و تمامی دستگاه تبلیغاتی اش به مردم می خواهد این پیام را بدهد که اگر نزدیک اشرف بشوی پیر و جوان نمی شناسم و اعدام می کنم و به دار می کشم و ولی فقیه مفلوک که انتظار دارد در مقابل این موج مرگخواهی و مرگجویی مردم و خلق قهرمان ایران دچار رعب و وحشت شده و از ادامه قیام خویش منصرف و ناامید شده و جنبش مردم ایران را به محاق ببرد, اینگونه ذلیل و زبون می شود و در آخرین خاکریز خود که سرکوب مطلق است وحشت زده می بیند که چطور با صدور این احکام و اعدامها از قضا آتش قیام را شعله ور تر کرده و این  احکام ظالمانه و جنایتکارانه اعدام هواداران و خانواده های مجاهدان اشرف و اعدام های سیاسی مبارزان ایران زمین همانگونه که رئیس جمهور برگزیده مقاومت گفتند تنها استیصال فاشیسم دینی حاکم بر ایران در مقابله با قیام مردم به پاخاسته و استقبال و حمایت سراسری و روزافزون مردمی از مقاومت ایران و رزم آوران آزادی ستان اشرف را به نمایش می گذارد.
بله رژیم جنایتکار آخوندی بیهوده تلاش می کند که با شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی و هواداران مجاهدین و مبارزین, بر شعله های سرکش قیام مردم ایران و از حمایت روز افزون آنها از اشرفیان قهرمان جلوگیری کنند. این قهرمانان استوار تمامیت رژیم پلید آخوندی را به چالش کشیده و طلسم سرکوب مطلق آخوندی را در هم می شکنند.
باز هم بی اختیار یاد یکی از سروده های شهید خسرو گلسرخی می افتم:
دشمن
گرچه خون می ریزد
ولی از جوشش خون می ترسد
مثل خون باش
بجوش!
شهر باید یکسر
بابکستان گردد
تا که دشمن در خون غرق شود
وین خراب آباد
از جغد شود پاک و
گلستان گردد.

راستش قلمم از نوشتن این کشاکش شگرف و سهمناک قاصر است و نمی توانم همه چیز را به زبان بیاورم ولی می خواستم نوشته ام را با چند جمله از بهروز کاظمی فرزند اشرفی پدر مجاهد خلق جعفر کاظمی به پایان ببرم که خطاب به خامنه ای منفور در مصاحبه ای که با سیمای آزادی داشت گفت:
ای ولی فقیه بدبخت و بیچاره و طلسم شکسته کور خوانده ای که فکر می کنی با این فشارها و احکام جنایتکارانه ذره ای می توانی در عزم و جزم خانواده های در بند ما و ما اشرفیان خللی ایجاد کنی ولی ما جلوی تو ایستاده ایم و تا تو را سرنگون نکنیم و تو را به زمین نزنیم و آزادی را برای خلقمان به ارمغان نیاوریم از پای نخواهیم نشست.