نسل های امروز ایران خاصه صفوف انبوه آزادیخواهان ضد استبداد وخاصه تر تشکل های مبارزی که می خواهند و می کوشند که درامر سرنگونی ، سهم ونقشی عملی داشته باشند ، می بایست دشمن حاکم را درتمامی ظرفیت تاریخی و اکنونی اش در حوزه ملی ، منطقه و جهان پیوسته مدّ نظر داشته باشند . ما تا موقعیت سوژه را که با آن درنبردیم بخوبی نشناخته باشیم نمی توانیم خطرات و فاجعه آفرینی های آن را به تمامی دریابیم تا درمقام دفع و تقابل برآییم . شیفتگی و دلبستگی نگارنده به مقاومت سرفراز ایران ، به سازمان مجاهدین خلق و قهرمانشهر اشرف و طبعاً رهبران خستگی و خلل ناپذیر آن مسعود و مریم نه از سر ناچاری است ونه ایده ال پرستی ویا داشتن مشغولیات سیاسی در فرنگ . به سهم خود عمری را به مشاهده ، مشارکت وکسب تجربه های سیاسی گذرانده ام و پیرانه سراگر موضعگیری کرده ام لااقل به زعم خود براساس یک مطالعه و نگرش بالینی ونه ذهنی بوده است . برای تأیید این اشاره جدی ، مطلب را به قدر امکان به اختصار باز می کنم : اشتباه محض وزیانباراست که برای تبیین و تعیین سیاست مبارزاتی ، رژیم اسلامی آخوندی را فقط در محدوده ایران خلاصه و اخص کرده و منشأ عملکرد آن را ایدئولوژی اسلامی ارزیابی و تلقی و تبلیغ کنیم . اینگونه برخورد از جانب مبارزان خاصه تشکل هایی که خود را واجد و حامل جهان بینی علمی و دیالکتیکی می دانند بعید و مایه تأسف است . این مبارزان که واقعاً درهدف و عمل برای سرنگونی نظام حاکم ، صادق و مصمم اند گرفتار یک خطای دید تاریخی و واقع بینانه هستند . آن ها منهای بار ادراکی امروزی شان از مقوله آزادی ودموکراسی ، در بقیه شناخت اجتماعی و بشری همچنان بینش کلاسیک چپ را با خود حمل می کنند . اسلام یک ایدئولوژی و دستور عمل دینی ست مثل سایر ادیان با ویژگی های خاص خود . هیچ ایدئولوژی بدون عامل انسانی تعریف و پیاده نمی شود . مارکسیسم هم چنین است . به قول مولانا « هرکسی از ظن خود » می شود یار آن . اسلام را به تنهایی عامل اصلی جنایات ملایان قلمداد کردن یک اشتباه بیش نیست . مسئله را به درازا نمی کشانم و می گویم اگر به فرض علی شریعتی موقعیت خمینی را پیدا می کرد به صرف مسلمان معتقد بودن ما با همین تاریخ ننگین و خونبار سی ویک ساله روبرو بودیم ؟ به جای شریعتی ، بازرگان بگذارید . پس حامل مطرح است و نه فقط محموله . همانطور که مسعود در سخنرانی « دو اسلام متضاد » به روشنی بیان کرده ، اسلام اصول دارد و فروع . اصول آن چندتا بیشتر نیست ولی فروع آن که منبع الهام و اثبات ملایان سادیستی ست خیلی زیاد . مسعود می گوید و روبه آخوند ها می گوید که چگونه است که برای رفاه طلبی و حفظ قدرت جابرانه خود به مبلمان و وسایل مدرن امروزی و نیز تکنولوژی آن توسل می جویید اما قانون سنگسار ، حد و تعزیر و .... غیرقابل تغییر می دانید . سخنرانی مسعود با همان عنوان به صورت جزوه به چاپ رسیده است و درخور مطالعه و مداقه که می شود بطور مستدل دیدگاه اسلامی مجاهدین را بازشناخت . نکته قابل ملاحظه دیگر اینکه رژیم به مرزهای ملی قانع نبوده و نیست و می خواهد امپراتوری اسلامی راه بیاندازد . دراین راه پول های کلان می ریزد ، می خرد ، تعلیم می دهد و با امکانات به کشورهای اسلامی صادر می کند . یک میلیارد مسلمان روی سیاره زمین زندگی می کنند . بخش عمده آن دورو برکشور ما را احاطه کرده اند . روشنفکران ، لائیک های دموکرات و کثرتگرا در بی تکلیفی و سردرگمی قرار گرفته اند . تخمگذاری بنیادگرایی به برکت ثروت ایران و قرآن به روایت ملایان حاکم و سکوت قدرتمداران جهان ، دروفور و فراوانی ست . رهبران مقاومت ایران بیش از هر کس این خطر عظیم واپسگرایانه و قرون وسطایی را که می رود تا ابتدا منطقه ما و بعد جهان اسلام را قبضه کند ؛ بخوبی دریافته اند و با آن درمقابله و مبارزه هستند . کافی ست به سرنوشت و وضع عراق توجه کنیم که با وجود حضور ارتش آمریکا ، دست نشانده ملایان حاکم برایران ، با وجود شکست در انتخابات ، حاضرنیست جای خود را به دیگری دهد . دولت ها سکوت پیشه کرده اند . ما معنی استراتژیکی ، اقتصادی و نظامی این سکوت را خوب می فهمیم . حکومت ملایان درایران کافی نبود که سد را پیش پای آنان برداشتند تا با زنجیره مداومی از بمب گذاری ها و قتل و جنایات خارج از تصور بشری ، عراق را نیز درقبضه قدرت خود بگیرند . حالا دیگر خطر بیخ گوش کشورهای عربی آمده است . آیا برای دوستان مبارز دلسوز بشریت این یک هشدار جدی برای بازنگری مجدد نظریات نمی باشد ؟ آیا انبوه انبوه عضوگیری کردن رژیم میان مسلمانان ترک و عرب و افعانی تا برود به جنوب شرقی آسیا و آفریقا و آمریکا و حتا آمریکای لاتین آنقدر کم اهمیت است که بایک ذهنیت کلاسیک بپنداریم که فردا از آن پرولتاریای ایران است ؟ کارگرانی که به دلیل شدت اختناق و سرکوب نتوانسته اند صاحب تشکل مستقلی باشند و با حقوق و فرهنگ سیاسی طبقه خود آشنا شوند ، چگونه می توانند پیشاهنگ یک جنبش شوند ؟ نگارنده خود متعلق به یک پدر تهیدستی بودم که تا مرگ کرایه نشین بود ویک آجر هم از خود نداشت . او عمری را برای زحمتکشان صرف و فرسوده کرد . بنابراین گمان نرود که من از موضع اخلاق خرده بورژوازی دارم پرولتاریا را دستکم می گیرم . و واقعاً تا به امروز درکجای جهان پرولتاریا قدرت را بدست گرفته است ؟ این روشنفکرانند که با نام پرولتاریا به قدرت رسیدند و دیدیم چه کردند . بگذریم ، هرچه رژیم در میان ملل اسلامی جا باز کند ، مشکل مردم ایران سخت و سخت تر خواهد شد . اسلام مجاهدین خلق نه در ادعا برای کسب قدرت که واقعاً در اعتقاد بنیادی و عمل صد و هشتاد درجه با دکان اسلام شعاری ملایان متفاوت است . بابت همین تفاوت ماهوی ست که از خمینی تا به امروز ، مجاهدین هدف اول و آخر آنهاست . واقعاً که این ابالیس سادیستی بهتر از ما روشنفکران برای ماندن در اریکه قدرت ، تحلیل و شناخت دارند . آنان می دانند که کمونیسم خطر عمده نیست . این تجربه را ازدوره پهلوی ها ونیز شناخت ملموس جامعه سنتی ایران کسب کرده اند و چنین است که خطر اصلی مرگبار را دربینش وبرنامه مجاهدین خلق می بینند و برای واز بین بردن یا لااقل تضعیف و منزوی کردن آن از هیچ تلاشی باز نمی مانند . وجای افسوس نیست که مبارزان راستین و صاحبان بینش علمی سیاسی به موقعیت خاص قهرمانشهر اشرف در سرنوشت ایران و منطقه بها ندهند و دربرابر توطئه های رژیم تبهکار علیه این دژ مقاومت وضد بنیادگرایی سکوت پیشه کنند ؟ دفاع از اشرف فقط دفاع از مجاهدین خلق نیست بلکه دفاع از سدی ست که توسط جانبازان ایرانی علیه نشر و توسعه بنیادگرایی برپا ایستاده و هرخطررا به جان خریداراست . اثرمهلک هرزهری به پاد زهری مناسب آن نیازمند است . تاریخ ما را یا ما تاریخ را بجایی رسانده ایم که چه بخواهیم و چه نخواهیم ، پادزهر این زهر اسلام آخوندی ؛ اسلام مترقی مجاهدین خلق است . نه بینش ناسیونالیستی و نه انترناسیونالیستی دراین مقطع نمی تواند با بنیادگرایی گسترده و انبارشده درکشورهای اسلامی مقابله کند ، جز اسلام مترقی و بی آزار وآزادیخواه . تا در مسیحیت رنسانس ایجاد نشد ، رنسانس بزرگ رخ نداد . نگارنده درنهایت دقت وتأمل قریب پانزده سال است که درکنار مجاهدین خلق گام برمی دارم . بدین نتیجه حتم رسیده ام که آنان مطلقاً کاری به عقاید دینی دیگران ندارند . مطمئن شده ام که مجاهدین خلق نه مصلحت جویانه که بریک باور جدی ایدئولوژیکی به جدایی کامل دین از دولت معتقد و پای بند هستند وشک و شکوک یا از سر بدبینی و مارگزیدگی ست ویا موضوع دیگر که من نمی دانم . درهرحال همه ما به یک بازنگری جدی موقعیت حساس کنونی نیازمندیم . یازده ماه هم هست که می بینیم محور جنبش ، دانشجویان و جوانانند . باید بکوشیم و راه حل های نزدیک کردن کارگران ، زحمتکشان و به تنگ آمدگان را به این جنبش دورانساز؛ جستجو کنیم .