الان سئوال پیش می آید که اگر این تحولات را انقلاب ارزیابی کنیم و جدیت قضایا را به تبلیغات این با آن بنگاه سخن پراکنی، آلوده نکنیم، در واقع امر این سئوال جدی مطرح است که اگر مردم ایران از مرحله ی نفی و وجه سلبی انقلاب عبور کرده اند و رژیم را نمیخواهند، پس چه چیز را میخواهند ؟ در شرایطی که امکان واقعی ابراز عقیده هنوز وجود ندارد و جوخه های شکار و مرگ رژیم فعال هستند، با اتکاء به چه واقعیات باید برای توضیح این جواب، بحث را شروع کرد.
یک سایه ی بزرگ که روی اذهان ممکن است تاثیر غیر علمی داشته باشد، مقایسه ی این تحولات با سال ١٣٥٧ و حتی سال ١٣٨٨، نه از منظر تطبیقی و حلاجی کردن و به عمق رفتن برای آموزش، بلکه از موضع کپی گرفتن و شبیه انگاری ذهنی این وقائع با هم برای رسیدن به سر منزل مقبول و مطبوع ذهن، حرکت کردن است. همه ی ما که چه در سال ٥٧ در قیام شرکت داشتیم و یا آنهایی که در سال ٨٨ در قیام بوده اند از این عارضه تا حدی تاثیر پذیرفته اند.
مهمترین خصلت یک الترناتیو واقعی در ایران با این میزان جمعیت و وسعت کشور، اندازه و طول و عرض واقعی و متناسب یک جنبش است. آلترناتیو بایستی از سایز یک حزب یا ساختار حمل کننده ی دولت (state)، برخوردار باشد. در همه جای دنیا روز ٢٤ ساعت است و نیازهای مردم برای غذا و آب و بهداشت و کار جدی است.
دومین خصلت یک الترناتیو، جدیت سیاسی، مشخص بودن مرز بندی ها و روشن بودن پیام سیاسی این آلترناتیو هست، یعنی مردم در فردای انتخاب ذهنی این الترناتیو، میدانند سخنگو و رهبر و سکاندار این دستگاه چیست. در همین راستا این الترناتیو دارای برنامه های حداقل برای دوره ی گذار بعد از سرنگونی هست.
سومین خصلت یک الترناتیو واقعی، کثرت گرائی و توانمندی این آلترناتیو در پذیرش دیگر نحله های فکری و قشرهای اجتماعی است.
چهارمین خصلت الترناتیو شناخته شدگی در عرصه ی بین المللی است.
اگر با توجه به این خصائل به صحنه ی سیاسی فعلی کشور بنگریم، به راحتی میتوان شورای ملی مقاومت را به عنوان تنها جایگزین واقعی این رژیم را مخاطب قرار بدهیم.
ممکن هست که فرد و یا محافلی باشند که از شورای ملی مقاومت بیشتر خوانده باشند، بیشتر مطالعه و تحقیق کرده و مسلط به زبان فرانسه و فن جدل و شیوه ی تبلیغات مدرن، باشند ولی آیا شما اطمینان میدهید که این فرد را اهالی دهدشت و ایذه میشناسند ؟
ممکن است این فرد یا محفل مشهور هم باشد اما دارای چه دستگاه هدایتی و تشکیلات مقتدری هست که در جنگ با رژیم آدم خوار ولایت فقیه آبدیده و مثمر ثمر باشد؟.
پیام مشخص شورای ملی مقاومت مبنی بر تلاش برای برگذار کردن انتخابات مجلس موسسان در ظرف شش ماه بعد از سرنگونی، معرفی کردن خانم رجوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده ی مقاومت، داشتن طرح های مشخص برای پاسخ به معضلات مبرم بعد از سرنگونی، بسیار مهم و در واقع یگانه است. همزمان برخورداری این مقاومت از نیروی آبدیده و با تجربه ی سیاسی در کسوت سازمانهای عضو شورا، خصوصا سازمان مجاهدین خلق ایران، برای ارائه راه حل های مردمی و مترقی به چالش های متصور در ایران آینده یک نقطه ی روشن و امید بخش است. باید همزمان تصریح کرد که طول و عرض چالش های متصور بعد از سرنگونی محتوم رژیم، برای هر انسان شریفی بیشتر به کابوس شبیه است تا یک تصویر رویایی در نیمروز نوروزی شیراز.
علاوه بر این وقتی به تاریخ مبارزات مجاهدین در نزدیک چهار دهه مبارزه ی تمام عیار برای مقابله با ارتجاع مذهبی و فاشیسم ولایت فقیه، مینگریم مشخص میشود که این مقاومت معنای حرفهایش را میداند و بهای آن را پرداخت کرده و میکند.
در تلاش برای دفاع از منافع مردم ایران، در همین دوران بعد از قیام، شورای ملی مقاومت تنها جریانی بوده که به طور گسترده و مستمر با بر پا داشتن تظاهرات و تجمعات و سخنرانی ها و جلسات متعدد، در خارج از ایران، از قیام مردم ایران دفاع کرده است. (به فعالیت کانونهای شورشی نمیپردازم چونکه اینقدر بحث مهمی است که جای خودش را دارد). لیست این فعالیتها بسیار طولانی است، به بخشی از انها اشاره میکنم:
تظاهرات متعدد در شهرها و پایتخت های اروپائی منجمله هلسینکی، استوکهلم، یوتبوری، اسلو، کپنهاگ، بروکسل، آمستردام، لندن، پاریس، هامبورگ، برلین، بخارست، رم و.. هم چنین در واشنگتن، لس آنجلس، سیدنی
کنفرانس های مختلف با شرکت خانم رجوی در حمایت از قیام، در دفاع از حقوق بازداشت شدگان و فراخوان دادن به آزادی آنها، در مقر پارلمان اروپا و در پاریس،
کنفرانس جوانان در حمایت از قیام در پاریس و در برلین (که به ان بیشتر اشاره خواهم کرد) و هم اکنون در زمان نوشتن این سطور، جلسه ی بزرگ پاریس به مناسبت روز زن و نقش زنان در قیام اخیر، ادامه دارد.
این لیست کامل نیست، کانونهای هوادار مقاومت و مجاهدین در دهها جلسه ی های کوچک و بزرگ چه در حمایت از قیام و چه در بزرگداشت عاشورای مجاهدین شرکت کرده اند، صدها جلسه در فضای مجازی با شرکت دهها نَفَر در هر جلسه داشته اند،
هیچ نیروی سیاسی دیگری نمیتواند بیلان فعالیت مشابهی را ارائه دهد. البته بدخواهان میتوانند برای ترمیم سوختگی هایشان به بهانه گیری و توجیهات سبکسرانه رو بیاورند، ولی این ارقام واقعیت دارد، این انسانها وجود دارند و این تشکیلات وجود دارد و بالنده است. در جریان کنفرانس جوانان هوادار مقاومت ایران، سخنرانی تک تک این جوانان برای هر ایرانی آزاده باعث افتخار و دلگرمی بود، اما من از سخنرانی شقایق رجبی بیشتر از بقیه سخنرانها تحت تاثیر قرار گرفتم، دلیلش برایم روشن است، داستان زندگی مجاهد شهید عبدالرضا رجبی و مقاومت قهرمانانه ی او و شهادت دختر قهرمان او فائزه رجبی در هجوم مزدوران خامنه ای و مالکی در ١٩ فروردین، از داستان مجاهدین در دوران خمینی میگوید، گویا که نسل های مجاهدین باید همگی از آتش و خون عبور کنند، در دورانی که مماشاتگران روی از کشتار جوانان و قهرمانان ایران زمین، برگرداندند و به روی نا مبارکشان نیاوردند که بهای هر روز بودن این حکومت را مردم و مجاهدین با گوشت و پوست خود پرداخت کرده اند، اکنون در دوران قیام، شقایق رجبی از انتخاب خودش سخن میگوید و از حمایت خود از جوانان قیام میگوید و کدام انسان ایرانی است که حرفهای او را بشنود و ذره ای تردید داشته باشد که مجاهدین در عهد با مردم و میهن خویش برای آزادی، از پرداخت هیچ بهای ابا ندارند، آیا این برای رژیمی که در دام آخر گرفتار شده، فرصتهای تاریخی اش سوخته و تمام شده و کوه عواقب چهل سال جنایت و صدور ارتجاع روی سرش در حال خراب شدن است، این رویش مجدد مجاهد خلق رجبی چه پیامی دارد ؟ نسل چهارم مقاومت، قد برکشیده و به میدان آمده است، پویا و بالنده این مقاومت گسترده، سرافراز، مستقل و مردمی در مقابل دیدگان ما ایستاده است.
بر ما تک تک هواداران این مقاومت واجب است که در مداری بسی بالاتر از گذشته، در تبلیغ و گسترش پیام انسان ساز و آینده ی گرای این مقاومت فعال باشیم.
ما در مقابل مردم و تاریخ خود مسئولیت سنگینی داریم، به هر میزان که در این راه پیش برویم، آینده ی مردم ایران را در مقابل دستبرد ازما بهتران های شناخته شده، بیشتر تضمین کرده ایم. روزهای بسیار دشواری در مقابل ماست، روزهای که تک تک ما با اخرین قطرات توش و توان کار بزرگ سرنگونی را به انجام میرسانیم. هیچ توهمی در مورد ماهیت ضد بشری رژیم و جنایت پیشگی ولی فقیه نداریم، هیچ توهمی در مورد مهمترین اصل این مقاومت یعنی "کس نخارد پشت ما" نداریم، برای تغییر سرنوشت نه به امپراطوری و نه به امیری و نه به وزیری چشم ندوخته ایم، ما به هواداری از مجاهدین خلق ایران، شناخته شده ایم، مسئولیت حمل این صفت بسیار با ارزش و افتخار آفرین است، همزمان هر قدم و قلم و درم و دعا ی ما در مقابل فدای فائزه و صبا و حنیف و ... چه وزنی دارد؟ ما آمده ایم که تا آخرش باشیم و پیام صبا و صباها را بازگو کنیم تا مردم ایران و فرزندان قهرمان ان در کانون های شورشی طومار این حکومت را در هم بپیچند، ما برای ساختن جاده ها و خانه ها و باغ ها و کارخانه ها و ترمیم قلب ها و زخم ها و سرها و بخشیدن راحتی به کودکان کار و یتیمان و بی سر پرستان، و برای تبلیغ امید به آینده ای بهتر، برابر تر و آزاد تر و پر نشاط تر، برای آزادی و عدالت و برای هر چیز خوب و پاک، که مردم ما سزاوار آن بوده و ازش محروم مانده اند، برای انسان بودن، ما آمده ایم چرا که دیگران قبل از ما در این راه آمده اند و بهایش را با جان و خون و تن و تحمل شلاق و ... داده اند. ما هستیم که این فردای بهتر از دیروز را شهادت بدهیم،
"بیچاره شب پرستان، با سلاله ی آفتاب چه خواهند کرد ؟ "**
این حق مردم ایران است که یک قرن بعد از انقلاب مشروطه و شصت سال بعد از نهضت مصدق و چهل سال بعد از سرنگون شدن شاه، صاحب آینده ای باشند که حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، اصل غیر قابل تغییر نظام جمهوری اش، باشد.
این را با اطمینان خاطر ناشی از دیدن مجاهدین خلق و شناخت از عشق آنها به مردم و میهن، میگویم. ما پیروز میشویم!