به یقین با نیم نگاهی به دجالگری های خامنه ای و ریختن اشک تمساح برای مردم بجان آمده و اقشار بشدت ضربه خورده میهن امان، بیان این اعترافات بخودی خود گویای عمق فاجعه ای است که اکنون نه تنها در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اجتماعی و ملی بلکه فراتر از آن در زمینه حقوق بشر، سیاست و سرکوب خونین مردم و شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی در زندان های کشور ساری و جاری است.
ولی فقیه طلسم شکسته بصراحت اعتراف میکند: «پیشرفت در عرصه های مختلف به معنای واقعی کلمه رخ داده اما در زمینه «عدالت» اقرار می کنیم که عقب مانده ایم». (خبرگزاری حکومتی ایلنا ۲۹ بهمن ۱۳۹۶)
اینکه چگونه در این مملکت «پیشرفت در عرصه های مختلف به معنای واقعی» صورت گرفته و اینکه چرا مردم و قریب ۷۲ درصد از جامعه ۸۰ میلیونی ما که اکنون با «فقر مطلق و یا نسبی» دست به گریبان هستند، از وجود خیرات و برکات این پیشرفت ها بهره مند نشده اند، خود گویای دجالگری ولی فقیهی است که در چنبره بحران های داخلی، منطقه ای و بین الللی در گوشه رینگ «فریاد آی دزد، ای دزد» سر می دهد.
نیاز وی به دروغگویی ترجمان همان دروغگویی و عوام فریبی های تمامی دیکتاتورها می باشد که در پایان عمر ننگین و سرکوبگرانه خود، «صدای انقلاب مردم» را می شوند.
براین سیاق است که باید عجز و لابه های آخوندک شیاد روحانی مبنی بر طرح «رفراندوم» و یا سخنان اخیر ولی فقیه زهر خورده که بکرات مورد «لطف و مرحمت» توده ها ی میلیونی با شعارهای «خامنه ای حیا کن، مملکت رو رها کن» قرارگرفته، ارزیابی نمود.
خامنه ای بی شرمانه از پیشرفت!! سخن میگوید، همان پیشرفتی که اکنون ایران را به سوریه دوم در خاورمیانه تبدیل کرده است، همان حکومتی که سرآمد فساد، غارت، چپاول و سرکوبگری می باشد، همان مملکتی که اکنون نه هوا برای استشمام دارد و نه آب و خاک و محیط زیست و اقتصاد و پول!
کشوری که دریاچه ها و رودخانه ها، تالاب ها و منابع زیر زمینی و آبی اش سالیان سال است که دیگراز مرز بحران گذشته و به مرز بروز «جنگ» رسیده است. سخن از ویرانه ای است که ۸ سال در تنور جنگ ضد میهنی بهترین فرصت ها را برای سازندگی و برقراری یک دمکراسی پایدار و مردمی سوزاند و هزاران میلیارد دلار از درآمد های نفتی کشور و یا بیش از یک میلیون از جوانان این سرزمین را یا در تنور جنگ و یا برای برپایی «اتحاد جماهیر» آخوندی با صدور ترویسم و بنیادگرایی هزینه نمود.
سخن از بی شرمی رهبر حکومتی است که به گفته معاون اول «امنیتی ترین رئیس جمهور نظام» تنها طی ۸ سال بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار نفت فروخته، اما در خزانه حکومتی «پولی باقی نمانده است».
سخن از حاکمیتی است که سرآمد تمامی دیکتاتورهای تاریخ در زمینه نقض حقوق بشر، اعدام، سرکوب، سنگسار، اسید پاشدین علیه زنان آزاده، چشم و درآوردن و قطع دست و پا می باشد.
همان رژیمی که از صدر تا ذیل اش، از وزیر و کیل اش تا مدیر و مدبرش! در جرم و جنایت و شکنجه و کشتار و در فساد و غارتگری شهره آفاق می باشد.
همچنین باید از ولی فقیهی سخن گفت که اکنون به پایان تمامی ظرفیت های ممکن استراتژیک خود در داخل و منطقه رسیده است و برای فرار از مکافات و مواخذه مردم ایران و افکار عموم بین الملل ناچار به دروغ بافی و عذر تقصیر خواستن است.
خامنه ای خود را عامدانه به کوچه علی چپ می زند و تلاش دارد تا با سرهم بندی کردن چنین سناریوهای مسخره ای، ولی فقیه را به بخشی از «اپوزیسیون» رژیم تبدیل کند.
وی زمانی از پیشرفت در تمامی زمینه ها سخن می گوید که خود مسئول تمامی بدبختی ها و رنج و مصائب مردم و میهن امان و همچنین بزرگترین جنایتکار معاصر تاریخ است.
شکنجه و کشتار دگر اندیشان، قتل عام زندانیان بیدفاع و بی گناه در سیاهچال های حکومتی، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷, پروژه قتل های زنجیره ای، سرکوب خونین دانشجویان، سرکوب قیام مردم در سال ۸۸, اعدام مجاهدین و دگر اندیشان، قتل عام مجاهدان دست بسته در اشرف قهرمان، بمباران یاران بیدفاع و بی سلاح ما در زندان لیبرتی تنها و تنها بخشی از پرونده خونین «پیشرفت های ولی فقیه در تمامی زمینه ها» می باشند.
وی که درزمینه شکست های استراتژیک نظام آخوندی «قمار باز» قهاری است، بصراحت می گوید: «اینکه میگوییم انتقاد داشته باشند، نه فقط انتقاد از دولت یا قوه قضاییه یا مجلس؛ نه، ممکن است کسی از شخص این حقیر هم انتقاد داشته باشد».!
به یقین بیان این جملات نه روبه سوی مردم بجان آمده که طی قیام دی و بهمن ماه با شعار های «مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه» کلیت نظام را به چالش سرنگونی کشیده اند، نیست، بلکه بیشتر مصرف داخلی برای جنگ قدرت در میان باند های متخاصم رژیم برسر سهم بیشتر دارد. خامنه ای بخوبی به ابعاد تنفر عمومی از رژیم ولایت واقف است. وی می داند که اساسا توده های گرسنه و متنفر از رژیم آخوندی هرگز نسبت به شخص وی «انتقاد» ندارند، بلکه آنچه را که جامعه جوشان و پویای ایران به خارج از مرزها ساطع کرده است، همان ضرروت سرنگونی رژیم و رسیدن به حاکمیت مردمی و نه حاکمیت مطلق ولی فقیه می باشد.
این همان جوهر و مضمون خواسته های جامعه دردمند و بجان آمده ما می باشد که تبلور آن را در شعارهای بغایت رادیکال و ضد کلیت نظام آخوندی به نمایش گذاشته اند.
پاره کردن و به آتش کشیدن تصاویر منحوس ولی فقیه ویا به آتش کشیدن دفاتر نمایندگان ولایت در بیش از ۶۰ شهر کشور دیگر هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشته است که خواسته های مردم دیگر «انتقادی» نیست، بلکه برآمده از چالشی ملی برای رسیدن به کرامت، حریت انسانی و دمکراسی است.
بقول مقاومت ایران: «مردم ایران در جریان قیام قهرمانانه دی ماه با شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه و حکومت آخوندی سرنگون سرنگون پیشاپش پاسخ این ندامت کردنهای دیرهنگام را داده اند. او با این ترفند ابلهانه دیگر قادر نیست نظام درهم شکسته و سراپا تباهش را از سرنگونی محتوم نجات دهد. جوانان ایران عزم جزم کرده اند که ایران اشغال شده را برای همیشه از لوث وجود نظام جلادان و غارتگران پاک کنند».
درپاسخ به اعترافات «گهر بار» ولی فقیه یک شبه به نقل از صائب تبریزی باید گفت:
«نعل وارونه ست جام می ز ساقی خواستن
ورنه خوناب جگر پیمانه ٔ مارا بس است»