آنچه که روزانه در ایران می گذرد بیانگر وضعیت نابسامانی است که رژیم حاکم مسئول اول و اصلی آن است. شاید برای یاد آوری بد نباشد که نگاهی به شرایط زندانیان سیاسی و عقیدتی بیاندازیم. برای درک شرایط آنان لازم نیست در ایران باشیم. از آرزوی خودم بگویم که این است که ای کاش بودم و در کنار مادر گلرخ بودم، با خواهران آتنا و با پدر آرش صادقی! می توانستم عکسی ازسهیل اعرابی را در دست بگیرم و اعتراض بکنم. صدای خودم را همراه با صدای آنان می کردم و فریادی می شدم بر علیه این همه بیعدالتی! فقط در همین دوران قیام حداقل ۱۲ نفر زیر شکنجه خودکشی شده اند. از تعداد دقیق کشته شدگان اطلاع دقیقی در دست نیست. به برخی خانواده ها گفته اند که فرزندشان را جزو شهدای نظام به حساب می آورند واز مزایای خانواده شهید بهره مند می گردند! خانواده های دستگیر شدگان را تهدید می کنند که نامی از آنان به زبان نیاورند.
آمار دستگیر شدگان از سوی مقاومت ایران ۸۰۰۰ نفر اعلام شده است. در مورد شرایط روزمره زندگی زلزله زدگان و کارگران و معلمان، فاجعه زیست محیطی، کودکان کار، اعتیاد و فحشا نیزچیزی نمی گویم. همه این فجایع محصول دو ماه گذشته نیست. نزدیک به چهل سال این رژیم فرصت داشته که پاسخی به نیازهای مردم بدهد. و اگربه اندازه یک ارزن درد مردم مسئله اش بود این امید وجود داشت که مسائل را به مرور زمان حل کند. ولی این حقیقتی تلخ است که بافت عقب مانده و ارتجاعی نظام ولی فقیه به هیچکدام از قوانین اجتماعی و مدنی و بین المللی پایبند نیست. قانون خودش را دارد و ماشین کشتارش بی وقفه قربانی می گیرد، چه در داخل و چه در کشورهائی که دخالت مستقیم دارد و این را در سوریه و عراق و یمن شاهد هستیم. از پشتیبانی و همکاری با القاعده، طالبان و داعش نیز نیز اسنادی افشا شده است.
و اما قیام دیماه و ادامه آن! واضح ترین دلیل ادامه قیام را در سراسیمگی و دستپاچگی سران نظام می توان دید. اقرار همه آنان به نابسامانی های اجتماعی و فقر گسترده مردم، تا آنجا که هم خامنه ای و ائمه جمعه و هم روحانی و دار ودسته اش و احمدی نژاد و وابستگانش همگی نقش مخالف بازی می کنند. تفاوتهای این قیام گسترده سراسری را بارها توضیح داده اند ولی شاید فقط کافی باشد یادآوری شود، که خامنه ای درسال ۸۸ وارد بازی شد و انتخابات را مهندسی کرد و احمدی نژاد که سوگلی خامنه ای بود همه معترضین را خس و خاشاک نامید.
خامنه ای انتخابات سال ۹۶ را با شرکت ۴۰ میلیونی و جمع آرا نزدیک به ۲۳ میلیون برای روحانی در مرحله اول، پیروزی بزرگ نظام قلمداد کرد. سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل براین محور دور می زد که چقدر محبوب است و قرار است دروازه های ایران را به سوی سرمایه داری جهانی باز کند. گوئی کشوری که او از آن سخن می گفت در نقشه جغرافیا موجود نیست.
همانطور که اشاره شد قیام دیماه و گستردگی آن، خواب را همزمان از چشم سران رژیم و مماشاتگران بین المللی گرفت. ایران آن جزیره آرامی و امنی نبود که روحانی و خامنه ای سعی بر نشان دادن آن داشتند. عدم توانائی سران رژیم از مهار نارضایتی ها باعث گردید که بر خلاف سال ۸۸ دستگاه تبلیغاتی رژیم به نحو دیگری وارد ماجرا شود. شاید بتوان از تبلیغات برخی از اعضای شناخته شده جناح اصلاح طلب و چپ نما برای اظهار پشیمانی ازانقلاب ضد سلطنتی نام برد. به این امید که شاید بتوان تصور بی هزینگی برای تغییر را جا بیاندازد و با این امید واهی که بتوان آنان را که خواهان براندازی و سرنگونی نظام هستند، به دنبال خشونت جلوه داد. گوئی مردم دچار نسیان و فراموشی شده اند که اولین کسی خشونت را به جامعه تزریق کرد و تمام راه حلهای مسالمت آمیز را سد کرد کسی نبود جزخود خمینی با دستور آتش مستقیم بر تظاهرات ۵۰۰ هزار نفری هواداران مجاهدین در تهران و در بقیه شهرهای ایران و سپس فتوای قتل عام ۶۷. پس از خمینی جانشین خلف اش خامنه ای، روزی نبود که حلقه سرکوب را تنگتر نکند، درد آور آنکه با تبلیغ حضور جناح دیگری در رژیم و اینکه این جناح به نام اصلاح طلب معجزه ای خواهد کرد، توانست با بذل و بخشش از درآمدهای مردم ایران، لابی ها شناخته شده ای را به هواداری از خودش وارد میدان کند که بقای آن را هنوز در آمریکا در گروه نایاک می بینیم. این مهم نباید از نظر دور شود که سیاست غلط آمریکا در سی سال گذشته و به خصوص دردوران هشت ساله ریاست جمهوری اوباما نسبت به ایران این همه به این توهم دامن زده بود.
از سوی دیگر انفجار قیام و ادامه آن، نور امیدی در دل تمامی کسانی که سالیان فکر می کردند که مردم ایران مسخ شده اند و در مقابل جریانات اعتراضی نمی کنند ایجاد کرد. شعار تعیین کننده این قیام "اصلاح طلب، اصولگرا – دیگه تمومه ماجرا" بود. این شعار در دل اصلاح طلبان و دو خردادی ها هم آتشی افکند و باعث شد که حتی برخی از آنها به رفراندم رضایت بدهند. برای کسانی که در تمامی نه سال گذشته به انحاء مختلف سعی بر کاشتن امیدی کاذب در دل مردم داشتند و در اعمال و رفتار خود نشان می دادند که هنوز جای نگرانی نیست و با نوشتن نامه به "رهبر انقلاب" و یا شرکت در جشنواره دهه فجروقبول جایزه و"دست ندادن با برگزارکنندکان" فعالیت های ضد "اصولگرایان" و "بی ادبان" را به نمایش گذاشته بودند، گذار از کلیت نظام جمهوری اسلامی قدم بلندی به شمار می رود.
اما در برابر شعارهای سرنگونی و مرگ بر خامنه ای- روحانی و مرگ بر اصل ولایت فقیه و مشخصاً در برابر شعار "اصلاح طلب، اصولگرا – دیگه تمومه ماجرا" بسیار عقب مانده تر از حرکت های اجتماعی است.
جالب اینکه روحانی رئیس جمهور نظام هم همزمان به اصل ۵۹ قانون اساسی رژیم و رفراندم آویخت که اگر هماهنگی قبلی نباشد حتماً همنوایی است و از آنها دزدیده است.
وانگهی دو سؤال مهم باقی می ماند: یکی اینکه چرا زمان و مهلتی برای رفراندم مربوطه تعیین نشده و دیگر اینکه اگر رژیم شرایط را برای رفراندم آزاد نپذیرفت در قدم بعد چه باید کرد؟
براساس نظر کارشناسان حقوق بین الملل و با یقین به اینکه نظام جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش رفرندام نیست، باید گفت لطفاً از این عقب تر نیائید! "اصلاح طلب، اصولگرا – دیگه تمومه ماجرا".
این را هم فراموش نکنید که بر خلاف درخواستهای ۳۶ ساله مقاومت ایران و بر خلاف همه خونریزیها و قتل عام ۶۷، کرسی ایران در سازمان ملل کماکان در اختیار رژیم جنایتکار آخوندهاست که همین سازمان ملل تابحال در ۶۴ قطعنامه آنرا بخاطر نقض وحشتناک حقوق بشر محکوم کرده و هر بار هم رژیم مقاومت ایران را مقصر این محکومیت و فراهم کننده اطلاعات آن اعلام کرده است.
حالا برای روشن شدن بحث رفراندم دو مثال از سال گذشته میلادی می تواند روشنگر باشد. در کشور اسپانیا مردم کاتالونیا در یک همه پرسی شرکت کردند و با اکثریت قاطع به جدائی کاتالونیا از اسپانیا واستقلال کاتالونیا رأی دادند. و همین طور در کردستان عراق که کردها در یک همه پرسی به استقلال کردستان رأی دادند. در هر دو مورد به علت اینکه دولتهای اسپانیا و عراق کرسی های رسمی در سازمان ملل دارند، سازمان ملل دخالت و حمایت نکرد.
و اما در پایان باور کنید مقاومت ایران و آنان که به شعار "تو دیکتاتور – من آرش – آتش جواب – آتش" اعتقاد دارند، نه اهل خونریزی هستند و نه عاشق کشت و کشتار. آخر عزیزان، این یک اصل شناخته شده است که این دیکتاتور است که راههای مبارزه را تحمیل می کند، نه مردم و مقاومتشان!