مهرداد هرسینی:‌ شرط اصلی عنصر داخلی است!

با نزدیک شدن مهلت ضرب لاجل از سوی ایالات‌متحده بر سر وضعتی به‌غایت متزلزل برجام اکنون به نظر می‌رسد که دلشوره و هراس عجیبی در حکومت آخوندی پدیدار شده است.

بر این منطق به یقین می‌توان با قاطعیت گفت که تیک تیک زمان به نفع سیاست‌های مخرب «رهبر موقت» نیست، زیرا در نبود مشروعیت داخلی و جوش و روش مردمی علیه کلیت نظام و همچنین مجموعه روند تحولات و مواضع اخیر اتحادیه اروپا علیه سیاست‌های مخرب ولی‌فقیه که به موازات تحریم‌های جدید اعمال شده از سوی آمریکا علیه سپاه پاسداران و بازوهای تروریستی آن در منطقه پدیدار شده است، تمامی ارزیابی‌ها بر آن است که ولی‌فقیه طلسم شکسته و زهر خورده سرانجام «پرچم تسلیم» را برای جام‌های زهر بعدی بلند خواهد کرد.

بر این سیاق تنظیم رابطه کشورها و دول با یک حکومت نامشروع نیز از همین زاویه باید مورد بازبینی قرار بگیرد، زیرا در نبود مشروعیت داخلی و در نبود استحکام حاکمیت، هرگز هیچ کشورهای خارجی حاضر به پهن کردن سفره و یا دادن امتیاز به دیکتاتورها به‌ویژه از نوع هار و مذهبی آن نبوده و نیستند.

لذا باید اذعان نمود که شکست خامنه‌ای در سیاست‌های مورد نظر را صرفا نباید یک موضوع بین‌المللی و یا منطقه‌ای و برآمده از چنین فشارهایی ارزیابی نمود. این پارامترها برای برهم زدن تعادل حکومت ولی‌فقیه خوب و مفید هستند، اما کافی نیستند. نگاه اصولی باید همواره به‌سوی داخل و عنصر داخلی متمرکز باشد، از این منظر است که ما اکنون شاهد دلائل رشد مجموعه فشارها بر رژیم هستیم و از این منظر است که حکومت با تمامی باندهای درونی و بیرونی‌اش، در بن‌بستی مرگبار در تله مردم ایران افتاده‌اند.

یک نمونه جدید آن همان موضوع باز شدن سرکلاف «مذاکرات» با دیکتاتوری خامنه‌ای می‌باشد. در این راستا تصمیم سفر برای جواد ظریف، وزیر خارجه دیکتاتوری مذهبی در آخرین دقایق به مونیخ و شرکت در اجلاس امنیت جهانی نه از سر «بی‌تدبیری» و نه یا «ندانم‌کاری» نظام، بلکه در جوهر خود و بنا برداده های بین‌المللی حامی پیامی بنام «آمادگی» رژیم برای مذاکرات جدید و به تبع آن زهر خوران بر سر مسائل مهمی مانند «منطقه‌ای، تروریسم و پروژه‌های موشکی» حکومت آخوندی می‌باشد.
این پیام را به سیاق گذشته نه حاکمان تهران، بلکه خبرگزاری‌های بین‌المللی از لابلای دیدارهای نهان و پنهان فرستاده ولی‌فقیه زهر خورده با طرف‌های خارجی به بیرون ساطع کرده‌اند. خبرگزاری رویتر در گزارشی ضمن تائید این علائم، تاکید کرده است: «مقام‌های ارشد دو طرف اولین نشست خود را ماه گذشته در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ برگزار و درباره نقش حکومت ایران در درگیری‌های یمن گفت‌وگو کرده‌اند».

پیش از این سفر که با «استقبال گرم» ایرانیان آزاده و یاران مقاومت در آلمان روبر شد، رئیس‌جمهور آمریکا علاوه بر سه شرط یاد شده در بالا، سه شرط دیگر نیز بر پیش شرط‌های قبلی غرب، برای به بند کشیدن «یابوی چموش» ولایت روی میز گذاشته بود.
بر این سیاق موضوعاتی مانند «نقض حقوق بشر، تهدیدات سایبری و فعالیت‌های مالی سپاه پاسداران» نیز قرار است تا در دستور کار مذاکرات قرار بگیرند.

این وضعیت بحرانی برای دیکتاتوری خامنه‌ای که تمامی تخم‌مرغ‌های ولایت را در سبد صدور خشونت، جنگ، تروریسم و بنیادگرایی و همچنین نقض حقوق بشر در ایران گذاشته، درحالی است که حاکمیت تلاش زیادی برای ایجاد شکاف میان اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده بخرج داده بود.

خامنه‌ای به مانند سنوات گذشته به اشتباه بر این باور بود که با اهرم و مشوق‌های مالی، تجاری و اقتصادی و با خرید اجناس بنجل و کالاهای از دور خارج شده اروپایی، سرانجام خواهد توانست تا این اتحادیه را با سیاست‌های مخرب خود هماهنگ نماید.

بر اساس این دکترین، وی با یک دست اتحادیه اروپا را به‌سوی خود می کشاند و با با دست دیگر همچنان هیزم بیار و آتش بیار جنگ‌های نیابتی و یا دخالت‌های مستقیم در سوریه، لبنان و یمن به موازات آزمایش موشک‌های بالستیک و عربده‌کشی‌های فرماندهان سپاه بود.
ایجاد خاک‌ریزهای مختلف در خارج از مرزها و کشورهای همسایه، همسو کردن پاره‌ای از کشورهای منطقه‌ای و ایجاد «اتحاد قلابی» بر سر منافع کوتاه مدت اساسا بخشی از دکترین ولی‌فقیه برای فرار از بحران‌های گریبان گیر رژیم می‌باشند.

اما ولی‌فقیه طلسم شکسته اساسا در مخیله‌اش به عنصر داخلی و اینکه فوران و انفجار از داخل می‌تواند نه تنها برهم زننده تعادل آبکی ایجاد شده باشد، بلکه به شتاب دادن روند تحولت بین‌المللی علیه نظام آخوندی ضریب بزند، بها نمی داد.
وی به مانند تمامی دیکتاتورها بر اهرم «سرکوب» با نیروهای سپاه، بسیج و انواع و اقسام شبکه‌های مافیایی و اطلاعاتی تکیه زده و حساب بزرگی باز کرده بود. بدین سان ولی‌فقیه جامعه را بواقع منکوب شده و تحت کنترل می پنداشت و بر این منطق و در چنین دشت خود ساخته و در چنین برهوتی دست به تاخت تاز می زد، اما غافل از آنکه اساسا این عنصر داخلی و این مقاومت و مجاهدین هستند که در تمامی زمینه ها «حرف نهایی» را زده و خواهد زد.

قیام دیماه که بواقع اوج رشد، سازماندهی و آمادگی مقاومت ایران را با راه اندازی «کانون‌های شورشی» به جهانیان به اثبات رساند، به یقین یکی از عوامل مهم برای برهم خوردن تعادل حکومت در زمینه‌های یاد شده ارزیابی می گردد؛ زیرا منطق فشار از خارج زمانی خود را نمایان می کند که چنته حکومت در داخل خالی باشد.
شکست پروژه اصلاحات، شکست رای و رای کشی های قلابی و ۲۵ میلیونی امنیتی ترین رئیس‌جمهور نظام، فریاد جامعه به جان آمده با شعارهای مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر روحانی و یا «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمام شد ماجرا» و همچنین به آتش زدن تصاویر منحوس ولی‌فقیه به انضمام بیش از ۶۰ دفتر و نمایندگی وی در شهرها ی کشور، تنها و تنها گوشه هایی از بی بتگی و عدم وجود مشروعیت در داخل می‌باشد.