زنجیرها را بگسلید و خشم زنان را به عنوان نیروی تغییر رها سازید.
با توجه به تحولات عظیم و گسترده ای که بر علیه صورتبندی های اقتصادی اجتماعی نظام ماقبل بورژازی یعنی فئودالیزم صورت گرفت و انقلابهای بورژوازی مخصوصا در اروپا ضربات مهلکی بر پیکر پوسیده فئودالیزم وارد آورد و به دنبال آن؛ تحولات در تولید و مناسبات آن را پدید اورد، نیروهای تولیدی خیلی به سرعت رشد کردند.
در این شرایط زنان به عرصه کار وارد شدند و تا اندازه ای استقلال اقتصادی پیدا کردند که حائز اهمیت است. در قرن ۱۹ با پیدایش انقلاب صنعتی، صنایع ماشینی به سرعت افزایش پیدا می کند و تاثیر خود را بر روی نیروهای مولده می گذارد. ولی بورژوازی در نوع خودش در جهت انباشت سرمایه خصلتهای ارتجاعی خودش را نشان داده، فاجعه آفرین می شود.
صنایع دستی را که از نیروی بازو و یدی برخودار بود، کم کم به عقب راند و ماشین هر چه بیشتر خودش را برجسته تر می کند و به ترتیب جای نیروی انسانی و یدی را در بر می گیرد.
با بوجود آمدن و پا به عرصه گذاشتن ماشین، بخشی از کار فیزیکی مردان کاسته شد واین برتری نیروی بَرو بازوی مردانه رو به کاهش نهاد. تا این زمان نیروی بازو به عنوان یک امتیاز ویژه نسبت به زنان در عرصه کار و تولید خودش را نشان می داد؛ که ناگهان تحت دگرگونی پیدایش ماشین قرار گرفت.
از آنجایی که عرضه کننده گان ماشین احتیاج به تولید بیشتر را ضروری می دانستند که سود آوری بیشتری را نسیب خود نمایند؛ پر واضح است که میدان وسیع و بازار کار به نسبت و مساعد تر از قبل برای زنان مهیا شد، به طوریکه از نیروی جوانتر و حتی زیر سن کاری هم در این راستا استفاده می شد.
یعنی در واقع دامنه استثمار؛ کلاسیک تر و گسترده تر گردید و سرمایه هر چه بیشترتوسعه و انباشت می شد و خصلت ارتجاعی و ضد انسانی اش هر روز عریانتر و جنایت کارانه تر می شد.
بدین ترتیب تا این زمان که زنان در چنبره کار خانگی گرفتار بودند و هیچ گونه استقلال اقتصادی از خود نداشتند، به کارگاهها و کارخانه ها وارد شدند و به کار شاق و استثمار کشیده شدند.
از طرف دیگرهمین وارد شدن زنان به عرصه کار و تولید به لحاظ اقتصادی از اتکاء داشتن مطلق به مردان کاهش داد و کم کم روی پای خودشان ایستادند و یک گام اساسی در جهت استقلال اقتصادی بر داشتند که بتوانند از آزادی عمل بیشتری بر خوردار باشند.
با آوردن پول به خانه از طرف مرد، قدرت فوق العاده ای هم به آنها داده می شد که فخر و برتری بیشتری هم به زن بفروشد؛ اما این حضور و نقش زنان در میدان کار و تولید تعریفی دیگر از استقلال مالی به میان آورد. همین امر باعث آشنایی زنان به بخشی از حقوق اقتصادی شان شد که بتوانند نسبت به زورگویی های مردانه ابراز نظر و اراده کنند که این خود به نوعی ضربه ای اساسی و کاری بر پیکره قدرت مرد سالاری در عرصه اقتصادی وارد شد؛ هر چند که مرد سالاری در چارچوب یک سیستم اقتصادی و سیاسی معنی گسترده تری پیدا می کند که خود بحثی دیگر را در بر می گیرد.
باری؛ این تحول در عرصه کار وعروج ماشین در زندگی انسان تاثیر خودش را هم از شهرهای بزرگ فراتر نهاد و به عرصه روستاها هم کشاند؛ یعنی هم شیوه تولید در روستا ها را آسان تر نمود و هم رابطه شهر و روستا را تنیده تر کرد که رابطه گسترده تری را دامن می زد و تاثیرات خودشان را روی همدیگر داشتند.
هر چه دستاوردهای علم گسترده تر گردید؛ بدون تردید تحولاتی به دنبال خود داشت که مناسبات کهنه نظام فئودالی و نگرشهای کهنه و پوسیده آن دوران را هم به نوبه خود تحت تاثیر قرار می داد.
چونکه نظام بورژوازی به نیروی انسانی بسیاری احتیاج داشت؛ چه بهتر و مناسب تر از نیروی کار ارزان زنان، این نیروی انسانی جدید یعنی زنان به عنوان قربانیان ماشین هم محسوب می شدند.
بدین شکل تا هنگامیکه به نیروی کار زنان احتیاج داشتند؛ توجیح و تبلیغ آنرا هم می کردند ولی هنگامی که با بحران و مشکل مواجه می شدند اولین قربانیان زنان بودند که می بایست اخراج شوند و دوباره گوشه عزلت پیشه کنند؛ یعنی باز هم خانه نشینی.
در واقع تلاش بر این بود که زنان به عنوان نیروی ذخیره کار به هنگام نیاز سرمایه، مورد بهره برداری قرار گیرد؛ اما در راستای همین تحولات ماشینی دیگر تحولات اجتماعی هم متحقق می شد و تا اندازه ای گامهای بعدی آزادی زنان را در عرصه های دیگر به همراه داشت.
نظام سرمایه داری که شالوده آن بر مبنای استثمار انسان از انسان است؛ برای جلوگیری از مبارزات طبقاتی و خشم انقلابی زنان به مثابه نیروی عظیم و متحول کننده اجتماعی، سعی نموده است که این مبارزات جنبه طبقاتی به خودش نگیرد و سرو دُم آنرا بریده به سطح محدود بورژوا فمینیستی تقلیل دهد. در این راستا بورژوازی سعی می کند که حساب زنان را از مردان جدا کند و جنبه طبقاتی و روح سرکش و پویای آنرا کم رنگ و محو کند که در این راستا از نیروی مذهب و خرافه یاری می طلبد و در واقع با تلفیق دین و دولت به اشکال مختلف مبارزات طبقاتی را در هاله ای از ابهام قرار می دهند.
مثلا از قرون وسطی در اروپا و قدرت کلیسا در دستگاه دولتی و سیاسی به انحاء مختلف انگیزیسیون (تفتیش عقاید) که در برابر آزادی بیان، عقیده و یا اندیشه است؛ در قرن ۱۲ تا قرن ۱۶ در تمام اروپا کشیده شد و بیش از صدها هزار انسان مورد تفتیش عقاید و شکنجه و سوزاندن آنها زنده زنده در آتش و پرتاب کردن از کوه و دره و یا با دست و پای بسته به دریا انداختن و کندن پوست آنها به شکل زنده رواج داشت و در قرن ۱۷ کاهش پیدا کرد که در قرن ۱۸ پایان یافت.
البته هم اکنون در ایران آخوندی تحت عنوان جمهوری اسلامی و با الهام از عقاید دینی شان تمام یاد و خاطرات دوران قرون وسطی و جنایات کلیساها را تداعی و زنده کرده اند و سعی نموده اند که زنان را به اعماق تاریخ بکشانند.
اما زنان در مبارزات طبقاتی جدا از مردان نخواهند بود و سرمایه بی رحم تر از آن است که بخواهد این معادله را به نفع زنان تغییر دهد، حتی ملاحظه می کنیم که این معادله درست عکس قضیه صورت می گیرد و زنان به مصیبت ستم مضاعف هم گرفتار می شوند؛ یعنی نه در خانه حق و حقوق و آسایش دارند و نه در محیط کار و اجتماع.
نظام بورژوازی تلاش دارد تا تمام مطالبات زنان از همه قشرها و طبقات را در یک ظرف ریخته و در هم بر هم کند؛ در صورتیکه اینها هر کدام وابسته به طبقه خودشان هستند و اساسا زنانی که از طبقه و بینش بورژوازی هستند در نقطه مقابل زنان کارگر و زحمتکش قرار دارند و هر کدام منافع طبقاتی خود را به پیش می برند، چونکه به لحاظ طبقاتی هر کدام وابسته به ایدئولوژی مشخصی هستند.
در کشورهای تو سری خورده مثل ایران و امثالهم گذشته از پاره ای بی حقوقی عمومی زنان، اعم از حجاب اجباری، تفکر مرد سالاری و عدم آزادی های عمومی که زنان را به شکل عام در بر می گیرد ولی همان زنان با بینش و در راستای منافع بورژوازی که در بخشی از بی حقوقی های عمومی با زنان کارگر و زحمتکش سهیم هستند؛ اما به لحاظ دفاع از منافع طبقاتی شان کاملا در راستای به استثمار کشیدن اکثریت جامعه به نفع اقلیت سرمایه دار سنگر گرفته اند و در کلیه استثمار و ستم بر علیه زنان و طبقه کارگر ونیروی تحتانی جامعه شرکت کرده و در این مورد مشخص فرقی بین زن بورژوا و مرد بورژوا موجود نیست.
به هر حال هر چند با انقلاب صنعتی و حضور گسترده ماشین در عرصه کار و تولید، زنان به شکل وسیع وارد فاز نوینی از عرصه اجتماعی شدند ولی به هر حال شعار تساوی حقوق زن و مرد و دمکراسی از طرف بورژوازی در راستای منافع طبقاتی خودش می باشد و حرفهای فریبنده و جذابی بیش نیست چونکه به عینه عکس این قضیه دیر زمانی است در اقصی نقاط جهان به اثبات رسیده است.
بنا بر این آزادی زنان بدون آزادی مردان و یا برعکس چیزی غیر ممکن است و تا وقتی استثمار انسان از انسان نابود نشود این بی حقوقی ها کما کان به قوت خودش باقی است.
همزمان ملاحظه می کنیم که با مبارزات گسترده زنان و مردان در مکان های متعدد دست اوردهای متعدی هم به ارمغان آورده اند. در این راستا و در کشورهای مختلف برخورد نسبت به حقوق زنان متفاوت می باشد و جایگاه و دخالتگری زنان هم با توجه به تکامل و توسعه هر کشوری و مبارزاتی که در آن صورت گرفته و یا جاری است؛ متفاوت می باشد.
مثلا هم اکنون در ایران که رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی آخوندی بر اریکه قدرت است ضمن سرکوب گری های حساب شده ایدئولوژیک بر علیه زنان، به همان اندازه هم زنان در عرصه نبرد با این حکومت پلید خمینی آزموده تر و ابدیده تر شدند. مبارزات؛ اعتصابات و نبردهای گسترده و خیابانی شیر زنان و دختران میدان انقلاب، زنان کارگر، زنان معلم، پرستاران، بهیاران و مادران شهدا و خاوران از نمونه های خشم فشرده زنان ستم دیده ایران است بر علیه نظام ظلم، شکنجه، تجاوز، اعدام، ستمگری و استثمارگر حاکمیت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی آخوندی که عنقریب و برای همیشه به زباله دان تاریخ پرتاب خواهد شد.
زنده باد ۸ مارس روز جهانی زنان برای برابری در تمام عرصه ها زندگی.