زنان به پا خاسته ایران به نبرد برای سرنگونی هیولای بنیادگرایی؛ دشمن آزادی و انسانیت انسان در قرن ما برخاستهاند که حاصلش رهایی نه تنها زنان و مردان در ایران زمین بلکه رهایی تمامی جهان از شر این جرثومه تباه کننده حرث و نسل و تمدن بشری است.
بشارتی برای خواهران میرابالها، رزا لوزامبورگ و زنان کارگر کارخانه های نیویورک درهشتم مارس ۱۸۵۷ پس از تاریخی از سرکوب.
و دست مریزادی برای زنان پیشتاز در قیام با الگوی نسل زنان رهبری کننده مقاومتی خون سرشته در مبارزه با مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ معاصر و ننگین ترین دیکتاتوری زن ستیز.
به گفته سیمون دوبوار هواداران فرمولهای ساده می گویند که زن چیزی بسیار ساده است: یک موجود «ماده».
اما این مشروعیت فرهنگی برای حس برتری جویی مردان که در غرب البته تا سقف سقفهای شیشه ای به چالش گرفته می شود، در حاکمیت بنیادگرایان حاکم بر میهن ما چهرهیی خونین دارد.
در قیاس با عقب مانده ترین سرزمینها در عصر حاضر، نسبت ستم و تجاوز نهادینه و قانونی بنیادگرایان حاکم برمیهن ما، سنگریزهیی است در مقابل کوه.
بنیادگرایان شرمساری تجاوز ضد انسانی به حقوق زن را نه تنها به قربانی بر میگردانند بلکه با نهادینه کردن و قانونی کردن آن، به شقاوت بار ترین وجه از آن دفاع می کنند و فراتر از آن به دلیل ماهیت ضدبشری و بنیادگرایانه برخاسته از شقاوتی قرون وسطایی آن را تئوریزه و ایدئولوژیک می کنند.
خمینی بنیان گذار جمهوری جنایت می گفت: از تساوی حقوق زن و مرد اظهار تنفر کنید
خمینی که در دهه ۴۰می گفت«دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زنها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران در جامعه و نظایر این تعبیرات فریبنده... جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد»( کتاب صحیفه نور جلد اول صفحه ۳۱)،
وقتی که در آستانه قدرت در پاریس در برابر پرسش خبرنگاران خارجی که به روشنی نظرات او را ارتجاعی میخواندند قرار گرفت، به برخی عقب نشینی های ظاهری در موضعش نسبت به زنان دست زد تا ماهیت واقعی خودش را بپوشاند و بتواند از زنان نیز برای قدرت خود بهرهبرداری کند.
ـ ۱۶ آذر ۵۷ خمینی در پاریس در مصاحبه باروزنامة لس آنجلس تایمز گفت: «زنان در جامعة اسلامی آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچ وجه جلوگیری نمیشود«
هم چنین در۱۶ آذر ۵۷ در مصاحبه با جنبش اَمَل گفت:«در نظام اسلامی ، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد..( صفحة ۳۴ و ۳۹ کتاب صحیفة نور جلد ۴)
اما زنان به عنوان قشر پیشرو درجامعه ایران؛ همانها که در انقلاب بهمن۵۷ صحنه گردان رویارویی با فضای حکومت نظامی و کشتار شاه بودند؛ چنان تهدیدی برای خمینی جلاد و سیاستهای ضد بشری و بنیادگرایانه او بودند که اجازه ندادند خمینی در پشت ماسک دجالیت پنهان شود و به همین دلیل به ناچار ماهیت خود و رژیم جهل و جنایتی راکه بنیاد گذاشت بارز کرد و با تمام توان برای نابودی همه دستآوردها و پیشرفتهای جامعه ایران و زنان با فرهنگ ریشه دار مبارزه در این جامعه خیز برداشت:
هنوز انقلاب ۲۲بهمن به پیروزی نرسیده بود که اطرافیان خمینی، اوباش فاسد را تحت عنوان مبارزه با فساد به جان زنان در برخی محلات تهران انداختند، خانههای آنها را آتش زدند، سقفها را بر سرشان ویران کردند وتعدادی ازاین قربانیان ستم طبقاتی را زنده زنده سوزاندند. مرحوم آیت الله طالقانی و مسعود رجوی درهمان زمان، این عمل ضد بشری را با خشم وتأسف بسیار محکوم کردند.
۷ اسفند ۵۷؛ دفتر خمینی اعلام کرد که «قانون حمایت خانواده» ملغی شده است. این قانون که در زمان شاه تصویب شده بود، امتیازات اندکی برای زنان در سطح خانواده درنظر گرفته بود.
۸اسفند۵۷؛ قانون خدمات اجتماعی زنان ملغی گردید.
۹اسفند۵۷؛ تبعیض جنسی علیه زنان به عرصهٌ ورزش تعمیم داده شد.
۱۱ اسفند۵۷؛ زنان از قضاوت منع شدند و بدینترتیب صدها زن قاضی یا کارآموز قضایی بلاتکلیف مانده یا اخراج شدند.
۱۵ اسفند ۵۷؛ خمینی حکم داد که: “دروزارتخانه های اسلامی ... زنها بروند اما با حجاب باشند» ؛ با صدور این حکم توسط خمینی، اوباش چماقدار با شعار “یاروسری یا توسری »، سرکوب زنان را درکوچه وخیابان شروع کردند. سرکوبی که هیچ پایانی نداشت. ۱۷ اسفند ۵۷؛ در روز جهانی زن( ۸مارس ۱۹۷۹)، دربرابر رژیمی که بنام اسلام حقوق زنان رازیر پا میگذاشت، مجاهدین در یک اطلاعیه اعلام کردند: “علیرغم برداشتهای ارتجاعی و طبقاتی، تمام احکام قرآن در مورد زن بدون استثنا در جهت احقاق حقوق پایمال شده اوست. . .» این اطلاعیه می افزود: «...زنان ما در دوران سیاه اختناق، همدوش برادران پیشتاز خود جنگیدند، شکنجه شدند و ارزش برابر انسانها را با پیکر در خون تپیده شان شهادت گفتند. آنان به فرزندان خود آموختند که تفنگها را برزمین نگذارند و در این آموزشها آنچنان نسلی آفریدند که با سینه ای پرکینه و مشتی انتقامگر، کاخ استبداد را به ویرانی کشید. آنان منادیان انقلاب سخت و بی پایانی هستند تا محوکامل هرگونه استثمار و بیگانگی انسان و طلوع میمون و یگانه جامعه توحیدی. . .» . ۱۷ اسفند ۵۷ ؛ تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری وبرای محکوم کردن تعرضات چماقداران آغاز شد. این تظاهرات که بمناسبت روز جهانی زن ( ۸ مارس ) وعملا از ۱۶ اسفند آغاز شده بود، تا روز ۲۱ اسفند، درخیابانهای تهران، دردانشگاه تهران، درمقابل دادگستری، درمقابل نخست وزیری و سایر مراکز حکومتی... ادامه پیدا کرد. ۲۱ اسفند ۵۷؛ مجاهدین خلق ایران صراحتأ مخالفت خود را با هرگونه محدود کردن حقوق و آزادیهای زنان و از جمله اجبار و تحمیل هر شکل از حجاب اعلام کردند: «. . .هر موضعگیری خصمانه، برای تحمیل جبری هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن. . . نامعقول و نامقبول است.... انقلاب ماهیچ گونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی وسیاسی واجتماعی زنان ما نمیپذیرد. ..». ۲۱ اسفند ۵۷؛ تظاهرات گروههای مختلف زنان ادامه پیدا کرد. درهمین حال مزدوران ارتجاع، درگوشه وکنار شهرتهران ودرمحل تظاهرات، باچوب وچماق وزنجیر و... به زنان حمله کردند وآنان رامورد اهانت وضرب وشتم قرار میدادند. این باعث شد که افکار عمومی علیه ارتجاع برانگیخته شود. دراین تظاهرات زنان مجاهد خلق اگرچه خود روسری داشتند اما حجاب اجباری خمینی را محکوم کرده، در برابر تعرضات چماقداران، به دفاع از زنان بی حجاب برخاستند. در۲۷ اسفند ۵۷: دربیانیه “انتظارات مرحله یی و حداقل ازجمهوری اسلامی »، مجاهدین یکبار دیگر دیدگاه خود دررابطه با حقوق زنان را اعلام کردند: «...تامین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان، چنانکه کاملترین شکل عادلانه و تساوی جویانه آن، فارغ از هر محدودیت استثماری – طبقاتی، در اساس جهان بینی توحید و نگرش مکتبی اسلام تصریح شده است… » . ۹ مرداد ۵۸: در کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین درتهران، مسعود رجوی درپاسخ به این سوال که قانون اساسی باید پاسخگوی چه مسائلی باشد ؛ ازجمله گفت: “برابری کامل مرد وزن در کلیه زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بایستی روی این مطلب تصریح شود ». به این ترتیب برای مردم ایران و بویژه برای زنان آگاه، رودرویی دیدگاهها و مواضع مجاهدین و خمینی بر سر مسأله آزادیها و حقوق برابر زنان هرروز بارزترمی شد. بعلاوه، مرزبندی باارتجاع زن ستیز، به زنان انگیزش بیشتری درحمایت از مجاهدین و پیوستن به صفوف آنان می داد. بخصوص که در جریان بحثهای قانون اساسی در مجلس خبرگان، جهت گیری رژیم و ماهیت زن ستیزش با تصویب و قانونی کردن تبعیضات آشکار علیه زنان برملا می شد. محروم کردن زنان از ریاست جمهوری و قضاوت و یا مشروط کردن حقوق مدنی آنها به خواست دیگری (شوهر) وموارد متعددی از این قبیل، تلاش آخوندها را برای هرچه محکم تر کردن ستم واستثمار جنسی و حذف زنان از صحنه سیاسی واجتماعی نشان می داد. درطرف مقابل نیز مسعود رجوی به روشنی ماهیت آخوندهای حاکم را افشا و برملا نمود و درهمین مصاحبه گفت: «. . . فرهنگ استثماری همیشه زن را انسان درجه دوم تلقی کرده است. بسیاری از دانشمندان ارتجاعی تلاش کرده اند تا به تبعیض میان زن ومرد جامه باصطلاح علمی بپوشانند. از جمله با مقایسه ساختمان فیزیولوژیک ؛ تا دلیلی باشد بر انواع تبعیضات... اما در اعتقادات اسلامی ما این طور نیست. این نتیجه را میشود با مقایسه موقعیت زن قبل و بعد از اسلام بدست آورد. زنی که قبل از اسلام ننگ تلقی میشد، بعدا در اوج رهبری انقلاب قرار گرفت. فراموش نکردیم نقش زینب علیها سلام را، فراموش نکردیم که اصل اساسی اسلام، برتری را منوط میکند به تقوای رهائیبخش و نه هیچ تبعیض دیگری. ارزشهای طبقاتی، فرهنگ طبقاتی، برای سالها در طول تاریخ، زن را موجودی درجه دوم تلقی کرده است. اما انقلاب ما و سوابق مبارزاتی جامعه ما نشان داد خواهران و مادران مارا که سلاح دردست گرفتند، به میدانهای اعدام و شکنجه رفتند و آنجا حقانیت خودشان را اثبات کردند. و این که دوش به دوش تمام مردان با حقوق متساوی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی قادر هستند که رسالت خودشان را در ایجاد جامعه انقلابی ایفا بکنند....».
اما پابهپای صدور احکام زن ستیزانه خمینی وحذف آنان او عرصه فعالیتهای اجتماعی و حقوق انسانی، مجریان قانون خمینی یعنی چماقداراش هم توی خیابونها به اهانت و آزار زنان، به تیغکشی و پاشیدن اسید به صورت اونها پرداختند.
۱خرداد۵۸؛اولین زن را در ملأعام شلاق زدند.
۲۱تیر۵۸؛ برای اولین بار ۳زن را به اتهام منکرات اعدام کردند.
۸مهر۵۸؛ قانون جدیدی جایگزین قانون حمایت خانواده شد که همان امتیازات اندک زمان شاه را هم از زنان سلب میکرد.
۱۴ مهر۵۸ مطابق یک تصویب نامه دولتی، رتبه قضایی زنان قاضی (آن تعدادی که هنوز تصفیه نشده و باقیمانده بودند)را، به رتبه اداری تبدیل کردند.
۱۴بهمن ۵۸؛ اولین بخشنامهٌ دولتی دربارهٌ حجاب اجباری پرستاران و زنان پزشک صادر شد.
دررژیم ولایت فقیه، زنان رسما از قضاوت ورهبری ( وریاست جمهوری ) محروم شده اند. آخوند یزدی که چندین سال رئیس قوه قضائیه آخوندها بود گفت: “زنان از دو چیز ممنوع هستند یکی قضاوت ودیگری امارت یعنی ...زن درهرمرحله از علم وفضل وکمال وتدبیرباشد، حق حکومت ندارد» .
۳۰فرودین۵۹؛ خوانندگان زن را به دادگاه فراخواندند و پس از تحقیر و تهدید، آنان را برای همیشه از خواندن محروم کردند.
۸تیر۵۹؛ برای اولین بار، مجازات سنگسار را دربارهٌ دو زن درکرمان به اجرا درآوردند. اجرای این حکم، دوسال قبل از تصویب قانون خمینی ساختة قصاص، در مجلس ارتجاع بود.
و این شروع یک تاریخ کشتار و جنایت در ولایت قتل عام بودکه با دستگیری زنان به بهانه حجاب در قیام بهمن و با قتل دستگیرشدگان قیام سراسری در زیر شکنجه تا همین امروز ادامه یافته است.
خمینی اولین قتل عام رژیمش را در شامگاه ۳۰ خرداد سال ۶۰ با اعدام ۱۶ دختر مجاهد خلق آغاز کرد دخترانی که اغلب آنها در سن زیر ۱۸ سال بودند و به دنبال از سرکوب جنایتکارانة ۳۰خرداد سال ۶۰، خمینی زودتر از بقیة جلادانش احساس کرد که برای بقای خودش نیاز به نسل کشی از زنان مجاهد خلق دارد و این کشتار را عملی کرد . بیش از یک سوم قتلعام شدگان سال۶۷ زنان مجاهد هستند که زنان باردار را هم شامل می شوند.
این جنایات البته فی البداهه نبود بلکه ناشی از ماهیت زن ستیز و ضدبشری خمینی ناشی می شد که از سال۴۰ بر آن تصریح کرده بود و با غصب انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران؛ آن را در میهنی که طلایه دار پیشرفت و تمدن و فرهنگ در تمامی ادوار تاریخ بوده؛ به قانون خون نوشته سرکوب برای زنان از گهواره تا گور و از طریق آنان سرکوب کل جامعه؛ تبدیل کرد… و رژیمش را براین پایه بنا نهاد.
خامنهای می گوید: «این مساله که زنان باید در صحنه های اجتماعی به همان تعداد و کمیتی که مردها هستند حضور داشته باشند نکتهیی منفی، فکری ابتدایی، بسیط و کودکانه است»، «ارزش واقعی زن به آن است که محیط خانواده را برای همسر و فرزندان خود به بهشت متعالی و امن برای کسب مقامات و معارف الهی تبدیل کند»
مشکینی رئیس سابق خبرگان ارتجاع می گفت: معنی ندارد زن با مرد در تمام حقوق یکی باشد اصلا خلقت مرد یک خلقت است خلقت زن یک نوع دیگر دو سنخ انسانند اینها مساله تساوی زن و مرد ضد قرآن است.
و رفسنجانی می گفت: مغز زن از مغز مرد کوچکتر است
انقلاب ضد سلطنتی از جهت حضور میلیونی زنان بی نظیر بود. و این به تنهایی کافی بود تا خمینی نسبت به زنان این میهن که برایش فرش خون گستردند، احساس دین کند. ولی در خیانت و طینت ضد بشریش همین بس که اولین قربانیان رژیم او زنان بودند. خمینی که از قرون وسطی آمده ولی رهبری یک انقلاب قرن بیستم را دزدیده بود، خود را درمقابل پتانسیل عظیم آزاد شده در انقلاب ناتوان می دید. به همین جهت به سرعت دست به کار نابود کردن سرمایه های انقلاب و قبل از همه قلع و قمع آزادیها شد. او آزادی کشی را با سرکوب زنان شروع کرد. دراردوی مقابل، مسعود رجوی، سخنگو و نماینده نسل انقلاب، نسل جوان و پویای ایران بود که برای “آزادی» فراخوان میداد. اواگرچه درصحنه سیاسی، بر آزادیهای عمومی، آزادی احزاب ومطبوعات وحقوق اقلیتهای قومی ومذهبی پای می فشرد، اما درعرصه اجتماعی، بر آزادی وبرابری زن ومرد ورفع ستم وتبعیض جنسی تأکید داشت. او پس از آزادی از زندان، درمصاحبه با روزنامه کیهان که درشبهای انقلاب ۲۲ بهمن منتشر شد، بر ضرورت تأمین حقوق وآزادیهای زنان بعنوان یکی از اصلیترین خواستهای دموکراتیک،انقلابی و اسلامی انگشت گذاشت و تصریح کرد: «...یکی از بارزترین وجوه جنبش مردمی اخیر، شرکت گسترده و فعال زنان مجاهد و مبارز ما در آن است. چیزی که واقعأ هم جای تبریک وتهنیت دارد. در اسلام ارجحیت مرد و زن بر یکدیگر نیز جز با پرهیزکاری و تقوای رهائیبخش و یگانه ساز سنجیده نمیشود. میخواهم بگویم که حقوق و استقلال اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی زن در اسلام بطور کامل تامین شده است. تفاوتهای جابرانه میان مردو زن در حقیقت چیزی جز نفوذ رابطه استثماری در ارتباط میان ایندو نیست؛ رابطه ای که در مسیر تکامل توحیدی جامعه و استقرار جامعه عاری ازستم وطبقات به رابطه عاری از اجبار وستمگری تبدیل خواهد شد...» . روزها، هفته ها وماههای پس ازانقلاب ۲۲ بهمن، ستادها ومراکز مجاهدین درسراسرکشورشاهد مراجعات انبوه هموطنان برای عضویت در جنبش ملی مجاهدین بود. بخصوص درشهرهای بزرگی چون تهران، اصفهان، تبریز، مشهد و شهرهای استان گیلان ومازندران، همه روزه صفی طولانی از داوطلبان تشکیل میشدکه نیمی ازآن را زنان آموزش زنان ـ به مثابه یک نیروی فعال وعظیم اجتماعی ـ یکی از پروژه های مهم مجاهدین بود. آموزش، روی سه محور ؛ سیاسی، نظامی وتشکیلاتی – ایدئولوژیک انجام میگرفت و زنان اشتیاق زیادی برای فراگیری ازخود نشان می دادند. چرا که علاوه بر نیازمندی خودشان، این آموزشها به آنها کمک میکرد تا درارتباطات روزمره با توده های مردم، هرچه بیشتر آنها را با آرمانهای سازمان آشنا کنند و پاسخگوی سوالات و مشکلاتشان باشند.
نشریه مجاهد در مقالاتی تحت عنوان "زن درمسیر رهایی"، اقدام به انتشار یک سری مباحث آموزشی که بصورت یک ستون ثابت منتشر می شد، زنان را با دیدگاههای مختلف درباره زن ورهایی او آشنا می کرد.
نقش این آموزشها از جمله درآنجا قابل رویت بود که زنان، درجنبش ملی مجاهدین، عموما بسوی کارحرفه ای تمام وقت روی می آوردند ودرصحنه اجتماعی فعالترین نقشها را بعهده میگرفتند. به زودی، دختران وزنان مجرد و جوان درتشکیلات میلیشیا و دیگرزنان درتشکیلات "زنان "،انجمنهای "مادران" وانجمنهای محلی سازماندهی شدند.
در صحنه پرکشاکش مبارزه سیاسی مجاهدین با رژیم خمینی، میلیشیا مظهر فداکاری، جسارت، معصومیت و پایداری بود.میلیشیا با سادگی وخلوص، بذرآگاهی و آزای را در میان تودهها می افشاند. ودر هر کوچه و خیابان و بر سر هر چهار راه و میدان و در هر کارخانه و مدرسه، ارزشهای انسانی، دموکراتیک و انقلابی را ترویج می کرد. میلیشیا دربرابر ترفندهای دشمن و دربرابر درفش ودشنه وگلوله چماقدار وپاسدار می ایستاد وسینه سپر میکرد. بیشتر اوقات توسط مزدوران وچماقداران بسیج شده ارتجاع مورد حمله وآزارقرار میگرفت، ولی هیچگاه از مواضع اصولی وانقلابیش، عدول نمیکرد.
زنان میلیشیا باحضور وفعالیت درصحنه های مختلف، تأثیر انگیزانندهیی بر مردم وبویژه زنان ایران میگذاشتند. به این ترتیب با حضور قطب نیرومندی مثل مجاهدین، زنان به مثابه بالنده ترین نیروی ضد ارتجاعی قد برافراشته وبه اردوی مخالف خمینی می پیوستند.این ازسوی دیگر نشان دهنده پتانسیل انفجاری زنان درجامعه ایران بود . یک نیروی نوین اجتماعی که شجره نامه اش از فاطمه امینی قهرمان مقاومت در زیر شکنجه شروع می شد و به قافله سالاری چون اشرف رجوی پیوند میخورد.
اشرف رجوی که از او بعنوان سمبل زن انقلابی مجاهد یاد می شود، یکی از برجسته ترین انقلابیان تاریخ معاصرایران است. پیشتازی که مبارزه انقلابی زنان درعصر شاه را به مبارزه قهرمانانه آنان در دوران خمینی گره زد وآن را غنا بخشید.
استقبال اجتماعی زنان از جنبش مجاهدین، شکست سیاستهای بازدارنده ارتجاع را دررابطه با زنان مجاهد خلق به نمایش میگذاشت. واین به نوبه خود برترس ووحشت آخوندها وکینه وشقاوت آنها نسبت به این زنان می افزود. به این ترتیب هرچه زمان می گذشت، رژیم خمینی بیشتر وبیشتربه راه ورسم نهایی اش که سرکوب وکشتار زن مجاهد خلق بود روی می آورد
بله و این چنین بود که درآستانه ۳۰ خرداد، محصول دوسال ونیم مبارزه افشاگرانه سیاسی با ارتجاع،قد برافراشتن نسلی از زنان مجاهد خلق بود .زنانی که در میدان مبارزه با وحشی ترین ارتجاع زن ستیز،آبدیده شده بودند .سازمان مجاهدین درچنان موقعیتی از حضور هزاران زن به مثابه کادرهای حرفه یی وگرانبها ترین گنجینه ملی ومیهنی برخوردارشده بود.
این نسل از زنان پیشتاز با تقدیم شهدایی چون اشرف الگوی زن انقلابی مجاهد اسطوره ایستادگی و مقاومت از زندانهای شاه تا میدان پر تلاطم رویارویی باخمینی جلاد دوشادوش سردار کبیرخلق موسی خیابانی و در ارتقاء آن قرار گرفتن زنان مجاهد در موضع فرماندهی درعملیات نظامی و در راس آنها در عملیات برزگ فروغ جاویدان وبا تقدیم قهرمانانی چون سارا طلوع، ره چند ده ساله را درکوتاه زمان پیمود. و سنگ بنای تمامی پیشرفتهای بعدی مقاومت را با گوشت وپوست خود پی نهاد. مولودی که برای اولین بار درتمامی انقلابهای قرن بیستم ظهور کرده وگویا تقدیر چنین است که او آزادی ستان مردم ایران باشد. و زادگان او اینک در کانونهای شورشی و هزار اشرف و در نفی این تاریخی ترین ستم به خروشی پرپژواک می گوید من براندازم و شعارم مرگ بردیکتاتور است. و مرگ بر اصل ولایت فقیه…
پاسدار رسول سناییراد معاون سیاسی سپاه پاسداران رژیم شنبه ۷بهمن۹۶ دراعتراف به دستگیریها که رژیم ابتدا منکر آن بود به نقش رهبری کننده زنان در قیام اذعان کرد و گفت: «۸۰ درصد کسانی که دستگیر شدند زیر ۳۰ سال سن دارند و در این میان تعدادی هم خانم بازداشت شدند که میانسال هستند؛ در دهه ۶۰ هم آنهایی که اعتراضات خیابانی سازمان منافقین را رهبری میکردند، بیشتر خانمها بودند و اکنون نیز حلقه اصلی تحریک و شروع خانمها بودند به عنوان مثال چهار نفر از این خانمها ایلام را به آشوب کشیدند»…
خطاب به ولایت قتل عام می گوییم؛ در آفتاب بردمیده قیام و خیزشی که زنان پیشتازان آنند؛ امسال روز زن؛
روز سرکوب شدگان است! نفرین شدگان ناباور! اینک مجبورید باورشان کنید با مشتها گره کرده با عزمهای گره کردهتر و برافراشته در کانونهای شورشی و هزار اشرف در شهرهای سراسر کشور و استمرار قیامهایی که به اعتراف خودتان پیشتازش زنانند.
و خطاب به تو می سرایند: «من براندازم»، همانگونه که خطابم میکنی؛
«من براندازم» چون نمی خواهم برادر و یا خواهر دیگری از برادران و خواهرانم را بر چوبه دار ببینم
«من براندازم» چون نمی خواهم آنها را سنگسار کنی
«من براندازم» چون ایران من با کوهساران و جنگلهایش، با کویر و رودهایش، با مردم شاد و صلح دوستش زیباترین حق در بین حقوق بیشمار ما است
«من براندازم» چون از لحظه ای که آمدی ایران ما را با چوبه های دار و باتون و گلوله ها و وجودت زشت کردی. «من براندازم» چون نبودن تو حق من است؛ پیروزی حق من است و ایران حق من.