این پاسخ منطقی از سوی ملتی نجیب و فرهیختهای است که بقول عوام «جان اشان به لب اشان رسیده» و در منطق تنفر عمومی که بر بستر خشم و طغیان تودههای میلیونی استوار شده، اکنون کلیت نظام آخوندی با تمامی دستجات و باندهای قلابی آن را به چالشی ملی برای رسیدن به حاکمیت مردمی کشاندهاند.
واقعیت در خیزشهای اخیر مردم کازرون، خوزستان و یا کردستان زخم دیده را نباید در تضاد با تقسیمات کشوری و یا منطقهای و یا صرفاً مقولههای اقتصادی و اجتماعی جستجو نمود، چراکه آحاد مختلف مردم ایران با هر قوم، نژاد و تفکری و با «داری و یا نداری» قرنها است که در سایه «اتحاد و همبستگی ملی» با یکدیگر در صلح و آرامش زندگی کرده و سرزمینی بنام «ایران» را با هفت قوم تاریخی برپا نمودهاند.
بلکه واقعیت در پشت این حرکات اعتراضی را باید در دو کلمه و آن «خشم و تنفر» مردم ایران علیه این نظام پوسیده و سرکوبگر و ارتجاعی جستجو نمود.
تصرف مصلای قلابی در شهر کازرون توسط مردم بجان آمده که بوزینگان ولایت در منابر آن فراخوان به «سرکوب، اعدام، نهی از منکر و قتل و غارت» اموال مردم را میدهند نیز برهمین سیاق و نمادی از آینده و سرنوشت سیاه خامنهای و «بیت وی» در تهران را به نمایش میگذارد.
علائم این سرنوشت سیاه برای خامنهای و دستجات درونی و بیرونی رژیم را مردم میهن امان با آغاز بهار و نوید «شکوفایی» در «۵۸۱ رشته حرکات و اعتراضات» در سراسر میهن امان طی فروردین به اثبات رساندهاند. به گزارش شبکه اطلاع رسانی مجاهدین خلق در تلگرام» از این تعداد ۳۲ فراخوان به اعتراض و تجمع در شهرهای مختلف داشتیم. همچنین ۴۶۱ گزارش از تظاهرات و اعتراض و ۸۷ گزارش از اقدامات سرکوبگرانه نیروهای حکومتی را داشتیم».
بر این منطق است که باید به دیکتاتوری عنان گسیخته گفت، آری مردم ایران دشمن اصلی خود را بخوبی شناخته و دیگر گول خزعبلات قلابی و نمایشی حکومت برای منحرف نمودن اذهان عمومی را نمیخورند. دشمن اصلی مردم ایران «در تهران» بر مسند قدرت نشسته است!
خامنهای و پدرخوانده وی، خمینی دقمرگ شده از زمان بروی کار آمدن دیکتاتوری مذهبی و به دلیل ضعف و ناتوانی در حل و فصل تضادهای پیچیده داخلی، منطقهای و بینالمللی همواره برای جامعه جوان و پویای ایران «هیولایی» بنام «دشمن خارجی» ساختهاند.
نیم نگاهی به سخنان اخیر خامنهای در جمع مأموران بدنام وزارت اطلاعات بخوبی این واقعیت را به نمایش میگذارد که خامنهای به دلیل مبتلا به بیماری «شیزوفرنی»، چگونه این سیاست تبلیغاتی را در را هرم حاکمیت سازماندهی و به پیش میبرد.
در یک کلام به دلیل «خالی بودن چنته» ولایت برای حل و فصل معضلات سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی و به دلیل به گل نشستن سیات های بغایت سرکوبگرانه حکومت و ضدیت بیمارگونه و ارتجاعی آخوندها با مقولهای بنام «دمکراسی» که ترجمان منطقی «حاکمیت مردم» میباشد، ولیفقیه زهر خورده از بام تا شام تلاش دارد تا با اهرم «دشمن خارجی» تودههای بجان آمده و مقاومت مردم ایران را از میدان بدر کند.
بر این منطق است که باید نیاز رژیم به «تولید بحران» را جستجو نمود. حال بحران گروگانگیری سفارتخانههای خارجی باشد و یا صدور ارتجاع و در نهایت بروز جنگ ضد میهنی علیه کشورهای همسایه و یا صدور تروریسم و بنیادگرایی، ساخت سلاح اتمی و درگیر نمودن کشور با جامعه بینالمللی و یا موشکپرانی و عربدهکشیهای منطقهای که تماماً با هدف «سرکوب داخل» صورت میگیرند.
جواد منصوری از شکنجه گران و پایهگذاران سپاه سرکوبگر اطلاعات در سخنانی اخیرا اعتراف نمود که حکومت تنها با اهرم جنگ بود که توانست مجاهدین و مبارزین را سرکوب نماید.
وی در این رابطه میگوید: «البته این رو هم بهتون بگم، اگر جنگ نشده بود من فکر میکنم انقلاب اسلامی از بین رفته بود، من اعتقادمه و جنگ بود که انقلاب اسلامی رو سازمان داد، قدرت داد، تجربه داد، روحیه داد و موقعیت داد، خیلی ما نتایج جنگ برامون عالی بود، عالی بود، با جنگ بود توانستیم ضد انقلاب داخل رو سرکوب کنیم، گروهکها رو». (سایت همبستگی ملی ۱۶ مهر ۱۳۹۶)
به یقین در پشت چنین سیاست رسمی و اعلام شده حکومت است که باید اعدام و کشتارهای سال ۶۰ و یا قتلعام سی هزار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، سرکوب خونین قیام دانشجویان در سال ۷۸ و یا قیام میلیونی مردم در سال ۸۸ را جستجو نمود.