علیرغم همه تلاشهای غرب برای ترغیب آمریکا در ماندن در برجام، ترامپ با شدیدترین بیان که از یک رئیس جمهور تا کنون علیه رژیم شنیده شده از آن قرارداد ضعیف خارج شد. چیزی که تا قبل از آن بنظر خیلی از هم پیمانان آمریکا نامحتمل بنظر میرسید. متعاقب این تحول، بخش عظیمی از کمپانیهای بزرگ اروپایی یعنی بیش از یک دوجین از شرکتهای غول آسای بین المللی که در واقع ستونهای اقتصادی اروپا هستند و با ایران قراردادهایی بزرگی در زمینه های مختلف داشته اند صراحتا اعلام کردند که در شرایط جدید، بدلیل ترس از تحریمهای ثانویه و تنبیهات احتمالی آمریکا، آنها قادر به تامین منافعشان نیستند و لاجرم ظرف سه تا شش ماه آینده از تعهدات و میثاقهای تجاری خود با دولت آخوندی خارج خواهند شد. در این رابطه بوئینگ هم به خیل این کمپانیها پیوست. بدنبال این تصمیم آمریکا برخی از این کمپانیهای بزرگ از قبیل توتال فرانسه، امی ایتالیا، زیمنس آلمان و شرکت دانمارکی مرسک که بزرگترین شرکت کشتیرانی جهان است و سایرین اعلام داشتند که به فعالیتهای خود در ایران پایان خواهند داد. آنها تاکید کردند که منافعشان با آمریکا البته بسیار پراهمیت تر و بزرگتر از چیزی است که بخواهند آنرا قربانی منافع خود با ایران بکنند. البته این امر درست برخلاف میل و خواست رهبران اروپایی است که خواهان ماندن در برجام و حفظ آن میباشند. اما بدنبال بیرون کشیدن شرکتهای عظیم اروپایی که ستونها و پایه های قدرتمند و بلامنازع اقتصاد اروپا بر آنها استوار است، همچنانکه امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه ابراز کرده، رهبران این کشورها نمیتوانند برای این شرکتهای بزرگ تصمیم بگیرند و فی المثل او مدیر عامل شرکت نفتی توتال نیست که بتواند برای آنها دستورالعملی دراین باره صادر کند. لاجرم دست اروپا در این رابطه کاملا بسته است و مقامات اتحادیه اروپا از جمله فدریکا موگرینی که خود از حامیان شناخته شده و مماشاتگران پروپاقرص حکومت آخوندی و برجام بلادیده شان است با شرمندگی اعلام کرده اند که اتحادیه اروپا قادر به تامین هیچگونه تضمینی برای حفظ منافع حکومت ایران نمیباشد! در عین حال رهبران اروپایی به دنبال یافتن راه چاره یی هستند که بتوانند برجام را سرپا نگاهدارند. از جمله آنها درصدد احیای قانون مقابله با تحریمهای سال ۱99۶ که در رابطه با تحریمهای کوبا و ایران وضع شده بود میباشند که البته هیچگاه به اجرا درنیامده اند. یقینا این امر هم نمیتواند راه درمان و چاره ای اساسی برای آخوندها باشد زیرا که این قانون معطوف به شرکتهای کوچک و مبادلات محدود و کم اهمیت تر میباشد.
استراتژی جدید آمریکا و مطالبات دیرینه مقاومت ایران
با خروج آمریکا از برجام بی فرجام و اعلام سیاست جدید و البته نامترقبه و دندان شکن این دولت درقبال رژیم ولایت فقیه، طبعا برای رژیم و همچنین برای مقاومت ایران دوران جدید و بغایت حساس و تعیین کننده یی در فضای داخلی، بین المللی و منطقه ای آغاز شده است. برای بسیاری از ناظران بین المللی حتی بدبین ترینشان، ناقوس مرگ رژیم به صدا درآمده است. فشارهای بین المللی ناشی از احتمال بازگشت تحریمهای نابود کننده و نیز شرایط عینی که در قیام دیماه لرزه بر اندام رژیم انداخته است چنین پیام نویدبخشی را به جهانیان اعلام میکند.
سه مولفه شرایط عینی (قیام، خیزشها و اعتراضات و اعتصابها و در مجموع وضعیت کنونی جامعه ایران و تقابل مردم با رژیم و شرایط ذهنی (سازمان رهبری کننده) و مولفه بین المللی در شرایط امروزی همه بسرعت در جهت زیان رژیم و به سود مقاومت و مردم ایران به پیش میرود.
در چنین شرایط خطیری این استراتژی که از گفتار به آهستگی در حال پوشیدن جامه عمل است این پتانسیل را دارد که درصورت اجرای عملی آن از سوی دولت آمریکا ضربه مهلکی بر پیکر حکومت ولایت وارد سازد. عواقب این سیاست بر روی رژیم را میتوان به روشنی در مواضع سردمداران رژیم از خامنه ای تا روحانی و بقیه جانیان ملاحظه کرد.
خواستهایی که وزیر خارجه آمریکا در قالب استراتژی دولت آمریکا مطرح نمود در واقع جنبه ها و راهکارهای عملی سخنرانی ترامپ در زمان اعلام خروج از برجام میباشد.
بر کسی پوشیده نیست که کلیه موارد مندرج در این استراتژی نوین آمریکا چیزی بیشتر از همان مواضع و خواستهای مقاومت ایران نبوده که طی سالیان با پیگیری و سختکوشی آنرا مطرح میکرده است. وزیر خارجه البته در زمینه حقوق بشر در ضمن بحث به آن پرداخت اما متاسفانه این مبحث بسیار مهم که یکی از اهرمهای استمرار و بقای حکومت سرکوبگر آخوندی است بصورت یک ماده در این دوازده بند نیامده است! اما از لحاظ گوناگون در حقیقت برخی از مفاد مربوط به مسائل هسته ای همان خواستهایی است که بطور ویژه مقاومت ما همواره روی جنبه های فعالیتهای نظامی در جهت ساختن بمب اتمی توسط آخوندها تاکید میورزید. متاسفانه بدلیل ضعف مواضع اوباما این بخش عظیم به کناری نهاده شد که هم اکنون در کانون توجه این سیاست قرار گرفته است. در این رابطه مفاد قطعنامه های شورای امنیت مبنی بر توقف کامل غنی سازی نیز مد نظر قرار گرفته است.رژیم مکلف است تمام سابقه امر در رابطه با پروژه بمب سازیش را بطور دقیق و شفاف آشکار کند که البته چنین کاری برای رژیم بسیار دردناک خواهد بود چرا که آنها همواره منکر چنین فعالیتهایی بوده و حتی برای آن کلاه شرعی و فتوای تحریم سلاحهای کشتارجمعی و اتمی را هم صادر کرده اند!؟.
در مورد دخالتهای رژیم درمنطقه نیز تقریبا همان حرفها و مواضعی که مقاومت ایران همواره عنوان میکرده بوضوح در این دوازده ماده گنجانده شده است. حال در واقع نه دست برقضا، بلکه صرفا بدلیل فعالیتهای مقاومت این خواستهای اصولی که اجرای هریک از آنها برای رژیم خردکننده است، هم اکنون در دولت ترامپ بعنوان مواردی که رژیم باید از آنها تبعیت کند مطرح شده است.
حقیقتا چنین تسلیم ناپذیری در سخت ترین شرایط و ایستادگی درخشان این مقاومت بر مواضع اصولی دیرپایش در زمینه های گوناگون منجمله هسته ای و دخالتهای رژیم در منطقه و پایفشاری بر مطالبات برحقّی که صرفا در راستای تسهیل در تحقق امر سرنگونی بوده توسط این مقاومت عمیقا شایان تمجید و تحسین میباشد.
وزیر خارجه آمریکا در توضیح درباره این مواد اظهارداشت که دولت او برای اجرای عملی این مواد دوازده گانه از سه اهرم اساسی استفاده خواهد کرد که شامل تحریمها از طریق خزانه داری آمریکا، پایان دادن به دخالت رژیم و اخراج آنها از منطقه از طریق وزارت خارجه و وزارت دفاع این کشور و نیز حمایت از خواستهای مردم ایران در داخل می باشد. جالب اینکه او در مورد زمان بندی اجرای این برنامه آنرا منوط به مبارزات و فعالیتهای مردم ایران برای فشار روی رژیم میداند تا آنها هر چه سریعتر بتوانند این پروسه تغییر را یکسره کنند!
بلوغ و کامل شدن این سیاست که دولت آمریکا از قبل درباره آن صحبت میکرده است هم اکنون خود را در این استراتژی عملی نشان میدهد. عکس العمل رژیم تا کنون چیزی جز بهم ریختگی کامل و سردادن شعارها و تهدیدهای میان تهی و صرفا از موضع ضعف و درماندگی نبوده است.
وزیر امور خارجه آمریکا تاکید کرد که هر توافق تازهای با ایران باید دارای شرایط زیر باشد:
۱. ایران باید همه جنبههای نظامی فعالیتهای هستهای قبلیاش را به آژانس اتمی اعلام کند.
۲. ایران باید غنیسازی را به طور کامل قطع کند و هیچوقت دنبال بازپردازی پلوتونیم نرود. این شامل بستن رآکتور آب سنگین هم هست.
۳. ایران باید به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه دهد بصورت بی قید و شرط از همه پایگاه ها در همه نقاط این کشور بازرسی کنند.
۴. ایران باید توسعه برنامه موشکی بالستیک و پرتاب موشکهایی که قابلیت حمل سلاح هستهای دارند را متوقف کند.
۵. ایران باید همه شهروندان آمریکا و همینطور شهروندان دیگر کشورهای همپیمان ما را آزاد کند.
۶. ایران باید حمایت از "گروههای تروریستی" را متوقف کند، از جمله حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی.
۷. ایران باید استقلال عراق را به رسمیت بشناسد و اجازه دهد شبهنظامیان شیعه عراق خلع سلاح شوند.
۸. ایران باید حمایت از حوثیهای یمن را متوقف کند.
9. ایران باید همه نیروهای تحتامرش را از سوریه عقب بکشد.
۱۰. ایران باید حمایت از طالبان و دیگر گروههای تروریستی را در افغانستان پایان دهد.
۱۱. ایران باید به حمایت نیروی قدس سپاه از گروههای تروریستی و همپیمانان شبهنظامیاش پایان دهد.
۱۲. ایران باید به تهدید همسایگانش که بیشترشان همپیمان آمریکا هستند پایان دهد. از جمله تهدید ویرانکردن اسرائیل و پرتاب موشک به عربستان و امارات
نقش محوری مقاومت در شکل گیری سیاستهای کنونی علیه رژیم
برای فهم این امر و استفاده بهینه از فرصت و موقعیت نوینی که گشوده شده، ما باید با نگاهی ژرف به کارنامه درخشان مقاومتمان در پهنه کارزار اتمی و سیاستهای صحیح و اصولی مقاومت در این رابطه و نیز برخورد با فعالیتهای تروریستی و جنایتکارانه رژیم در منطقه و همچنین پیکار در عرصه حقوق بشر، با درایت، ارزش و اهمیت تلاشهای سالیان خود را در این مجموعه گسترده فعالیتهای شبانروزی و مستمر، مدنظر قراردهیم. طبعا باید در همین مسیر تا سرمنزل پیروزی جانانه کوشید تا بتوان توطئه های خفته در کمینگاه ها را در چنین مقاطع خطیر و تاریخسازی درهم شکست. نقش منحصربفرد و جایگاه ویژه و بی بدیل این مقاومت که پیروزمندانه توانسته در زیر شدید ترین فشارهای بین المللی و ارتجاعی در شکل گیری و تحمیل این سیاست جدید به جهان که در واقع تحصیل حاصل تلاشهای این مقاومت است را باید هرچه فعّالتر و جدّی تر در این کارزار جدید بکارگرفت و از آن بهره برد.
نگاهی به سیر حوادث پر تنش و توفش سالیان اخیرکه حاوی درسهای آموزنده ای برای ما است میتواند ما را در عبور از گذرگاههای پرمخاطره یاری رساند. خوشبختانه رهبری ذیصلاح و پاکباز این مقاومت به یمن اعضای فداکار و رزمنده اش که در هیات یک تشکیلات منسجم و شکست ناپذیر رویین تن گشته، توانسته است خردمندانه و با سختکوشی و فداکاریهای بیمانند این کاروان فدا را منزل به منزل و کوی به کوی از سختیهای ویرانگر در کوره راههای صعب العبور مبارزه، سرفرازانه عبور دهد و آنرا تا به امروز با عزمی جزم و اراده یی آهنین، در مقابل رژیم برای رزم نهایی استوار، آماده و حفظ و نگاهبانی نماید.
با نگاهی اجمالی به سالهای نه چندان دور، هیچگاه نمیتوان از یاد برد که وقتی برای اولین بار مقاومت ایران پروژه مخفیانه هسته ای رژیم ولایت فقیه را برای دستیابی به بمب اتمی افشا کرد جهان غرب چه رویکرد و واکنش سخیفانه و رذیلانه ای از خود بروز داد. آژانس انرژی اتمی بسرکردگی برادعی که خود در عمل از همیاران رژیم بشمار میامد، در کنار غرب تلاش کردند که چشم خود را بر آن حقیقت تلخ ببندند، زیرا که هرگونه عکس العمل جدّی علیه رژیم میتوانست سیاست کثیف مماشات آنها را نقش برآب کند!
آنها این افشاگری خردکننده و چشمگیر را برای مدتی مسکوت نگاه داشته و دم برنیاوردند! اما مقاومت ایران که سرفرازانه این پروژه ضدملی را آشکار کرده بود، با تلاش و کوششی خستگی ناپذیر، بالاخره جهان را به پذیرش برای برخوردی جدّی با این چالش عظیم وادار نمود. شایان توجه است که مقاومت ایران اطلاعات ذیقیمتی را که به بهای جان نیروها و هواداران مرگ بر کف خویش بدست آورده بود هیچگاه بطور سرّی در اختیار سرویسهای امنیتی بیگانه قرار نداد، چرا که به مثابه یک نیروی ملی و آزادیخواه مستقل، بر خلاف رسم معمول، هرگز بدنبال فروش اطلاعات محرمانه خود نبوده و در عوض در جایگاه یک آلترناتیو انقلابی مسئول، و در راستای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و در جهت تامین منافع عالیه مردم ایران به این اقدام خطیرمبادرت ورزید. مقاومت ایران در بستری گسترده از کارزاری چشمگیر و بلاوقفه از آکسیونها و تظاهراتهای گوناگون حامیان شریف و آزاده اش، در سرما و گرما و در شهرهای اروپا و امریکا و دیگر نقاط جهان، و با تکیه بر این حمایتهای دشمن شکنانه اش به افشای اسناد سرّی و اطلاعات شدیدا محرمانه فعالیتهای هسته ای آخوندها دست زد. بیاد داشته باشیم زمانی که عناصر خودفروخته و خائنی همچون چلبی ها اطلاعات جعلی و دروغین خود را به غرب میفروختند و آتش بیار جنگی ویرانگر و خانماسوز میشدند،غرب با چه اشتیاق و ولع حیوان گونه ای این مدارک آخوند ساخته را میبلعید و برای توجیه حمله فرصت طلبانه اش به عراق از آن ناجوانمردانه سود میجست.
مجاهدین اما پاداش این حرکت عمیقا انقلابی و ستودنی تاریخیشان را که جلوگیری از بروز یک مخاطره امنیتی جهانی که البته برای تامین صلح و امنیت بین المللی حائز اهمیت فراوان بود، با یک سلسله اقدامات غیرانسانی و غیراخلاقی عمال ارتجاع و استعمار دریافت کردند. از آن جمله باید از لیست گذاریهای ننگین و سپس اعمال جنایتکارانه و آخوندپسندانه ای همچون بمبارانهای مهیب کمپها و قرارگاههای خویش با تحمل دهها کشته و زخمی یاد کرد. مماشاتگران غرب به این هم بسنده نکرده و برای دلجویی از آخوندها بنا به درخواست آنان در جریان غائله ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۳ با یک شبیخون وحشیانه با یکهزار و چندصد پلیس و ژاندارم به مقر مقاومت ایران در فرانسه که دست برقضا همزمان تحت حفاظت نیروهای امنیتی فرانسه هم قرار داشت، لکه ننگین پاک نشدنی و نابخشودنی دیگری در تاریخ مناسبات خود با مردم و مقاومت ایران برجای نهادند. همه این رفتارهای سخیف صرفا در کادر سیاست استمالت از رژیمی که حتی قربانیان بیشماری از سربازان آمریکایی و غربی را در عراق و افغانستان از آنها میگرفت و غرب هم بر آنها چشم پوشی میکرد، قابل تبیین است. اما مجاهدین بدلیل تحلیل درست و سیاستهای اصولی و منطقی خود آنی از پای ننشستند و هرچه در توان داشتند در جهت افشای سیاستهای تروریستی و توسعه طلبانه و پروژه پرهزینه دهها میلیاردی اتمی رژیم که صرفا برای بقای نظامش از طریق دستیابی به بمب انجام میشد بکار گرفتند و همواره بر اصل خدشه ناپذیر خود مبنی بر سرنگونی این نظام ضدبشری پای فشردند.
بالاخره در سایه همین تلاشهای گسترده بین المللی و برگزاری صدها کنفرانس و جلسات گوناگون در پارلمانهای جهان و سایر فورومهای بین المللی و با حضور کارشناسان اتمی و شخصیتهای آمریکایی و بین المللی که هم اکنون برخی از آنها در کابینه دولت کنونی آمریکا پستهای حساس و کلیدی دارند، این مقاومت، بالاترین مقامات آمریکایی را به اعتراف و اذعان به نقش بی بدیل مجاهدین در افشای این فعالیتهای مخفیانه وادار نمود. جورج بوش و نیز کاندولیزا رایس وزیر خارجه مماشاتگرش شخصا در چند مورد نقش مقاومت ایران در آگاه کردن جهان از فعالیتهای هسته ای رژیم را بر زبان راندند. اما علیرغم آن باز هم سیاست مماشاتگرانه خود با رژیم و فشار آوردن و قیمت گرفتن از مجاهدین درعراق و اشرف را بیشرمانه و مصّرانه ادامه دادند. لیکن برخلاف همه این تضییقات و ضربه های مهلک در اشرف و بعدها در قتلگاه لیبرتی، مقاومت ایران هرگز آنی از باورها و مواضع خود کوتاه نیامد و پیگیرانه و مصرانه در سلسله فعالیتهای بین المللی خویش با کار و تلاش در اقصی نقاط جهان از کنگره آمریکا تا اروپا و استرالیا و تدوین دهها قطعنامه در این پارلمانها و تشکیل سمپوزیومهای تخصصی در زمینه پرونده بحرانی هسته ای رژیم به تلاشهای خود افزود. با این کار و تقلای بی امان، حلقه طناب اتمی را که خود بر گردن رژیم انداخته بودند هر چه بیشتر بیشتر تنگ و تنگتر ساختند.
مقاومت خستگی ناپذیر اعضا و هواداران فداکار این دیرپاترین آلترناتیو تاریخ معاصر، به مدد دهها افشاگری جدی دیگر در همین زمینه که اطلاعات محرمانه آن به قیمت خون نیروهای داخلی مقاومت بدست میامد، جهان را به ناچار در مقابل اتخاذ تحریمهای خردکننده علیه رژیمی که سالیان دراز یاریش کرده بودند، قرار داد. لاجرم غرب در شش قطعنامه به محکومیت رژیم در زمینه هسته ای در شورای امنیت سازمان ملل تن داد و مقاومت توانست پیروزمندانه جام زهر هسته ای را به حلقوم ولی فقیه و تمامیت رژیمش فروبریزد!
اگرچه سیاستهای ضعیف غرب و بطور خاص اوباما و نقش شرم آور مقامات اتحادیه اروپا نتوانست منجر به عقد یک قرارداد قدرتمند در مقابل ملایان بشود، اما در هر حال رژیم زیر بار فشار کمرشکن تحریمها و با تمسک به یک سیاست مکارانه آخوندی که آنرا دجالانه «نرمش قهرمانانه» نامید! زبونانه عقب نشست و شرمگینانه فعالیتهای هسته ای خود را ظاهرا معلق نمود و قلب راکتور آب سنگین در اراک را گل گرفت و مدفون ساخت.
با وقوع این تحول که ظاهرا آبها از آسیاب بحران پرونده هسته ای فروریخت و غرب بدنبال ماه عسل با این حکومت سرکوبگر بود، مجاهدین بی محابا به کار خود در زمینه افشاگریهای وسیع علیه رژیم در دیگر صحنه ها از جمله حقوق بشر و دخالتهای خونینش در سوریه و عراق و یمن و کل منطقه ادامه دادند. آخوندها هم از سوی دیگر بر استر مراد خویش سوار شده و به یمن میلیاردها دلار از قبل توقف تحریمها و افزایش درآمدهای نفتی و امدادهای غیراخلاقی و وقیحانه اوباما در ارسال هواپیماهای مملو از دلار، یورو و فرانک سویس، سرمست و گشاده دست و بی هیچ مانعی به گسترش فعالیتهای تروریستی خود در خاورمیانه مبادرت ورزیدند. آنها در خواب خوش استمرار این وضعیت در دولت آتی آمریکا هم به پیروزی دموکراتها که بتوانند همان سیاست شرم آور اوبامای ضعیف النفس را در رابطه با حضرات ادامه بدهند بسیار دل بسته بودند. اما سرنوشت چیز دیگری را برایشان رقم زد. رژیم با فراغبال در شب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آنچنان به پیروزی محتوم طرف مورد علاقه اش دل خوش کرده و غره مینمود که روزنامه های بامداد فردا را هم خام خیالانه، نیمه های شب با تیترهای پیروزی کاندیدا دلخواه خود چاپ و توزیع کرد، که لاجرم با اعلام نتایج انتخابات مجبور به جمع آوری آنها شد!
آنها به زیرکی آخوندی دریافتند که کشتی بان جدید را سیاستی دیگر آمده و دکان دریوزگی و بی پرنسیبی و حاتم بخشی دولت قبلی آمریکا تخته شده و بادهای جهانی علیه آنها وزیدن خواهد گرفت وآخوندهای جبون را در گردابی از هراسی مرگبار از سرنوشت نظام پابگورشان فرو خواهد برد.
وظیفه محوری حامیان مقاومت در شرایط خطیر کنونی
حال استراتژی جدید آمریکا که دست کم در بیان، در تقابل کامل و جدّی با منافع ملایان قرار دارد و از حقوق بشر مردم ایران سخن میگوید و قیام آنها را برسمیت میشناسد و میخواهد در صورت هرگونه گردن کشی از سوی حکومت ولایت آنها را با شدیدترین تحریمهای تاریخ درهم بپیچد، در واقع همان فضای کاملا جدیدی است که در آغاز این نوشته از آن سخن بمیان آمد. در این رابطه نقش محوری اعضا و هواداران این مقاومت سازمان یافته در به بار نشستن مطالبات دیرینه مردم و مقاومت ایران بیش از هر زمان از اهمیت شایان توجهی برخوردار میباشد.
ما در طول سالیان گذشته آموخته ایم که بقول فرمانده ارتش آزادیبخش مسعود رجوی که چقدر درست و واقعی موکدا یادآور شده که «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من»، اگر در کارزار علیه رژیم با تمام توش و توان به مبارزه ادامه ندهیم و بگذاریم سیر حوادث مسیر طبیعیش را طی کند هرگز هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. این رژیم بخودی خود مثل سیبی گندیده از اریکه قدرت بزمین نخواهد افتاد. لاجرم باید آنرا سرنگون کرد. در رابطه با استراتژی جدید آمریکا در قبال رژیم ولایت فقیه که در واقع به نوعی انعکاس خواستهای دیرینه مقاومت ما و مردم ایران است و از قلب آن بیرون جهیده، همچنانکه خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در موضعگیریهای اخیر خود بدرستی تاکید کرده است:
«... پولهای نقدی که به جیب رژیم ریخته می شود باید تحت کنترل شدید سازمان ملل متحد صرف نیازمندیهای مبرم مردم ایران بهویژه حقوق اندک و پرداخت نشده کارگران و معلمان و پرستاران و تأمین غذا و دارو برای توده مردم شود. در غیر این صورت خامنه ای پولها را کماکان در چارچوب سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به عراق و سوریه و یمن و لبنان سرازیر می کند و قبل از همه، جیب پاسداران نظام را پرتر از همیشه میکند. این حق مردم ایران است که میخواهند بدانند از توافقی که رئیس جمهور رژیم می گفت آب و نان و محیط زیست هم مشروط و موکول به آن است، به آنها چه می رسد؟ بهراستی توافقی که حقوق بشر مردم ایران را نادیده بگیرد و بر آن تأکید و تصریح نکند، تنها مشوق سرکوب و اعدامهای بیوقفه از جانب این رژیم، لگد مال کردن حقوق مردم ایران و زیر پا گذاشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد است».
خانم مریم رجوی به رسمیت شناختن قیام مردم و خواستهای مقاومت عادلانه مردم ایران را که ۳۷ سال بر آن پای فشرده اند، یک گام بلند خوانده و تأکید نموده: تغییر رفتار آخوندها لاجرم به تغییر رژیمشان راه میبرد. تغییر دموکراتیک در ایران تنها راهحل مشکلات در ایران و بحران در منطقه است. جبهه جهانی علیه دیکتاتوری دینی و تروریستی حاکم بر ایران یک ضرورت تاریخی برای صلح و امنیت و همزیستی منطقهیی و بین المللی است».
به راستی فریاد انتقام خلق بپاخاسته و بجان آمده مان در قیام دیماه و نیز خروش بی امان مردم سلحشور و مجاهد پرور کازرون، چه زیبا ناقوس مرگ ظالمان را در این استراتژی که بازتاب بخشی از خواستهای دیرینه مقادمت ما میباشد بصدا درآورده است. طنین نوید بخش این زنگها یقینا مبشر درهم شکستن کاخ ستم ولایت فقیه و رهایی و آزادی مام میهن از چنگال مخوف و خونریز حکومت دیکتاتوری مطلقه مذهبی است.
برای تحقق این ضرورت ملی و تاریخی در این سرفصل نوین که در تمام طول حیات ننگین این رژیم ضدایرانی بیسابقه بوده در پرتو همبستگی ملی بپاخیزیم!
اهمیت برگزاری گردهم آیی امسال در شرایط نوین
بنابراین مراسم گردهم آیی امسال در فرانسه از این بابت بسیار حائز اهمیت است و میتواند در این شرایط خطیر بشدت تاثیر گذار باشد. لازم بذکر است که در سالهای گذشته تنها و تنها مجاهدین و شورا و کلا مقاومت ما بوده که به سرنگونی باور داشته و در این مسیر گام برمیداشته است. بهر حال امسال این فرضیه مطرح است که این رژیم ممکن است سرنگون بشود. بنابراین گوشهای کری که همیشه از شنیدن حرفهای مقاومت احتراز میکردند لاجرم امسال روی مواضع مقاومت در باره این وضع شکننده و بیسابقه رژیم حسّاسیّت نشان میدهند. مطبوعات بدنبال این هستند که ببیند بلاخره چه خواهد شد. به عنوان نمونه روزنامه لوموند که بعنوان یک پایه مماشات در غرب کاملا شناخته شده است با شک وتردید به اینده رژیم نگاه میکند. در این شرایط این کهکشان از هر نظر مهمتراز سالیان قبل است. ما باید متناسب با شرایط تاریخساز قیام انرا به «کهکشان قیام» تبدیل کنیم. این همان خواست بچه های جان بر کف در کانونهای شورشی داخل است که از ما طلب کرده اند. قدرتنمایی در این شرایط از طریق یک کهکشان بزرگ بسیار تاثیر گذار است و راه را بر روی سایر آلترناتیوهای ارتجاعی و استعماری خواهد بست و مسیر را در جهت برسمیت شناختن آلترناتیوی که در واقع صاحب علّه جنبش داخل است هموار خواهد کرد.
ما همواره از غرب و آمریکا خواسته ایم که بین ما و دشمنمان حداقل بیطرف بمانند و بس! در حقیقت این کهکشان که معرف آلترناتیو است و از شرق و غرب عالم در آن شرکت میکنند این پیام را به نیروهای داخل و کانونهای شورشی میدهد که مبارزات آنها در داخل بر بستر چنین جایگاه عظیمی در خارج به پیش میرود.
بدون تردید رژیم و سایر آلترناتیوهای مفروض استعماری در تقابل با مقاومت ایران همه با هم در یک امتداد قرار میگیرند. هیچ آلترناتیو متصور دیگری هرگز نمیتواند تهدید این جنبش باشد. صرفا خوش خدمتی آنها به رژیم است که طبعا از مقاومت بها خواهد گرفت وگرنه آنها که بالاستقلال پایه و مایه ای برای ابراز وجود بعنوان یک آلترناتیو نداشته و نخواهند داشت.
برگزاری هر چه باشکوه تر این میعادگاه سالانه عاشقان آزادی میهن در روح و جوهر خود و با تمرکز برنقش بی بدیل آلترناتیو در مسیر بستن راه تجدید مماشات و افزایش تضاد با رژیم، این پیام را نیز به روشنی برجسته میسازد که سرنگونی کاملا دست یافتنی است. و درست به دلیل وجود این آلترناتیو قدرتمند مردمی و دموکراتیک، تلاشهای رژیم و حامیانش برای اینکه چنین القا کنند که در صورت سقوط رژیم سناریوی لیبی و سوریه و عراق در ایران به وقوع خواهد پیوست را عقیم مینماید و باطل میسازد.
بنابراین سرنگونی این رژیم وطنسوز، ضّدبشر و چپاولگر بدون تردید بوسیله همین مقاومت که خاری زهرآگین درچشمان رژیم و حامیان استعماری و ارتجاعیش است بزودی محقق خواهد شد.
پیش بسوی این هدف مقدس ملی و تاریخی !