سعید سجادی: سیاست "تغییر رفتار" در خدمت "تغییر رژیم"!

اگر ایران تحت حاکمیت آخوند و پاسدار، محدوده ای ایزوله بود و تاثیری سوء بر روی محیط خارج از ایران نمی داشت، آنوقت قابل فهم بود که جوامع و ملل دیگر دور ایران را خط بکشند و کاری به کار رژیم و آنچه در ایران میگذرد را نداشته باشند؛ اما واقعیت سرسخت این است که رژیم حاکم بر ایران- که به لحاظ ماهوی شدیداً تجاوزگر و ضدبشر است، باعث درد و رنج بیکران، قتل و نسل کشی بسیاری در خارج از مرزهای ایران بوده و همچنین به طرق مختلف امنیت ملی خیلی از کشورها را تهدید میکند.

از این جهت طبیعی است که دیگر ملتها- و دولتهایشان به نمایندگی از آنان، خواهان تغییر رفتار رژیم باشند و سیاستهایشان را حول آن شکل دهند. البته اگر تغییری در رفتار رژیم حادث نشود، ملل دیگر حق دارند که خواهان سرنگونی رژیم هم بشوند. سرنگونی رژیم، میتواند خواست مشروع تمامی ملل متأثر از رژیم باشد و این به منزله مداخله در امور داخلی دیگری نیست بلکه به معنی حفظ موجودیت و امنیت ملی خود است. از این زاویه، دولتها میتوانند از نیروهای سیاسی ایرانی که قادر به تسریع و هدایت پروسه سرنگونی- و در عین حال قادر به تامین ثبات و متعهد به برپایی یک ساختار مشروع سیاسی در فردای سرنگونی، هستند حمایت کنند؛ اما تا رسیدن به سیاست مشخص "تغییر رژیم"، طبیعی است که هیچ دولتی از اپوزیسیون سرنگونی طلب حمایت نخواهد کرد چونکه این در تضاد با سیاست رسمی "تغییر رفتار" آنها خواهد بود.

در رابطه با سیاست جدید و قاطع امریکا که متأثر از منافع و امنیت ملی مردمش است، گرچه هدف "تغییر رفتار" رژیم حاکم بر ایران است، ولی به خاطر ماهیت رژیم و تاریخچه مردم و مقاومت با رژیم، این سیاست "تغییر رفتار" تا حدود زیادی تبعات و تأثیراتی مثل سیاست "تغییر رژیم" بر روی رژیم خواهد داشت. این ماهیت رژیم است که باعث میشود که این سیاست جدید چنین پیامدها و عملکردی بر روی آن داشته باشد. این دیگر ربطی به خواسته و نیت قلبی دولت امریکا- هر چه میخواهد باشد، ندارد.

عملکرد رژیم ناشی از ماهیت آن- به شکل سرکوب و تجاوزگری مطلق، به عنوان مهمترین عامل در ادامه بقاء این رژیم در چهار دهه گذشته عمل کرده است. این بقاء بر اساس تحمیل قدرت به هر قیمت- و با تکیه بر دجالگری دینی، بوده است. سیاست قاطع امریکا مبنی بر "تغییر رفتار" زیرآب قدرت و یکی از دو رکن اصلی بقاء رژیم- یعنی "بسط" و یا "صدور انقلاب" - اسم مستعار تجاوزگری را میزند و رژیم را کیفاً ضعیف و در مرزها زندانی میکند. این ضعف رژیم را قبل از هر کس، مردم سرنگونی طلب ما حس کرده و خواهند دید. همگانی و آشکار شدن ضعف رژیم، یعنی گسترش کمی و کیفی قیام.

گر چه سیاست "تغییر رفتار"، به صورت بنیادی تغییر رفتار رژیم را در خارج از مرزهای ایران خواستار میشود، ولی این سیاست تبعات استراتژیک داخلی داشته و پروسه سرنگونی را در داخل تسریع میکند. این بدان جهت است که اصولاً رژیم بعلت عدم مشروعیت سیاسی و تاریخی و برای سرکوب مؤثر مردم سرنگونی طلب در داخل است که به تجاوزگریهای خارجی دست یازیده است. قطع شدن دست تجاوزگر او در خارج از مرزها، قدرت سرکوب او را در داخل کیفاً کاهش خواهد داد.

بدبختی رژیم- گر چه به صورت قانونمند، این است که این سیاست جدید در زمان بعد از قیام دی ماه و در فاز پایانی رژیم رخ میدهد. از این جهت، رژیم هیچ فرصتی نداشته و زمان بشدت به ضرر آن عمل میکند. به درازا کشاندن قبول "تغییر رفتار"- و یا عدم تمکین به آن، به معنی تشدید تصاعدی تحریمهای اقتصادی خفه کننده بوده و به طرق زیر عمل میکند:

- ماشین سرکوب رژیم که با تکیه بر پول عمل میکند را کیفاً تضعیف میکند،
- انگیزه و جسارت مردم را در گسترش اعتراضات و قیام کیفاً افزایش میدهد.

از طرفی، قبول "تغییر رفتار" پیام ضعف و زبونی رژیم را به موثرترین شکل به مردم و نیروهای رژیم خواهد داد؛ و از این پس، نبرد آخر، نبردی خواهد بود بس نابرابر بین مردم به پا خواسته و مقاومت سازمان یافته و سترگ آنان در کانونهای شورشی از یک طرف و رژیم زهوار در رفته و غرق در بحرانهای لاعلاج به همراه نیروهای توسری خورده و جبونش از طرف دیگر.