رزمندگان قهرمان ارتش آزادیبخش ملی ایران شعاری را سر میدادند بدین مضمون که "امروز مهران، فردا تهران". الان با نگاه در آیینه زمان میشود فهمید که درک رژیم از این عملیات اگر بیشتر از خود مجاهدین نبود اما کمتر هم نبود، رژیم و در رأس آن خمینی فهمید که بایستی در تنور جنگ هشت ساله را گل بگیرد و با معامله کردن "آبروی" ناداشته ی خود، ازمهلکه یک عملیات بزرگ و برنامه ریزی شده، که هدفی جز سرنگونی رژیم در تهران نداشت، فرار کند. عملیات کبیر فروغ جاویدان البته که در کآکل تاریخ مبارزات مجاهدین میدرخشد، اما همانطور که آقای منوچهر هزارخانی در مقاله ی نوشت، فروغ بیشتر از هر چیز یک عملیات سیاسی بود.
پارامترهای بسیاری از آن زمان تغییر کرده است، در طرف رژیم خمینی مرده و پوسیده، منتظری از رژیم حذف شد و با آبروی ناشی از اعتراض جنایت ضد بشری قتل عام زندانیان سیاسی فاتحه و دعای خیر ملتی را برای خود کسب کرد، رفسنجانی نَفَر دوم رژیم هم با جناح خودش غرق شد و از بین رفت، هیبت خامنه ای در قیام ٨٨ درهم شکست، پروژه ی اتمی رژیم افشاء شد و به برجام نافرجام رسید، سیاست مهلک مماشات بعد از وارد کردن سنگین ترین ضربات به مردم و مقاومت و مجاهدین ایران، از نفس افتاده است، رژیم البته به ضرب سرکوب و زیر سایه مماشات میلیاردها دلار به جیب زد و حکومت نامیمون خود را بیش از سی سال ادامه داد، و بر کشور ما صدمات بعضا غیر قابل جبران هم زده است، در آن طرف هم ارتش آزادیبخش که توان سرنگونی رژیم را در شرایط بسیار دشوار منطقه، کسب کرده بود، در وانفسای غیر قابل تصور اشغال عراق توسط امریکا که بیشتر یادآور دوران قرن هیجدهم و جنگ های استعماری ان عهد بود، خلع سلاح شد و عمده توان آتش خود را از دست داد، واز مرز مستقیم کشور هم دور شد، اما مهم تر از هر چیزی و در سطح یک معجزه، هجرت بزرگ مجاهدین به اروپا، به طور عمده آلبانی، با حفظ تشکیلات سازمان اصلی مقاومت بود.
اما با توجه به همه ی این تغییرات چگونه میشود مهران و کازرون را با هم مقایسه کرد؟
در مهران واحدهای سازمانی یک ارتش با اهداف از پیش تعیین شده و در زمانبندی خاص یک عملیات نظامی موفق انجام دادند اما در کازرون قیام مردم در اعتراض به یک موضوع تقسیم شهرستان بود و چند روز هم به طول کشید و هنوز هم معلوم نیست رژیم تا کجا به خواست مردم تن داده باشد!
اما نکته این است که در هر دو مورد، شکنندگی خطوط رژیم چه به لحاظ نظامی و چه از منظر اجتماعی آشکارشده است. اگرچه قیام دی ماه صحنه را کاملا تغییر داده ولی قیام کارزون نشان داد که توده ها در موضع تهاجمی و رژیم کاملا در موضع تدافعی قرار دارد. شرایط بیرونی هم شباهتهای با دوران آخر جنگ ایران و عراق دارد. در ان دوران هم کشورهای منطقه و امریکا روی رژیم فشار محدودی وارد کردند تا رژیم جنگ را خاتمه دهد، اما الان به نظر میرسد (حالا صبر بیاد کرد تا در صحنه ی عمل خودش را نشان بدهد) که دولت جدید امریکا قصد کنار آمدن با رژیم به هر قیمت را کنار گذاشته و خواستار تغییر رفتار رژیم بر اساس موارد مشخص و ملموس و تعریف شده ای هست.
ترکیب فشار از بیرون و قیام از درون، بحرانی نیست که به سادگی برای رژیم قابل حل باشد، خامنه ای با مطرح کردن شش محور درخواست از اروپا به طور جدی پایان مذاکرات را اعلام کرد و بنظر میرسد رژیم خواستار نزدیکی بیشتر به کشورهای مثل چین و هند است تا مفر حیاتی از بلای تحریمها ی در راه برای خود تهیه کند.
اما عنصر تعیین کننده، عنصر داخلی، عنصر سازمان یافته و برانداز، منتظر مذاکرات حسن روحانی با نخست وزیر هند و نپال و... نخواهد ماند. حرکات اعتراضی مردم بسیار با جدیت و گستردگی خود را نمایان کرده است، اعتصاب گسترده ی رانندگان کامیون بیانگر تایید شدن موضع تهاجمی مردم در مقابل با رژیم است.
البته حکومت هنوز ظرفیت سرکوب دارد ولی ایا میشود مطمئن بود که در ظرف یکماه و یا چند ماه آینده رژیم موفق به جمع کردن بساط قیام ها و اعتراضات میشود؟ آیا این هم محتمل است که رژیم چنان نرمش قهرمانانه ی از خودش نشان بدهد که گردن ولی فقیه را خرد بکند؟ و آیا متصور هست که رژیم به مقابله با امریکا بپردازد؟
هر سه تابلو را میشود متصور کرد ولی وجه مشترک انها در این نقطه هست که اوضاع فعلی به مراتب غیر قابل تحمل برای هم مردم و هم آخوندهاست.
در پیام شماره هشت آقای مسعود رجوی به نقش مستقل مقاومت و وظائف هواداران مقاومت و آزادیخواهان ایران بسیار روشن پرداخته و توضیح داده اند.
محور مقاومت در حدود یک ماه از امروز به عملیات بزرگ کهکشان اقدام خواهد کرد.
به راحتی میتوان صدای خرد شدن بند بند دستگاه شیطان سازی رژیم را در فردای این مراسم احساس کرد، به سادگی میشود فهمید که نبردی که زمانی با آتش توپخانه و مسلسل در کوه و بیابان انجام میشد، الان در وجه اجتماعی، در مدار بسیار گسترده تر و نوینی الان در صحنه ی سیاسی در حال گسترش هست.
جنس مشترک مهران و کازرون در این منظر شاید ملموس تر شود.