خامنهای که اکنون عبای یک رهبر ذلیل، شکست خورده و بقول خودش «صوری» را به تن کرده است، بهخوبی نسبت به وضعیت نظام و اینکه چگونه در گوشه رینگ گیر افتاده مطلع، اشراف دارد.
نیم نگاهی به روند منطقی تحولات از فردای خروج ایالاتمتحده از برجام که طی هفته اخیر «صادرات نفتی» رژیم را نیز هدف گرفته است، بهخوبی مبین واقعیتی بنام «گیرافتادن عظما» در تله میباشد.
این روند به حدی رشد شتابان به خود گرفته که حتی اتحادیه اروپا و بزرگترین شرکای تجاری و اقتصادی رژیم نیز «سمفونی» دیگری را برای رژیم به صدا در آوردهاند. قطع مراودات شرکتها، بانکها و مؤسسات مالی بزرگ در اروپا، هند، چین و روسیه و یا خروج شرکت بوئینگ و یا غولهای خودروسازی مانند سیتروئن، فولکسواگن بهمراه شرکتهای نفتی توتال، انی، بی پی از هرگونه داد و ستد با آخوندهای دیکتاتور، ترجمان همان پیوستن به تحریمهای اعلام شده از سوی آمریکا میباشند.
برای نمونه یک منبع بلندپایه در پالایشگاه «ساراس» ایتالیا که روزانه ۳۰۰ هزار بشکه نفت از بازار میمکد، اعلام کرده که «ما نمیتوانیم در برابر آمریکا قد علم کنیم». ساراس برای «به دردسر نیفتادن» در حال اخذ تصمیم برای اتخاذ بهترین رویه برای متوقف کردن خرید نفت ایران است».
این جملات ترجمان واقعیتی بنام وضعیت بسیار بحرانی و شکننده رژیمی است که با درآمدهای ملی ما ایرانیان به صدور جنگ، تروریسم و کشورگشایی در منطقه و شاخ آفریقا دست زده است.
بر این منطق نیز اکنون شاهد هستیم که به موازات کشورهای عربی و اسلامی، هم اروپا و هم آمریکا کمربندهای تحریم علیه دیکتاتوری ولیفقیه را یا سفت کردهاند و یا مشغول سفت کردن آن میباشند.
اتحادیه اروپا رسما به خامنهای اعلام کرده که به خاطر رژیم آخوندی حاضر به تقابل با آمریکا نیست. این سخنان را هم رئیسجمهور فرانسه و هم صدراعظم آلمان و نماینده موگرینی، هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا تکرار کردهاند. همچنین کشورهای طرف تجاری رژیم به ولیفقیه زهر خورده یکبار دیگر اطلاع دادهاند که اساسا حاضر به دادن «هیچگونه تضمینی» برای حفظ برجام، بدون انجام مذاکرات تکمیلی نمیباشند.
مهم تر از تمامی این واقعیتها، وضعیت انفجاری جامعه و وجود آلترناتیو مجاهدین و مقاومت ایران، کانونهای شورشی و میلیونها ایرانی به جان آمده در داخل کشور میباشد که مترصد هر فرصتی برای به چالش کشیدن و واژگون کردن بساط ولیفقیه هستند. امری که در منطق خود بهترین تضمین بر وجود بن بستی بسیار مرگبار برای بود یا نبود حاکمیت میباشند.
در چنین صحنهای اساسا خامنهای میدانی برای مانور ندارد. برای رژیم دو راه پیش رو میباشد یا تسلیم خواسته های طرف مقابل، یعنی به آن ۱۲ مادهای که وزیر خارجه آمریکا پیشتر اعلام کرده بود، تن بدهد و یکبار دیگر با «زانوان خونین»و برای فرار از « بند ۷ منشور ملل متحد» بر سر میز مذاکرات برای مسائل مهمی مانند تروریسم، صدور بنیادگرایی، جنگ، سوریه، حزبالله و یمن، برنامههای موشکی و دست کشیدن از پروژه اتمی آمده و یا با ادامه همان سیاست قبلی «بی دنده و ترمز» راه را برای خروج اروپا از برجام باز کرده و بدین سان و فاتحه توافق نامه اتمی را بخواند.
بر این منطق سخنانی که ولیفقیه در خصوص راهاندازی ۱۹۰ هزار سو ابراز کرده تماما تبلیغاتی و مصرف داخلی برای نیروهای بهشدت روحیه باخته رژیم دارد تا ابراز واقعیتها!
خامنهای این سخنان را عامدانه و بسیار سنجیده بیان کرده است و ترجیح بند آن را دو بار «در چارچوب برجام «تعین نموده که ترجمان همان» غنیسازی ۳ و نیم الی ۴ درصدی» و قید شده در توافق نامه اتمی میباشد.
رقم ۱۹۰ هزارسو که در شبکههای اجتماعی مردم به آن «سوتی مقام معظم» میگویند، را نیز عامدانه برای بزرگنمایی و بسیجهای کودن و بیسواد که اساسا از رمز و رموز» واحد اندازهگیری غنیسازی» اطلاعی ندارند، بیان کرده است.
درثانی رژیم بلحاظ تکنیکی هم در «قد قواره ای» نیست تا توانایی راهاندازی همین ارقام تبلیغاتی را داشته باشد. صالحی، مسئول غنیسازی اورانیوم ولایت بهصراحت میگوید که برای راه انداختن این رقم، نیاز به « ۳۰۰ تن اورانیوم در سال» میباشد!
حال سوال آنکه رژیم از چه منبعی این میزان از اورانیوم را تامین خواهد کرد و یا به دلیل وجود تحریمهای گسترده، کدامین کشور حاضر به پذیرش ریسک هرگونه معامله با دیکتاتوری ولیفقیه است، اینها سوالاتی است که به یقین متولیان رژیم باید بدان پاسخ دهند.
بهرحال علائم و نشانههای سخن از آن دارند که اولا سرمایهگذاریهای خامنهای برای ایجاد شکاف میان اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده تا به امروز با شکست روبرو شده است. وی تلاش داشت تا ضمن ایجاد شکاف، در لابلای آن نیز سیاستهای مخرب خود را به پیش ببرد. وضعیت رژیم آخوندی اکنون به مانند آن شیخی است که شب هنگام برای مطالعه چراغ گردسوز را ناخواسته زیر ریش خود گرفت و پس از سوختن ریش و سبیل و آتش زدن خانه و کاشانه در گوشه ای از کتاب به تجربه نوشت سوختن ریش و ریشه تجربه شد!».