او بسان فتحعلیشاه قاجار که در جمع درباریان در جنگ خیالی با دولت روس شمشیر از نیام برمیکشید و چنان بر سر «پاسکویچ» میکوبید که دود از فرق «پطر» برخیزد و تا پاچهخواران دوروبرش او را به آرامش تشویق نمیکردند کوتاه نمیامد، از راهاندازی «غنیسازی ۱۹۰ هزار سو از همین فردا» فرمان داد.
پاسدار بسیجیها که سقف درکشان از «غنیسازی» و آنهم تعداد ۱۹۰ هزار «سو» آنهم از «همین فردا» چیزی شبیه تولید ۱۹۰ هزار بطری ساندیس و یا پپسی کولاست احتمالا «قوت قلب» گرفتند و «قانع» شدند که ولیفقیه هنوز پشمی به کلاه دارد.
همین یک هفته پیش علیاکبر ولایتی که در واقع حکم وزیر خارجه بیت عظمی تحت عنوان مشاور روابط بینالمللی را به کول میکشد، با مقایسه «قرارداد حقارتبار ترکمنچای» و «توافقنامه برجام» لگدی محکم به صورت روحانی کوبید و گفت «قرارداد ترکمنچای» ترجمه فارسی داشت اما «برجام» حتی ترجمه فارسی هم ندارد درواقع او خودش را به حماقت زده زیرا اگر «برجام» ترجمه فارسی داشت همه و ازجمله بسیجیهای بیسروپا هم میفهمیدند که ولیفقیه فقط قُمپُز در کرده و با فرمان «۱۹۰ هزار سو» آنهم با تأکید ۲ بار «در چارچوب برجام» هیچ چیزی جز محتویات و مفاد «برجام» بر زبان نیاورده.
درواقع علت ترجمه فارسی نشدن مفاد «برجام» از جمله میتواند همین باشد که عنداللزوم بتوان از آن استفاده کرد و با بکار گیری اعداد کلان مثل ۱۹۰ هزار و ترمهای تکنیکی واحد سنجش مثل «سو» کمی «نرمش قهرمانانه» کرد و زیر میز به همهچیز تن داد.
«اتفاقا» همانطور از قدیم گفتهاند «زبان خر را چاروادار» میداند، طرف مقابل هم نه تنها هیچ ترهای برای این فیگور خامنهای خرد نکرد بلکه برعکس از تفاوت «تغییر رفتار رژیم» قبل و بعد از پاره پاره شدن «برجام» به تمجید و تشویق تلویحی پرداخت. (این «سخن» بگذار تا وقت دگر).
و اما اصل ماجرا چیست؟
اصل ماجرا در داخل کشور قیامی ست فراگیر که طبقات و اقشار گوناگون را برانگیخته، هرروز در شهرها و خیابانها و محلهها «شورش» بپاست به قول روزنامه لوموند که در همان روزهای شروع قیام اعلام کرد «در ایران یک انقلاب در راه است». و بدرستی در جایی که انقلاب در راه است «ناچار مماشات هم تغییر استراتژی میدهد».
در خارج و در بُعد جهانی بخصوص بعد از جلسه و بیانیه گروه ۷ و متعاقبا نشست با کره شمالی، چرخه «تغییر» در ابعادی بی سابقه و با سرعت به حرکت درآمده...
رژیم ولایتفقیه با همه دستجات آشکار و پنهانش فهمیدهاند که «دیگه تمومه ماجرا»، بندبازی در سیرک و زیر خیمه «مماشات» زمانش به پایان رسیده «نرمش قهرمانانه» و «آتش زدن» و رویای «اتمی» به قیمت فقر و فلاکت ملت ایران باید به اتمام برسد، خامنهای که روزگاری هر قدم عقبنشینی را معادل «تنزل بیپایان» میدانست اکنون بهخوبی دریافته که «تنزل بیپایان» اَندی ست که شروع شده حتی چشمداشت و آویزان شدن به الگوی کره شمالی چه قبل و چه بعد از نشست با امریکا به هیچوجه از رژیم در گریز از سرنگونی کمکی نخواهد نمود.
این بار رژیم نه حتی با «زانوهای خونین» بلکه با پیشانی و صورت خونین هم نمیتواند راه بهجایی ببرد.
گواه این ادعا را از ابتدای قیام ۹۶ همه مردم ایران در سخنان ولیفقیه شنیدند و در همین روزها از ناله و زاریهای سخنگویان مختلف اجرایی در ارگانهای مختلف رژیم میتوان دریافت، عجز و نالههای نیکبخت به عنوان سخنگوی دولت، گریهزاریهای نقوی حسینی سخنگو و عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس، جیغ و شیون و عربدهکشیهای کواکبی نماینده باند روحانی در مجلس، تشریح و توجیه و بهروز کردن لباس شخصیها از انفجارهای اجتماعی توسط سرکردگان باندهای سیاه و اطلاعاتی و...که ترجیع بندهمگیشان هشدار در مورد مجاهدین و سد زدن در مقابل کانونهای شورشی است زیرا مردم و مقاومت مردم ایران عزم کردهاند که این جرثومه و موجود ناهنگام را با در هم کوبیدن جمجمه و اسکلت و ایدئولوژی ارتجاعی و ویرانگرش به قعر تاریخ روانه کنند و بهای آنرا همانگونه که در چهل ساله گذشته پرداخت کردهاند میپردازند.