امروز نیز دیگربار درب انقلاب و توفان قیام بر همان پاشنه چرخیده و بر همان سیاق بازاریان قهرمان به همراه خیل عظیم مردم ایران در شهرهایی مختلف، بهویژه در تهران، قشم، کرمانشاه، مشهد، کاشان، کرج، شیراز و حتی جزیره کیش، آن راه و منشی را انتخاب کردهاند که اجداد آنان قریب یک قرن گذشته علیه «مظفرالدین شاه و عین الدوله» و چهل سال بعد از آن علیه «محمدرضا شاه و ازهاری» برای رسیدن به حریت و کرامت انسانی و پاک نمودن میهن از شر استبداد خودکامه سلطنتی رفته بودند.
شاه قاجار به اشتباه براین باور بود که با «عین الدوله» و بگیر و ببند و شلاق کش کردن کسبه و بازاریان خواهد توانست کمر مجاهدان انقلاب مشروطه را بشکند. همین اشتباه محاسبه را نیز دیکتاتوری مخلوع پهلوی با آوردن نظامیان و کشتار مردم در کوچه و بازار برای کمرشکن نمودن مجاهدین و فدائیان تکرار نمود و امروز این ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته است که با عین الدوله زمان، یعنی آخوند روحانی و گزمگان سرکوبگر و تحت امر خود تلاش دارد تا به مقابله با موج قیام آفرینان، اشرف ۳، کانونهای شورشی و فریاد بهحق مریم رجوی برخیزد.
در این راستا به یقین میتوان گفت که خیزش امروز بازاریان و کسبه علیه عمله استبداد دینی و بهویژه شخص ولیفقیه و رئیسجمهور دست نشانده وی، آن روی سکه تداوم همان قیامها برای رسیدن به حاکمیت مردمی، حقوق بشر، معیشت و آزادی است که استارت آن در ۷ دیماه گذشته با شعارهای «نان من کو» شروع گردید و در ادامه منطقی خود به شعار ملی «مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی» رسید.
ترجمان این وضعیت، وجود رشد شدید رکود اقتصادی، افت ارزش پول ملی، سکون تولیدی، تعطیلی ۶۰ درصدی واحدهای صنعتی و به یمن حاکمیت منفور آخوندی پدیدار شدن ۷ میلیون بیکار و گسترش فقر ۸۰ درصدی با انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی در میهن امان میباشد.
براین منطق است که بازاریان، اصناف و کسبه به مانند دیگر گسلهای اجتماعی و برخلاف تمامی تبلیغات و تمهیدات خامنهای و ارگانهای سرکوبگر رژیم، دست به خیزشی قهرمانانه علیه این بساط ننگین و شرمآور زدهاند. آنان بهخوبی میدانند که تورم و گرانی و رسیدن دلار به سقف ده هزار تومان چه تبعات مخربی برای جامعه، مردم، اقشار ضربهپذیر و زیربناهای کشور دارد.
این قشر شریف بهخوبی از وضعیت دربوداغان مردم، بیبضاعتی مفرط و رشد یافته و همچنین آثار مخرب فساد و غارت حکومتی از جیب مردم ایران اطلاع دارند.
فراخوان بازاریان به اعتصاب گسترده که نمونههای آن را طی هفتههای گذشته در دیگر بخشهای میهن امان مانند کردستان مشاهده کردهایم، زنگهای خطر را برای آخوندهای وطنفروش و تمامی باندهای غارتگر وابسته به بیت خامنهای که اکنون اقتصاد بهشدت ضربه خورده کشور را زیر یوغ خود درآوردهاند، به صدا درآورده است.
در این رابطه خانم رجوی بهصراحت تاکید کرده است: «بحران ارزی و گرانی بی سابقه که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران را کمرشکن کرده حاصل سیاستهای فاشیسم دینی حاکم از ابتدا تاکنون است که سرمایههای مردم ایران را در سرکوب داخلی و پروژههای ضد ملی اتمی و صدور تروریسم و ارتجاع و جنگافروزی در سوریه، عراق، یمن و لبنان و دیگر کشورهای منطقه به هدر داده و یا توسط سردمداران فاسد و تبهکارش چپاول شده است. سیاستهایی که موجودیت و منافع همه باندهای این رژیم به آن گره خورده است».
فشارهای مالیاتی مضاعف بر کسبه خردهپا و بازاریان، محدود کردن قدرت عمل آنان در زمینههای تجاری و بازرگانی، گرانی ارزهای خارجی، به موازات وجود انواع و اقسام ارگانهای سرکوبگر و نهادهای غارت و مافیایی تماما به مانند ریختن بنزین بر آتش خشم و عصیان جامعه میباشد.
آینه این خشم و نفرت از سوی مردم تهران و بسیاری از شهرهای کشور را اکنون در شعارهای معترضین میتوان بهخوبی رؤیت کرد. فریادهایی مانند: «مرگ بر دیکتاتور؛ سوریه را رها کن فکری به حال ما کن؛ دشمن ما همین جا است، دروغ میگن آمریکا است؛ مرگ بر گرانی؛ میمیریم میمیریم، ذلت نمیپذیریم؛ و بازاری با غیرت حمایت حمایت» به یقین گوشه کوچکی از کوه یخی بنام خشم و تنفر عمومی از وضعیت موجود میباشند.
سخن آخر آنکه، مردم ایران و جهانیان یکبار دیگردیدند و تجربه کردند که قیام مردم ایران نه سر سازش با دیکتاتوری ولیفقیه را دارد و نه رژیم در قد و قوارهای است که بتواند به تقابل با آن برخیزد.
براین سیاق سیل خروشان کسبه، اصناف و مردم ایران در خیابانهای پایتخت که تا چند صد متری بیت تارعنکبوت خامنهای، مجلس ارتجاع و دفتر آخوند روحانی نیز رسیده است و فریادهای «وای به روزی که مسلح شویم «صد البته آینه تمام قد همان راه و سنت پایداری مجاهدین از صدر مشروطه تا به امروز، برای واژگون نمودن این بساط ظلم و ستم است.