گردهمایی های مقاومتی که خواسته محوریش سرنگونی برای آزادی و حاکمیت مردمی با نفی "شیخ و شاه" است ادامه می یابد. معنای این گردهمایی ها استمرار خواسته هایی است رو به کمال و هرحرکت رو به کمال و در مسیر تکامل خودبخود و همیشه درس آموز است. به همین جهت هرسال و امسال در شرایط نوین تر، می رویم تا صدای ارتش قیام در داخل را هرچه رساتر بگوش جهانیان برسانیم. صدای پیروزی بر علیه توطئه های استعمار، ارتجاع و مماشات. به همین جهت دود و آتش این خواسته ها در لانه مکاران استعماری- و استبدادیان " وطنی" همیشه آزار دهنده بوده و هست.
ارتجاع و استعمار همیشه در صدد توطئه علیه این مقاومت و آلترناتیو شورای ملی مقاومت بوده و هست اما با روی کار آورده شدن خاتمی بهعنوان رئیس جمهور "اصلاح طلب"! ولایتفقیه، مقدمات حمله و نابودی کل مقاومت ایران توسط ارتجاع خمینی و مماشاتگران بیشتر احساس می شد. وقتی عراق اشغال شد توطئه و نابودی فیزیکی کلیت ارتش آزادیبخش ملی ایران در یک هماهنگی خائنانه بین حکومت ولایتفقیه ایران و حکومتگران مماشاتگر جهانی در دستور کار قرار گرفت. حملات علیه پایگاههای ارتش آزادی در سراسر عراق آغاز شد.
با این اتفاق، ارتجاع و استعمار و دیگر محافل سازشکار وطنی!، فکر کردند و چنین نیز تبلیغ شد که خیالمان از طرف اینهایی که خود را مقاومت ایران می نامیدند راحت شد. از این به بعد خیانت البته با قائم شدن در پشت دروغ "گفتگوی تمدنهای" ملا خاتمی و با حمایت رسانه ای- تبلیغی تمامیت استعمار و مماشاتگران بین المللی، با توطئه های بیشتر ادامه می یابد.
اما مقاومت، ققنوس وار و مثل گذر ابراهیم از آتش و بابک وار دوباره با مشعلهای فروزان انسانی و اعتصابهای تا حد مرگ این ستون از توطئه ها را درهم شکست.
بعد از آن وجدان بشریت جهانی و بازمانده ارزشهای مقاومت فرانسه فعالتر و جدیتر از سابق سر بر آوردند و طوفان حمایت انسانی و ارزشی از مقاومت ایران اوج گرفت.
در نگاهی به تاریخ ایران و آنچه که همگی در کتب تاریخی درسهایمان خواندیم این بوده که مینوشتند: " طبقات ممتاز جامعه: درباریان، روحانیان". این پیوند از زمان ساسانیان جریان داشته که در زمان صفویان کاملا بهم گره خوردند و ارتجاع به شکلی بیسابقه در تمامیت ایران متأسفانه ریشه دوانید. این تفکر درباری- ارتجاعی توسط منابر و حوزههای ملایان بهقدری رواج یافت که امام و امامزاده سازی از یکطرف و "شاه سایه خداست" از طرف دیگر نسبتاً به عقیده قشر بزرگی از جامعه تبدیل شد.
دوستی تعریف میکرد: "اگر به لحاظ تاریخ دقیق ماوقع اشتباه نکنم اواخر سال ۱۳۵۵ بود که به همراه تعدادی از دوستان در محوطه دانشگاه راه میرفتیم که یکمرتبه متوجه پلاکاردی روی شیشه ورودی سالن غذاخوری شدیم. همه کنجکاو شدیم چون نوع پلاکاردها و اعلامیههای دیواری دانشجویان را میشناختیم. رفتیم بهطرف درب سالن. با کمال تعجب دیدیم یک پلاکارد رنگی روی شیشه با عکس محمدرضا شاه چسبانده شده که زیرش نوشته بود: "السلطان ظل الله" شاه سایه خداست. دوستان نظرشان این شد که وضع رژیم شاه خرابتر از آن هست که میدانستیم".
یکسال یا یک سال و نیم بعد از آن شاهد انقلابی شدیم که یک شاخه استبداد در ایران یعنی درباریان از صفحه سیاسی ایران به زبالهدان تاریخ ریخته شد؛ اما با کمال تاسف که شرح تمام ماجرا در این صفحه نمیگنجد، شاخه دیگر استبداد یعنی آخوندها به رهبری خمینی با عنوان سلطنت مطلقه فقیه حاکمیت را، البته با حمایت آشکار و پنهان تمامیت استعمار و مماشات به دست گرفت؛ و شد آن ویرانی که تاریخ ایران زمین تا این حد شاهدش نبوده است.
اکنون نیز تمامیت استعمار و بازماندههای استبدادیان درباری به همراه حکومت استبدادی ولایتفقیه مشغول توطئه و خیانت هستند. بچه شاه صرفا بهعنوان بازمانده شاخه استبداد سلطنت پهلوی را از خواب خماری بیدارش میکنند تا کاری!!! بکند. مماشاتگران و لابیهای هر دو شاخه استبداد در تلاش حداکثرشان هستند تا سدی در مقابل آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایجاد نمایند.
با این مختصات، گردهمآیی تاریخساز ۹ تیر ۱۳۹۷ هرچه با شکوهتر برگزار میشود و قطعا با تداوم و شعلهورتر شدن روزانه آتش قیامها که همچنان ادامه دارد شاخه استبداد ولایتفقیه نیز در همان چاه زبالهدان تاریخ استبداد سلطنتی دفن خواهد شد.