ـــ نکته ی نخست: برای رهائی از هر بیماری مهلکی، هر راهی را می توان برگزید و تجربه کرد جز روش کنار آمدن با بیماری. زیرا کنار آمدن با مرضی کشنده، چیزی جز نشستن به انتظار برای فرا رسیدن مرگ نیست. واضح است که گزیدن شیوه ی برخورد با بیماری باید مبتنی بر شناخت مرض، دامنه ی پیشرفت آن در پیکر بیمار، انتخاب داروی مناسب و گذراندن دوره درمان بدون وقفه و بی تعلل در امر درمان باشد. ممکن است طی درمان با داروهای جدیدی و متد های تازه درمان آن بیماری رو به رو شد. در این صورت با توجه به کیفیت داروها و متد های تازه و با توجه به وضعیت بیمار، برای استفاده از آنها و یا تغییر در روش درمان قدیم، تصمیم گرفته می شود!
از تمثیل پزشکی بیرون بیائیم و به بیماری که نه، بزرگ ترین و مهلک ترین آفت امروز جامعه ایران، نظام جمهوری اسلامی حاکم، بپردازیم:
ـــ نکته دوم:من باور قطعی دارم که تداوم نظام آخوندی منجر به نابودی ایران می شود. در آغاز پا گرفتن این رژیم نه تنها چنین باوری نداشتم،که خیال می کردم استقرارش همراه است با آزادی، دموکراسی، شکوفائی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ی یبرون جسته از چنبره ی استبداد شاهی! اما حقیقت امر بسیار زود چهره خود را نشان داد و خواب و خیال من و ملیون ها مانند مرا فرو ریخت. واقعیت این بود که ما از یک بیماری کهنه و طولانی تاریخی به دام یک آفت ویرانگر مادون تاریخی افتادیم. از همان وقت هم دانستیم که تنها راه نجات از شرّ این آفت، حذف تمام عیار و نابودی کامل آن است . فراز و نشیب های کوشش های ما در رویاروئی با این رژیم که اکنون چهل ساله شده است، دو نکته را برای ما کاملن روشن کرد؛ یکی اینکه برای رسیدن به رهائی راه دیگری جز تغییر رژیم نداریم و دیگر اینکه هر راهی جز براندازی منجر به بقا و تداوم این بلای ویرانگر می شود!
ـــ نکته سوم: ما در مبارزه خود با این آفت فقط با خود این آفت طرف نیستیم. در آن واحد علاوه بر پیکار با حاکمیت آخوندی ناگزیریم با انبوهی از پشتیبانان مستقیم و غیر مستقیم و پیدا و پنهانش در سطح جهانی مقابله کنیم . آشکار است که شیوه ی مقابله مان با این پشتیبانان، با روش مبارزه مان با خود رژیم تفاوت های بسیار دارد. ما می خواهیم نظام آخوندی را براندازیم، در حالی که نه می خواهیم و نه می توانیم که دولت های مماشاتگر را که باعث تداوم این رژیم هستند،حذف کنیم. اما به احتمال بسیار زیاد می توانیم به آنها بقبولانیم ( و در این راه به نسبت قابل قبولی موفق شده ایم)که مماشات با چنین نظامی تنها به سود این نظام و به زیان کل جامعه ی بشری است. در این نقطه ی حساس است که ما از هر رویکردی از جانب دولت ها که در راستای دست برداشتن ـــ و حتی تقلیل ـــ از حمایت به این حاکمیت ضد بشری استقبال می کنیم و آن را به فال نیک می گیرم و از آن در راستای مبارزه مان برای سرنگونی رژیم فاسد آخوندی استفاده می کنیم. در این موقعیت اما سخن آغازین این نوشته را فراموش نخواهیم کرد؛ " «دم را غنیمت دان اما دل بر آن مبند»!
ـــ نکته چهارم:تغییر سیاست و روش آمریکا ـــ و هر کشور و دولت مهم و موثری ـــ نسبت به حاکمیت آخوندی، در نظر من همان "دَم " بشمار می اید:”بهره گرفتن از آن عین معرفت است» و«باور داشتن و دل خوش کردن به دوامش، دور از معرفت عارف!»!باری،هدف ما بر اندازی نظام ارتجاعی و تبه کار جمهوری اسلامی است. برای تحقق این هدف تابع متغیر های این و آن قدرت نیستیم،اما از فرصت های ناشی از هر تغییری، مختارانه و بر زمینه ی پرنسیب های اعلام شده مان،بهره می گیریم.ما آسیای بادی نیستیم، گنجشک صفت نیستیم، روباه منش نیستیم،ماعــــقـــاب اسائیم؛درمقابله با رژیم فاسد حاکم بر ایران به هیچ کس باج نمی دهیم و خراجگزار هیچ تنابنده ای هم نیستیم!این حق ما و در شان ما است که از همه ی دولت هایی که حکم چوب زیر بغل این رژیم جنایت کار را دارند بخواهیم ــ و بکوشیم ـــ که از زیر بغل این نظام کنار بکشند به نفع مردم ایران، و بدون شک به نفع خودشان و همه ی جهان!
ـــ نکته آخر:شاید رویمان نشود بگوئیم زورمان به همه ی شما که مستقیم و غیر مستقیم از این رژیم حمایت می کنید، نمی رسد، اما با همه ی توانمان و با استدلال و نشان دادن و هشدار دادن به عواقب و عوارض زیانبار این مماشات، می کوشیم وادارتان کنیم دست از مماشات بردارید!ما از خارجی های پشتیبان این رژیم که در حقیقت علت ماندگاری او هستند جز این انتظاری نداریم: آنها کنار بکشند، ما خودمان خوب بلدیم چطور سر این نظام ضد ایرانی و ضد انسانی را زیر آب کنیم!