پرویزخزایی: رژیم هراسان و دلواپسان نظام ولایت

 

هم میهن قهرمان در ایران زمین بپاخاسته
تو در داخل میهن در زنجیر و تحت اشغال ایلغار خمینی؛ با وجود این همه فشارهای ضد بشری؛ شب و روز در قیام و حرکت و خیزش و پنجه در پنجه ماموران سرکوبکر و حاکمان قاتل و فاسد و دزد و قاچاقچی هستی؛ که همه هستی و دار و ندار ایران زمین را به هدر میدهند و به چپاول می برند. یک روز در کازرون قهرمان، فردا در برازجان سرفراز و یک روز دیگر در تهران پایتخت. یک روز معلمان و بازنشستگان و فرهنگیان و دیگر روز کارگران و زحمتکشان و امروز کامیون داران و رانندگان خودروهای سنگین شجاعانه پا به میدان میگذارید. خواستها و شعارها را که دقیق نگاه کنی و از سطح که به عمق بروی؛ در همه آنها یک چیز بوضوح روشن است. سرنگونی این رژیم ایرانسوز خواست عموم مردم ایران است.

در طرف دیگر یک مقاومت سازمانیافته؛ در جای جای میهن در قالب کانونهای شورشی و یا شوراهای مقاومت، با تلاشهای داخلی شبانه روزی اش، اجازه نمیدهد که نه سرکوب وحشیانه و نه فریبکاری آخوندها شعله های مقاومت و قیام را فرو بخواباند. همان چیزی که رژیم را به لرزه در آورده و آثار این وحشت را در اظهارات سران و مقامات رژیم بخوبی می توان دید.
اما؛ این مقاومت علاوه بر وظیفه اصلی اش که سازمان دادن قیام مردمی است، روزی نیست که در سراسر این گیتی؛ محافل مهم جهانی؛ از سازمان ملل تا پارلمانها و عفو بین الملل و سایر ارگانهای بین المللی را؛ تا کلیسا ها و محافل حزبی و جوانان را درننوردد و با تظاهرات و اکسیون در مقابل این یا آن وزارتخارجه یا ریاست جمهوری و یا پارلمان و در میدانهای بزرگ این پایتخت یا آن شهر بزرگ صدا و فریاد حق طلبی و دادخواهی شما را رسا و رسانه ای نکند و به گوش جهانیان نرساند.
از طرفی همین مجاهدین در مراکز خود در سراسر اروپا و آمریکا؛ با همت و تلاش شبانه روزی و با گذشتن از همه چیز؛ لحظه ای نیست که در همراهی و همکاری و همرزمی با قیام شما نباشد. در عصری که به همت انقلاب انفورماتیک و ماهواره ای مزرها و فاصله های چندین هزار کیلومتری سانتیمتری شده اند. این همان چیزی است که در ادبیات این روزهای مقاومت به هر لحظه و هر ثانیه با قیام مشهور شده است.
گردهمایی بزرگ و تاریخی پاریس؛ با شعار ایران آزاد که بگواه رسانه های جهان؛ بزرگترین و سازمانیافته ترین و در ردیف تظاهرات عظیم جنبش ضد آپارتاید در افریقای جنوبی در همین اروپا بود؛ در حقیقت آن روی سکه قیام مردم ایران و ادامه آن در سطح بین المللی است. مگر جنبش چندین ساله ا. ان. سی (بخوانید ان. سی. آر. ای)؛ نلسون ماندلا همین کار را در سراسرجهان نمیکرد . در این گردهمایی ملی و بین المللی؛ انبوه ایرانیان وطن دوست و حامی شما و غمخوار دردها تان؛ با خیل کثیری از مقامات و مردم و جوانان کشورهای دیگر؛ در همبستگی با شما، دقیقا یاد آور گردهماییهای بزرگ چندین ده هزار نفری برای مردم آفریقای جنوبی و نلسون ماندلا بود که نگارنده خود؛ درهنگام تحصیل و کار آموزی در فرانسه؛ شاهد و شرکت کننده در بسیاری از آنها بودم.
طرف مقابل
دیدید که رژیم آخوندها که نه تنها دشمن اصلی ایران و ایرانی؛ بلکه خصم شماره یک تمامی بشریت و دست آوردهای صلح و ثبات و حقوق بشر و میراثهای تمدن بشری است؛ تمام فشارهای ممکن سیاسی؛ دیپلماتیک و تجاری و مالی را بکار برد که از برگزاری این جلسه تاریخی جلوگیری کند. اما برغم فرستادن وزیر و وکیل و معاون و احضار سفیر و تهدید؛ نتوانست دیکتاتوری و خفقان ولایت فقیهی را به اروپای آزادی بیان و اجتماعات صادر کند. تماس تلفنی شیخ شیاد روحانی با رئیس جمهور فرانسه هم به جایی نرسید و حاصلش تنها چخ شنوی و جواب سربالا بود.
اما؛ وقتی کار از حیلت ها در گذشت؛ ماشین ترور را روشن و با طرح بمب گذاری داعشی در این گردهمایی در صدد بر آمد تا به کشتار بیگناهان روی بیاورد، چه ایرانی و چه غیر ایرانی از هفتاد کشور؛ یا حتی بیشتر. یعنی مانند کاری که برادران عقیدتی خمینی و خامنه ای بر برجهای دو قلوی نیویورک کردند. جالب اینکه فرمانده این جنایت بزرگ، یک دیپلمات رژیم در وین بوده است که خودش شخصا بمب را در خاک کشوری غیر از کشور محل ماموریتش؛ که در آن مصونیت دیپلماتیک هم نداشته است؛ به تروریستها تحویل میدهد و هنگام فرار به کشور محل ماموریتش، در خاک آلمان دستگیر میشود. راستی چقدر رژیم باید به پیسی افتاده باشد که دیپلماتش بمب تقسیم میکند. در تاریخ دیپلماسی؛ تا آنجا که من سراغ دارم؛ چنین چیزی کشف نشده و این اولین نمونه است که دیپلمات یک کشور عضو جامعه بین المللی شخصا عملیات تروریستی را فرماندهی کرده و بلحاظ عملی و اجرایی در آن دست داشته است؛ یعنی جزو مرتکبان اصلی بوده است. در موارد پیشین؛ مانند ترور دکتر کاظم رجوی یا محمد حسین نقدی یا ترور رهبران کرد در میکونوس برلین و سایر موارد؛ بوده اند دیپلماتهایی که غیر مستقیم و در پشت جبهه تسهیلات فراهم کرده بودند. چنین تحولی در روابط دیپلماتیک جامعه متمدن عالم؛ یعنی دستگیری دیپلمات رژیم در حین ارتکاب جرم تروریستی و حمله به یک کشورخارجی فضاحت بار و مثل بسیاری از جنایات دیگر در انحصار مطلق نظام ولایت مطلقه است. بعبارت بهتر این کار مصداق رسا و آشکار فضاحت مطلقه است.
اما از منظر حقوق بین الملل؛ این حمله در حقیقت حمله یک دولت خارجی به خاک دولت فرانسه و بسیاری اتباع او و ده ها کشوردیگر جهان به حساب می اید که اتباعشان در این همایش بزرگ شرکت داشتند و تحت حفاظت دولت فرانسه به حساب می آمدند. این حمله، براساس نص صریح منشور ملل متحد؛ یک حمله دولتی به دولت یا دولتهای دیگر است و برهم زننده صلح و امنیت به حساب آمده و مشمول فصل هفتم این منشور میشود؛ که باید به شورای امنیت سازمان ملل برای مجازات این دولت متجاوز ارجاع گردد. علاوه براین به لسان قضایی تک تک این هفتاد دولت و تک تک افرادی که در معرض جدی توطئه قتل با سبق تصمیم بوده اند حق شکایت دارند.
طرف سوم در محاق و پرسه زن در حاشیه
نخست یک یادآوری تاریخی و آن اینکه این سازمانیافته ترین مقاومت تاریخ معاصر ایران هر بار که هر شخص و دسته و گروهی مورد تهاجم تروریستی رژیم داعش-آخوندی قرار گرفته اگر دوست نبوده یا حتی معاند ما بوده است؛ ما اولین و فعالترین کس هم در محکومیت، هم در افشاگری رژیم و هم فعال در مراحل رسیدگی به آن بوده ایم. از ترورهای سالهای اول بعد از انقلاب و وین و میکونوس برلین و ...........
دوم اینکه همیشه خواست و برنامه بغایت سازمانیافته رژیم این بوده که قضیه به سکوت برگزار شود و ایران و جهان آنرا بدست فراموشی بسپارد تا رفته رفته موضوع از روی میز برداشته شود. حالا ببینید در هماهنگی مستقیم و یا غیر مستقیم با گشتاپوی آخوندی؛ چند محفل خارجه نشین و در حاشیه پرسه زن درباره این عمل بسیار جدی تروریستی چکارمیکنند. خوب گوش کنیم:
در حالی که این توطئه تروریستی انزجار و محکومیت جامعه جهانی را بر انگیخته است و علاوه بر مقاومت ایران انبوهی از شخصیتهای برجسته خارجی؛ و ایرانیان و خارجیان در این همایش بزرگ؛ در تلاش مستمر هستند تا آمران و عاملان این جنایت به عدالت سپرده شوند و تمامی مراحل شکایت و ارجاع به مقامات سازمان ملل و سیستم قضایی و دادگاههای صالحه را آماده سازی میکنند و در تلاش برای بستن سفارتهای رژیم یعنی لانه های جاسوسی و ترور هستند، در مقابل جمع آبروباخته و جا خوش کرده ای که انگل کنوانسیون ۱۹۵۱ پناهندگی هستند؛ و در کشورهای آزاد باعتبار خونها و رنج و شکنجه های مردم ایران پناهندگی گرفته اند، و مقیم شده اند؛ در مقابل این جنایت بزرگ سکوت کرده و خفه خون گرفته، و بدتر اینکه گروهی از آنها به لغز خوانی علیه مقاومت نیز پرداخته و حتی بعضا وقاحت را به آنجا رسانده اند که بنحوی مجاهدین را مقصر و عامل این بمب گذاری معرفی میکنند. به سیاق آنچه قائد اعظم شان خمینی میگفت که مجاهدین خود خودشان را شکنجه میکنند!!
اما آنها نمیدانند که امروز عصر کبیر آگاهی هست و کسی فریب این اراجیف سخیف و ده بار بیشتر خائنانه را نمیخورد. اوضاع این دلواپسان اعتلای مستمر این مقاومت سازمان یافته و ابولفه نه تنها رقت بار بلکه باعث تفریح ما شده است! امروز دوست و دشمن اذعان میکنند که سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت در اوج اقتدار و سرفرازی قرار گرفته است.
با اجتماع تاریخی نهم تیر ماه ۱۳۹۷ در ویلپنت این مقاومت بار دیگر به اثبات رساند که بزرگترین سازمان متشکل است که با آرمان حق و درست، با تشکیلات عظیم و منسجم، با رهبری بسیار هشیار و شایسته، با گرای درست و با پرداخت بیشترین و بالاترین بهایی که تا کنون پرداخت شده است، نه تنها حمله کننده اول به هیچ فرد و گروه و دسته که واقعا دشمن رژیم آخوندی باشد نیست بلکه بارها همه نیروهای جمهوریخواهی را که خواهان سرنگونی تمامیت رژیم هستند و بر اصل جدایی دین از دولت معتقدند را دعوت به تشکیل جبهه همبستگی برای سرنگونی این رژیم فاشیستی کرده است.
یک حقیقت دیگر هم در طول چهار دهه مبارزه با فاشیسم دینی به اثبات رسیده است که هیچ فرد و گروهی که واقعا درد سرنگونی این رژیم را داشته باشد و بخواهد ایران را از شر آخوندها برهاند، اگر هم دست دوستی به سمت مجاهدین دراز نکند؛ لااقل با آنان دشمنی نیز نمیکند. اما کسانی که هشتاد درصد عنادشان با مجاهدین و شوراست و گاهی هم نیشی به اخوندها میزنند، تاریخ ایران و همین اروپای مقاومت علیه نازیسم و فاشیسم به اینها خواهد گفت که خودتی ! در تاریخ مقاومت های جهان بویژه همین غربی که این گروه اندک در آنجا خوش کرده و از دمکراسی و تامین اجتماعی خوب آن استفاده میکند به صراحت گفته و باز میگوید که تو و امثال تو خون بدل همه مقاومت های جدی و سازمان یافته منجمله در همین کشورهای مهماندار و میزبان خودت میکنی.
باری یک مشت ول معطل بنام سکولار که نمیدانند تعریف جدی سکولاریسم و روند تاریخی آن چیست؛ یا یک مشت تحت عنوان مارکسیست و کمونیست که روح مارکس و انگلس و هر مارکسیست شرافتمندی از آنها بیزار است؛ همه هم و غمشان دشمنی با مجاهدین و شورا است و به صراحت میگویند بشتابید و مواظب باشید که مجاهدین رژیم را زمین نزنند چون سر آنها بی کلاه می ماند، برای اینها هیچ تعریفی جز نیروی پشت جبهه خامنه ای ندارم. مگر شما و همگنان شما نبودند که امام خمینی تان را وارث به حق مارکس و انگلس معرفی میکردند و با شعار توده ای هستم و در خط امام در سرکوب و شکنجه نیروهای انقلابی و دمکراتیک شرکت میکردند و با توطئه جمعی بنام اکثریت را از نیروهای مترقی سوسیالیست (که نگارنده نیز پیرو آنست)؛ شقه کرده و به خدمت خمینی در آوردید و هنوز هم بقایای حقیرتان همین کار را میکنید. شما چه تعداد از اعضای سازمانهای ترقیخواه مارکسیست یا مجاهدین خلق را در جیپ های لاجوردی بعنوان توده ای خط امام و یا تواب لو داده و به کشتن دادید. شما با چه رویی امروز در همین اروپای دمکراتیک و پناهنده پذیری که محصول خونهای بس فراوانی از فرزندان فداکار و شهدای آنها ست؛ پناهنده شده اید؟
و آن یکی پسر شاه مخلوع هم که در اعلام وفاداری به خلافت خامنه ای همه مراحل وقاحت را در نوردیده است. به صراحت میگوید که نقطه اتکائش سپاه پاسداران و بسیج است و میگوید اگر بین مجاهدین و آخوندها مخیر باشم، آخوندها را انتخاب میکنم. پس منتظر باش که قاسم سلیمانی و محمد علی جعفری دوفرمانده ارشد سپاه پاسداران- بخوانید ژنرال هانریش هیملر و هرمن گورینگ ارتش نازی- کودتا کنند و تو را«پادشاه نظام مقدس اسلامی ولایت فقیه» کنند!!. وابولفه این برنامه نه تنها مرغ پخته را به خنده وا میدارد؛ بلکه ماشین مشمدلی؛ که نه بوق داره و نه صندلی؛ را به آژیر کشیدن می اندازد. ما هر روز در مجله های علمی و پزشکی میخوانیم کشف ژن سرطان یا آلزایمر یا فشارخون یا حتی دپرسیون را اما- دروغ چرا- ما تا حالا کشف ژن کودتا و انتقال آن با خون از بابا بزرگ به پسر و نوه را هنوز ندیده ایم
مقاومت ایران خواهان استقرار دمکراسی و آزادی براساس جدایی کامل دین از دولت و انتخابات آزاد بدون توجه به دین و قومیت است و اینرا در اساسنامه و مصوبات خود به صراحت گفته است. بدانید که هم در قانون اساسی سابق ایران و هم در بسیاری قانون اساسی های جهان؛ دین رسمی ذکر شده است- که نگارنده مشغول جمع آری لیست آنها در تمام سیستم های کنونی حکومتی است-؛ اما طبق مصوبه شورای ملی مقاومت دین رسمی وجود ندارد و در آینده ایران هر ایرانی از زن و مرد و با ادیان و ملیت ها و زبانهای متفاومت میتواند - در صورت آوردن رای- رئیس جمهور یا وزیر و قاضی بشود. آقای مسعود رجوی؛ رهرو صدیق دکتر مصدق کبیر؛ و خانم رجوی رییس جمهورمنتخب این مقاومت برای دوره گذار؛ بارها گفته اند که ما برای بدست گرفتن قدرت نمیجنگیم؛ ما برای این می جنگیم که مردم ایران حکومت خودشان را انتخاب کنند، خودشان بر خودشان حکومت کنند. ما هیچ چیزی نمیخواهیم؛ ما فقط میخواهیم حق فعالیت آزادانه داشته باشیم و از شلاق و شکنجه و زندان خبری نباشد. ما میرویم؛ مانند اوایل پیروزی انقلاب ضد سلطنتی؛ حزب و گروه مان را تشکیل میدهیم و حتی اگر ساختمانی هم گیر نیاوردیم در گورستان شهدای مان در خاوران در جنوب تهران چادر میزنیم. حکومت از آن مردم و نمایندگان آنهاست.
من یک نکته از یک داستان تاریخی مهم در اینجا به اختصار اشاره میکنم باشد تا روزی با ذکر امثال و اسناد بیشتر تاریخی در باره این مدعیان اپوزیسیون که وظیفه شان تخطئه و ضربه زدن به بزرگترین و سازمانیافته ترین مقاومت است مفصل بنویسم:
روزی؛ گونار سونسه بو؛ یکی از بالاترین رهبران قهرمان مقاومت اروپا علیه نازیسم و فاشیسم هیتلر- فرانکو- موسیلینی؛ و دریافت کننده یکی از بالاترین مدالهای تاریخ اروپا؛ در دیدار باخانم رجوی؛ در پاسخ به سوال خبرنگاری؛ رو به خانم مریم رجوی و پشت به خبرنگار گفت:
«خانم رجوی به اتهامات گوش نکنید؛ ما هم تروریست و فرقه و آدمکش و تجاوز کننده و آنارشیست و کمونیست بودیم. در دوران سختی که؛ در سرمای ۱۵ تا ۲۵ درجه زیر صفر؛ در سنگرها و پایگاه های ارتش آزادیبخش مان بنام؛ MILORG (بخوانید ( NLA؛ در زیر بمباران و موشک و خمپاره بودیم؛ بسا بیشتر از خود هیتلر و سپاه اس اس و گشتاپوی او؛ به اینها تف و لعنت میفرستادیم».
آهای ای گونار عزیز؛ آهای ای شیرمرد بزرگ تاریخ مقاومت! ما را در تف و لعن خودتان به دشمن و عوامل پیدا و پنهان و مستقیم و غیر مستقیمش شریک بدانید!