سخنان اخیر آخوند روحانی و سپس به میدان آمدن ولیفقیه طلسم شکسته که گوشههایی از آنها را رسانههای حکومتی بیرونی کردهاند، مبین این واقعیت است که برعکس تمامی رجزخوانیهای فرماندهان سپاه و یا مهرههای ریز و درشت امنیتی نظام، این متولیان اصلی حکومتیاند که اولا وضعیت بهغایت بحرانی رژیم را درک کرده و ثانیا آدرس دقیقی از «چشمانداز» سرنگونی نظام میدهند.
در این رابطه «پایگاه خبررسانی» مقام معظم (۱۷ مرداد ۱۳۹۷) مینویسد: در روزهای اخیر جمعی از فعالان فرهنگی خارج از کشور با رهبر انقلاب دیدار کردند که در خلال آن یکی از حضار، دغدغه و نگرانی علاقمندان به انقلاب در آن سوی مرزها را از آینده بیان کرد.
رهبر انقلاب در پاسخ به نگرانی این شخص گفتند: «نسبت به اوضاع ما اصلا نگران نباشند، هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند، مطمئن باشند، هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد؛ این را به همه بگویید».
به یقین نخستین سوالی که در این میان مطرح است، اینکه بهواقع اگر وضعیت دیکتاتوری خامنهای به این میزان «تثبیت» شده و بقول شیخ مکار «اوضاع» اصلا وابدا «نگران» کننده نیست، پس چه لزومی به خوردن قسم و آیه برای حفظ «بیضه اسلام عزیز» میباشد؟
اما در فرای این فرافکنیها و خود راضی کردنهای ولیفقیه، باید اذعان نمود که واقعیت از فردای قیام دیماه و با اوجگیری آن طی روزهای در شیراز، اصفهان، مشهد، تهران، برازجان، اهواز، آبادان، بازاریان و یا کامیون داران که در بیش از ۱۴۲ شهر به وقوع پیوسته است، به یقین حقیقت دیگری را به ثبت رسانده است.
این واقعیت همان بروز «شرائط انقلابی» در جامعهای مملو از فقر، فلاکت، بیکاری، سرکوب، اعدام، ترور و شکاف عمیق طبقاتی است که میخواهد «ریش و ریشه» آخوندهای دزد و فاسد را به آتش بکشد.
شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه»، «مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی» به همراه به آتش کشیدن دفاتر «نمایندگان» مقام معظم در شهرها و حمله به حوزههای جهل و خرافه، اکنون این حقیقت را به اثبات رسانده که وضعیت هرگز به قبل از دیماه سال ۹۶ برنخواهد گشت.
رشد مطالبات مردم که اکنون به یمن ضریب نیروی پیشتاز مجاهدین و کانونهای شورشی که از هر فرصتی برای به میدان آوردن عنصر اجتماعی استفاده میکنند، همان جوهره و مضمون ریشهدار بودن قیامهای اخیر و در روند خود چشمانداز هرچه بیشتر سرنگونی این نظام پوسیده میباشد.
در این راستا است که مردم امیدوار و جوشان و حاکمان با اعصابی درهمریخته در مقابل یکدیگر صفآرایی کردهاند. بر این منطق و برخلاف «فرمایشات» رهبر معظم، اکنون شاهد هستیم که با شکل گیری کوچکترین تجمعات و اعتراضات، به سرعت برق و باد خواسته ای بهظاهر صنفی و فریادهای «نان من کو»، به شعارهای رادیکال سیاسی علیه کلیت نظام آخوندی با تمامی باندهای قلابی آن تبدیل میشوند.
شعار «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید کشته شه»، به یقین ترجمان بخش کوچکی از همان عمق تنفر مردم از وضعیت و مبین خواسته عموم مردم بررای دگرگونی بنیادین میباشد.
.
همچنین باید اذعان نمود که این منطق تمامی دیکتاتورها در دوران پایانی نظام است که وضعیت بحرانی و انقلابی جامعه را با بیان «دری، وری» نه تنها تثبیت شده، بلکه حتی فراتر از آن، چشمانداز را تا «سدهها» و رسیدن به «دروازههای تمدن»، حال از نوع ارتجاعی و یا آریامهری آن باشد، امیدوار کننده تر از همیشه ترسیم میکنند!!.
بر این منطق است که خامنهای بر سر قبر خمینی دجال، ضمن خواندن لغز، پیام میدهد که «فشار عملی شون عبارت است از اینکه در کشور آشوب ایجاد کنند، این برنامه قطعی اونهاست ما خبر داریم نشستند برنامهریزی کردند برای این کار»!!
سوت زدنهای ولیفقیه در تاریکی به یقین از موضع ترس و استیصال برای حکومتی است که تمامی تخممرغهای خود را در سبد «سرکوب و تروریسم» گذاشته است.
وضعیت کنونی ولیفقیه، حکایت آن فرد مالیخولیایی است که با خود در روز صدبار زمزمه میکرد: «همهچیز آرومه، من چقدر خوشحالم»!.