سهیلا دشتی:‌ راز ماندگاری

 

بزرگترین تجمع بین المللی اینترنتی مقاومت سازمانیافته مردم ایران و سازمان مجاهدین هم زمان در بیست پایتخت و شهر در اروپا و آمریکای شمالی در روز سوم شهریور به مناسبت سی امین سالگرد قتل عام سال ۶۷ برگزار شد.

نمایندگان جوامع، انجمن ها و تشکلهای هوادار سازمان مجاهدین، شورای ملی مقاومت و ایرانیانی که خواهان سرنگونی و براندازی تمامیت فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بودند در این برنامه شرکت داشتند. برنامه با سخنرانی مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت شروع شد و پس از نمایندگان جوامع در شهرهای مختلف به کنفرانس پیوستند. برنامه نظم خاصی داشت و شرکت کنندگان مشتاق دیدن چهره ها و شنیدن سخنان یکدیگر بودند. سئوالی ذهن را به خود مشغول می کند «آیا شبیه این تجمع سیاسی در جای دیگری برگزار شده و یا کشور و یا سازمانی این کار را به این گستردگی انجام داده است یا نه!». به مسابقات جام جهانی فوتبال که در خرداد و تیرماه گذشته در روسیه برگزار شد فکر می کنم. در فاصله زمانی استراحت نیمه بعضی از بازیها، دوربین یک یا دو دقیقه تجمع مردمی که برای تماشای فوتبال در پایتخت کشورهای شرکت کننده جمع شده بودند را نشان می داد. یا در مسابقات به نام ملودی فستیوال که بهترین آهنگ اروپائی انتخاب می شود. در این برنامه کشورهای شرکت کننده به محل برگزاری مسابقه وصل میشوند و امتیازهائی را که به آهنگها داده اند را اعلام می کنند. ولی این چنین نیست که کشورهای شرکت کننده همانند تجمع بین المللی در کنش و واکنش قرار داشته باشند. این تجربه برای مقاومت ایران و مردم ایران تجربه ای بسیار ذیقیمت است که نقطه ای شروعی برای کارهای بزرگتر و گسترده تر با استفاده از تکنولوژی مدرن خواهد بود. اما سئوال مهمتر و اساسی تر این است که چگونه کاری این چنین بزرگ و در این سطح به وسیله مقاومتی در تبعید صورت می گیرد. با نظری به سخنان نماینده گان جوامع و تعهد آنان بر مبارزه گسترده تر برای سرنگونی و براندازی رژیم چند نکته بارز می شود.
 اگر به عنوان انجمن ها و یا جوامع توجه کنیم در آغاز با افرادی مواجه خواهیم بود که در متخصص و خبره در اموری هستند که انجمن آنان بر آن اساس نام گرفته است. افرادی تحصیل کرده اما عاشق ایران. کسانی که علیرغم سالهای طولانی زندگی دور از وطن نه تنها اسیر زرق وبرق جامعه غرب نشده اند، بلکه هر روز با عزمی جزم تر از روز پیش برای رسیدن به اهدافشان تلاش کرده اند. در گزارش کارهایشان از انجام صدها ملاقات، برگزاری اکسیون ها و تحصن های طولانی مدت، شرکت در جلسات برای افشای جنایات رژیم و نقض روزمره حقوق بشر توسط سردمداران آن و دهها و دهها فعالیت دیگر بود. همه آنان و به خصوص جوانان سخنگو با عزمی راسخ و تواضعی بی نظیر از وظیفه ای که بر دوش دارند سخن می گفتند و بر تعهدی که آگاهانه بر دوش گرفته اند پای می فشردند. عشق به ایران و آزادی مردم شرط پایه ای و مبنا است، اما فقط با عشق نمی شد که تحصن ها و اکسیون های، جلسات و فعالیت های که گزارش دادن آن ساعتها وقت می برد را برپا و اجرا کرد. اگر نبود سازمان کاری، اگر نبود اعتقاد به کار جمعی، و اگر نبود هدف مشترک که به خاطر آن باید وقت و دیگر چیزها را فدا کرد، هیچکدام از این برنامه ها انجام نمی شد.
باید کتابها نوشته شود تا برای ثبت در تاریخ مبارزاتی مردم ایران از زوایای مختلف این فعالیتها بررسی گردد. هفده ژوئن سال ۲۰۰۳ میلادی را باید نقطه عطفی در این مبارزات دانست. روزی که وقوع آن در تصور هیچکدام از اعضاء و هواداران مقاومت نمی گنجید که چگونه سردمداران سیاسی جهان در کنار رژیم کمر به نابودی مقاومت بر حق مردم ایران بسته اند. برای نمونه لحظه کوتاهی از آن چیزی که خودم شاهد بودم را برای یاد آوری بیان می کنم.
خبر دستگیری مریم رجوی و حدود ۱۶۰ نفر از اعضا و هواداران مقاومت و شورا در اروپا به خبر یک تبدیل شد. هواداران و اعضا فقط می خواستند خود را به پاریس برسانند و کاری کنند. هیچکدام نمی دانستیم چه کاری، ولی باید می رفتیم. به من زنگ زدند و یک گروه پنج نفره از اعضای انجمن ماشینی کرایه کرده بودند و گفتند که در راه هستند و می خواهند خود را به پاریس برسانند. اما قبل از رفتن می خواستند من را ببینند. همدیگر را دیدیم و آنان جمعی مبلغ قابل توجهی پول را به من دادند و گفتند که می دانیم که سازمان این روزها پول نیاز دارد. خاطره آن روزها بسیار پر رنگ است. خیابان، گرما، اعتصاب غذا و مشعل های فروزانی که شعله ها بر افروختند که عمق جنایت و مماشات غرب و رژیم را بر جهانیان آشکار کنند.
اما در همه سخنرانی نکته ای بود که چشم را خیره می کرد و آن اینکه ورای تمامی فعالیت ها مهمترین مسئله وجود سازمان مجاهدین در کنار انجمن ها بود که صادقانه و با از خود گذشتکی و بدون فردیت دست آوردهای تشکیلاتی خود را در طبق اخلاص گذاشته و آنها را در اختیار این جوامع قرار داده اند همه چیز را به آنان آموخته اند. در یک کلام عشق به آزادی، داشتن سازمان کار و رهبری سازمان مجاهدین لازم و ملزوم یگدیگردند و بدون یکی دیگری ممکن نبوده و نیست.
این واقعه و دهها اتفاق دیگر یک درس مهم داشته است که هیچ قدرتی نمی تواند، آینده مردم ایران را از پیش برنامه ریزی کند. ماندگاری مقاومت با گذار از همه فراز ها و فرودها این را نشان داده که این ماندگاری تصادفی و اتفاقی نیست. آنان که مبارزه برای آزادی را هزینه خواندند و می خوانند و این تصور را دارند که با پرداخت کمترین هزینه می توان به آزادی رسید متآسفانه سخت در اشتباهند. به همین دلیل است که رژیم قبل از همه خوب می داند که مقاومت با سازمان کار و تشکیلاتی که از میان آتش و خون و با سربدارانی مثل سال ۶۷ از سختی هراسی نداردرژیم است که برای ضربه زدن به مقاومت تمامی آبروی سیاسی خود را به حراج گذاشته و جاسوسان و تروریستهای وابسته اش در اروپا و آمریکا دستگیر شده اند.
برای رسیدن به خواسته های مردم همانطور که قبلا هم اشاره کردم، سازمان کار و قبول مسئولیت و برنامه برای آینده، و گذشتن از خواسته های فردی لازم است و این است که مقاومت مردم ایران به رهبری مریم رجوی را به آلترناتیو و جایگزینی بی بدیل و بی مانند تبدیل می کند. همه اعضاء مقاومت و در محور آن مجاهدین چه در ایران و چه در هر کجای جهان با آگاهی و انتخاب در این مبارزه شرکت دارند. و خوب می دانند که سرنگونی و پیروزی مردم در دسترس است. با همین خواست بر ادامه راهمان پا می فشاریم و دیر نیست که پیروزی مردم را در میدان آزادی جشن بگیریم.