سوی مجلس شد روان با دلهره
خسته و زار و سراپا دلهره
شب نخوابیده ست زیرا می کند
خواب او آشفته شبها دلهره
داده بود عاقا به ایشان رهنمود
رهنمودش نیز یکجا دلهره
زرتمانش یکسره قمصور بود
یکسره گفتار عاقا دلهره
رفت و در پشت تریبون ایستاد
از نگاهش بود پیدا دلهره
مدتی این پا و اون پا کرد او
پشت و رو، پائین و بالا دلهره
اولین پرسش ازو نرخ دلار
می کند در بانک غوغا دلهره
وعده کردی قیمتش بالا نره
رفت و حالا کشته ما را دلهره
چون نکردی چاره ای این درد را
هست ما را چاره حالا دلهره
باز اگر بالا بره این بی پدر
کی کند با ما مدارا دلهره
داد پاسخ اینچنین شیخ بنفش
گاهگاهی خوبه بابا دلهره
بنده هم مثل شما در حیرتم
آید از چین و اروپا دلهره
جای آن سیگار برگ خوشتراش
می رسد هم از هاوانا دلهره
شد نصیب و قسمت اینجانب از
هدیه نقد اوباما دلهره
نفتمان هم باز سرگردان شده
روی دریا با یه دریا دلهره
از شما پنهان نباشد دوستان
پشت ما را کرده دولّا دلهره
چاره ای دیگر نمانده جز فرار
می زند ما را به تیپا دلهره