این پدیده بیسابقه و برجسته با ویژگی زیر ضرب بردن مستقیم خامنهای به عنوان مسئول مستقیم بحران و بنبست در طی 4 دهه حاکمیت ولیفقیه است. با مراجعه و بازبینی تاریخ ۴ دهه حکومت فاسد و جنایتکار، آنجا که به مردم و پیشتازان آنها در مقاومت مربوط است، از فردای ۳۰ خرداد ۶۰ که به دستور خمینی جلاد، تظاهرات نیم میلیونی را به خاک و خون کشیدند، همواره و بهدرستی مقاومت ایران و قشر آگاه جامعه در تحلیلها و کارزارهای داخلی و بینالمللی شخص خمینی و بعداً خامنهای را مسئول اصلی و مستقیم جنایت و خیانتهای رژیم به مردم ایران و وجدانهای بیدار جهانی معرفی میکرد، اما اختناق حداکثر و کشت و کشتار و شکنجه و وحشیگری بیحدومرز مجاهدین و مبارزین از یک طرف و از طرف دیگر با پشتوانه قداست دروغین ولیفقیه که با دروغ و دجالیت و سوءاستفاده از ناآگاهی قشر سنتی جامعه، مانع از این میشد که مردم بهجانآمده مستقیماً به عمود خیمه نظام حمله کنند.
اتوریته ناحق و مذهبی و سیاسی ولیفقیه با پشتوانه نیروهای سرکوبگر تا دندان مسلح در قیام سال ۸۸ شکسته شد. این بار عامه مردم در تظاهرات وسیع شعار مرگ بر خامنهای، خامنهای حیا کن، مملکت رو رها کن و... خود خامنهای را هدف گرفتند. وقوع قیام دی ماه ۹۶ در بیش از ۱۴۰ شهر بزرگ و کوچک در ابعاد سراسری و شعار مستقیم علیه خامنهای تاریخا مهر خورد و جنبش و انقلاب نوین به مرحله جدید رسید. علاوه بر این شکست برجام و ضربه اساسی به سیاست مماشات غرب در اثر روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا از یک طرف و ناتوانی ولیفقیه و روحانی برای خروج از بحرانهای لاعلاج سیاسی و اقتصادی و زیستمحیطی، روز به روز به وخامت اوضاع افزوده میکند، در کنار اینها رشد و بلوغ سیاسی مردم و اقشار بهجانآمده با شعار اصولگرا، اصلاحطلب دیگر تمومه ماجرا، به بازی چندین دهه باندهای درون رژیم جهت خط مماشات رژیم بامید واهی تغیر از درون پایان داد. از این به بعد همانطور که اشاره شد، در هر تظاهراتی شعارها سریعتر از هر زمان به سمت و علیه شخص ولیفقیه تبدیل شد، خروجی این نقاط عطف، خط خامنهای را که با دجالیت و فریب از تخاصم باندها برای حفظ بیمسئولیتی و بی پاسخگویی به مردم سوءاستفاده میکرد سوزاند، موضعگیریهای بینتیجه و سراسر پوچ و عاری از ذرهای از حقیقت خامنهای در این دوران که مشخصه اصلی و محتوای آنها فریب و دروغ و نبودن هیچ راه حلی برای خروج از وضعیت انفجاری بود. نه تنها روبه حل هیچ تضادی نبود بلکه بحران درون رژیم را چندین مرحله کیفی ارتقاء میداد. شاخص مرحله جدید این است که ترس و وحشت ازّآینده نظام اراذل اوباش باند مغلوب از مجلس وحوش تا دولت و نیروهای ریزشی رژیم را بالاجبار به آن جا کشانده است که علنا و بهطور بیسابقهای از تریبونها و رسانههای رژیم نوکتیز حملات و علل شکست رژیم را متوجه خود ولیفقیه میکنند.
مضافا بر اینکه تعمیق و گسترش قیام و نقش کانونهای شورشی توام با اقبال بینالمللی آلترناتیو مشروع و لحظه به لحظه تعادل را به زیان رژیم برهم میزند. با توجه به مطالب فوقالذکر اگر نگاهی به نمونه برخوردهای عناصر گوناگون باندهای رژیم بیاندازیم، آشکار میشود که وضعیت کنونی ولیفقیه در مرحله سرنگونی چقدر شکننده شده است. نمونههای زیر از دهها نمونه از موضعگیریهای علیه نقش خامنهای جهت آگاهی به اطلاع عموم میرسد.
آخوند کروبی: که خودش یکی از سردمداران اصلی رژیم تا قبل از قیام ۸۸ بوده است در موضعگیریهای اخیر خود خطاب به خبرگان ارتجاع میگوید که خبرگان اگر خبرگان باشند باید از رهبری سؤال و جواب کنند، دستگاه قضاییه با این احکام ظالمانه روی رژیم گذشته را سفید کرده است؛ و قرار بود که رهبری خامنهای ۱۰ ساله باشد که خلاف ان عمل شده و صحبت از شورای رهبری میکند که به آن عمل نشده و دستآخر خامنهای را مسئول مستقیم بحرانها در طی ۳ دهه میداند.
ابوالفضل قدبانی: از مهرههای اصلی باند فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی به صراحت گفته است که باید عزل خامنهای مطالبه فعالان سیاسی و نهادها باشد و باید از مقام خود عزل شود.
عماد فروغ: از باند مغلوب در مجلس خبرگان باید تغییر اساسی ایجاد شود و صحبت از انبساط با منظور شورایی کردن رهبر میکند.
تاج زاده از باند اصلاحطلبان، میگوید که به همان شیوه که روحانی به مجلس رفت خبرگان باید رهبری را برای پاسخگویی و سؤال جواب در مورد بحرانهای جاری به مجلس فرا بخواند و سؤال و جواب از وی مستقیماً از رادیو تلویزیون پخش شود.
جواد ظریف: در مجلس به صراحت گفت که مسئولیت مستقیم مذاکرات هستهای با خود خامنهای بوده و ایشان در تمام جریان امور بوده است. این واقعیت را بارها خود روحانی هم علیرغم خواست خامنهای بیان کرده است. باند مقابل و دلواپسان معروف نظام از قبیل جنتی، علم الهدی و احمد خاتمی در واکنشهای ترسآلود و عجز آلود خود برای حفظ اتوریتیه ازدست رفته خامنهای سینهچاک میکنند که نتیجه آن جزتخاصم بیشتر و سردرگمی درکل هیئت حاکمه نیست، با توجه به شرایط فوق است که هرچقدر به جلو میرویم بحران افزوده شده و حلقه طناب سرنگونی دور گردن ولیفقیه تنگتر میشود. ادامه این روند که با تحریمهای اصلی آمریکا در مورد به صفر رساندن صادرات نفت همراه است تیغ سرکوب قیام به عنوان عامل اصلی بقاء رژیم را کندتر میکند و شرایط را برای ضربه زدن نهایی از طریق مقاومت و کانونهای شورشی فراهم میکند؛ که آن روز دیر نیست.