با نگاهی به دلشوره های ولیفقیه پیش از گسیل رئیسجمهور خود به آمریکا و تلاشهای پشت پرده بخش بزرگی از حکومت و همچنین ابواب جمع سیاست مماشات در اینجا و آنجا و نیز با نیم نگاهی به عجز و التماسهای آخوند روحانی در صحن علنی سازمان ملل متحد و درخواستهای ذلیلانه وی از ایالاتمتحده برای «مذاکره و حفظ برجام»، اکنون بهخوبی میتوان به این نتیجه منطقی رسید که «آش نذری» مقام معظم که بهپای ملل متحد پخته بود، نه تنها هیچ افاقهای نکرد، بلکه به گفته بسیاری از کارشناسان وضعیت و موقعیت رژیم را در صحنههای بینالمللی و منطقهای بغایت خرابتر نیز نمود.
این وضعیت وخیم و خندهدار برای دیکتاتوری ولیفقیه که اکنون در داخل کشور با مجموعه عظیمی از بحرانها و قیام مردم ایران روبرو است، آینه تمام قدی از بازتاب شکست، ضعف، پریشانی و هذیانگوییهای حکومتی است که همچنان کمر بر ادامه استبداد، سرکوب، ترور و صدور بنیادگرایی بسته است.
به یقین باشکوه ترین صحنه را ایرانیان آزاده، اشرف نشانان، یاران و هواداران مجاهدین خلق در مقابل ملل سازمان ملل متحد و اجلاس شورای امنیت و یا در میتینگ جوامع ایرانی خلق کردهاند.
بر این منطق صحنه، صحنه خروش ایرانیان از سراسر آمریکا به نیابت از مردم بپا خاسته و کانونهای شورشی در داخل میهن امان بود که به صد البته تأثیرات مستقیم خود را بر سیاستهای جهانی و چرخش اوضاع به نفع نیروی پیشتاز با خود به همراه داشته است.
این دیگر سخن ما بهعنوان یاران مقاومت ایران نیست، بلکه با نگاهی به رسانههای حکومتی، سران قوا، فرماندهان سپاه و یا شخص اول نظام آخوندی، بهخوبی میتوان به ابعاد، طول و عرض این تأثیرات علیه دیکتاتوری ولیفقیه رسید. سخن از همان عنصر تعیین کنندهای است که میتواند «کوه ها» را به حرکت درآورد و جهانی را نسبت به هرگونه نزدیکی با این دیکتاتور خونآشام و ضد ایرانی بر حذر نماید.
هردو باند رژیم به اشتباه بر این باور بوده و هستند که توان دور زدن مقاومت و مجاهدین در صحنههای داخلی و بینالمللی، بدون دادن هرگونه هزینهای را دارند؛ اما نماینده خامنهای در نیویورک یکبار دیگر دید و تجربه کرد که اگر هفت دریا هم به کمک این دیکتاتوری بشتابند و اگر هفتاد کشور هم عصای زیر بغل وی شوند، بازهم این مردم و مجاهدین هستند که صحنه را به نفع منافع و سیاستهای ملی و میهنی خواهند چرخاند و موضوعی بنام «ضرورت سرنگون» نمودن این دیکتاتوری را در رأس «امورملل متحد» قرار خواهند داد.
بر این سیاق است که باید بازتاب تمامی موضعگیریها علیه سیاستهای مخرب رژیم در سطح منطقه و بینالمللی را مورد بررسی موشکافانه قرار داد. اصل عنصر داخلی و فرع همواره عنصر خارجی بوده است. در نبود میدان بازی برای ولیفقیه که هم «جام زهر» را خورده و هم «طلسمش» در داخل کشور شکسته شده، اکنون کلیت نظام در تله مقاومت ایران افتاده است.
این همان جوهر و دلیل اصلی برای این واقعیت است که چرا خامنهای توان قدم گذاشت در میدان «مذاکره» از هر نوعش را ندارد. وی بهخوبی میداند که در ضعیفترین موقعیت ممکن برای پا گذاشت در این میدان مملو از مین قرار دارد و هرگونه قدم برداشتن برای «تحول» و یا «تغییر در سیاستهای راهبردی نظام» آخوندی، به مثابه ضریب و شتاب زدن به واقعیت دیگری بنام «سرنگونی» است.
نگاهی به سخنان آخوند روحانی که ترجمان همان گفتمان پاسدار احمدی نژاد بود، این حقیقت را آشکار میکند که به چه میزان خامنهای در ضعیفترین نقطه ممکن در مختصات داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار دارد.
پیام رژیم آخوندی به ملل متحد در یک جمله «ترور، کشتار، خونریزی و ادامه سیاستهای مخرب اتمی و موشکی و کشورگشایی»، البته با «لبخند» بود و پاسخ ملل متحد نیز اعمال فشار هرچه بیشتر بر این دیکتاتوری و ادامه تحریمها تا تسلیم به شرایط بینالمللی و دست کشیدن از سیاستهای مخرب آن.
ترجمان این پیام را در سخنان بسیاری از سیاستمداران در اجلاس بزرگ ایرانیان و یا در سخنان وزیر امور خارجه و مشاوران رئیسجمهور آمریکا بلافاصله پس از «گفتمان درمانی» آخوند روحانی بهخوبی لمس کردهایم.
در تمامی این پاسخها آنچه که برخلاف سنوات قبلی مشاهده میگردد، وجود چرخشی اصولی علیه دیکتاتوری خامنهای و اشعهای از قاطعیت علیه کلیت نظام آخوندی است که به یقین مناسبترین از نوع خود به «شکلک و شمایل» و یا «خندهها، تزویر و ریاکاری» نماینده خامنهای در نیویورک بودهاند.
روحانی اکنون با چمدانی «خالیتر» عازم «ام القرای اسلامی» ولایت است و چشمانداز برای دیکتاتوری ولیفقیه از فردای اتمام اجلاس جاری ملل متحد، بسیار تیرهوتار تر شده است.