عمر بگذشت در پیچ و خم حادثه ها بی مأوا
پیرانه پیش شما ، مثل ایام شباب آمده ایم
آمدیم تا که زنیم نعره ز بیداد زمان
ظلم حکام وطن را به جواب آمده ایم
دشمنان نیستند یکی یا چندین به شمار
محض این دشوار، بی شک و حساب آمده ایم
ای کسان کافتادند در وادی بس وهم و گمان
ما گذشتیم ز پندار و خیال، بی سراب آمده ایم
در حساب ما نگنجد سود و زیانی از عمر
یاران ! پیش شما بی خط و کتاب آمده ایم
آمدیم تا که زنیم چند قلم در رسم صفا
ساده ایم مثل صداقت، از جوش شراب آمده ایم
درد افتاده به فغان از درد جگرسوز وطن
ما با پیگیران شفیق، راه صواب آمده ایم
باش چون رحمان نگران از بدنامی که ما
در گریز از هر زشت و گند و گنداب آمده ایم