نرخ فقر در حاکمیت ولی‌فقیه به ۵۸ میلیون نفر رسید!

 

ابعاد فقر و تهی‌دستی در ایران آخوند زده اکنون به‌مانند قطاری است که با سرعت غیرقابل‌تصوری و عن‌قریب با برهم خوردن تعادل خود در حال خارج شدن از ریل می‌باشد.

در رابطه با خط فقر تاکنون دیکتاتوری فاسد آخوندی آمار و ارقام متفاوتی را ارائه داده است. در پاره‌ای از اوقات سخن از ۱۶میلیون تا ۳۵  میلیون نیز به میان آمده بود ،اما اکنون تازه‌ترین داده‌های حکمتی گوشه‌هایی از ابعاد وخامت این وضعیت فاجعه‌بار انسانی را نمایان کرده است.

در این رابطه روزنامه حکومتی ابتکار (  ۲۷مهر ۱۳۹۷) در مطلبی اعتراف می‌کند که از جمعیت ۸۰ میلیونی کشور «۳۳ درصد ایرانی‌ها بالغ‌بر ۶ میلیون نفر در فقر مطلق و ۴۰ درصد آن‌ها بالغ‌بر ۳۲ میلیون نفر در فقر نسبی» بسر می‌برند.
ترجمان این جملات به معنای اعتراف به وجود «۵۸ میلیون» فقیر در رژیم غارتگر و فاسد ولی‌فقیه می‌باشند که بخش بزرگی از آنان به نان شب نیز محتاج‌اند.

ابعاد روبه رشد یارانه بگیرها، صف‌های طولانی در پشت دوایر حکومتی برای اعتراض، حجم بزرگی از تحصن‌ها و اعتراضات روزمره، عدم پرداخت حقوق و مزایا و یا غارت اموال مردم تنها و تنها گوشه‌های کوچکی از این پازل ضد انسانی است.
همچنین این حجم عظیم از ابعاد فقر در کشوری با زیربناها و منابع عظیم نفت و گاز و توانمندی‌های گسترده درزمینهٔ کشاورزی، بی‌سابقه است.

ابعاد فقر در ایران که اکنون در تله‌ای بنام “رکود اقتصادی و افت ارزش پول ملی » افتاده است، به‌یقین ماحصل سیاست‌های مخرب رژیم، سوء مدیریت، اختلاس، رانت‌خواری و همچنین هزینه‌های سنگین حاکمیت درزمینهٔ پروژه‌های مخرب موشکی، اتمی، صدور بنیادگرایی و تروریسم می‌باشند.
براین منطق شاهد هستیم که قریب «۷۰ درصد» از صنایع و چرخه تولیدات در کشور متوقف‌شده و به‌تبع آن با رشد بیکاری گسترده‌ای در میان جوانان، فقر و سپس فلاکت بر میهن‌امان سایه‌افکن شده است.

این گزارش در ادامه قدری به عمق فاجعه رفته و با اشاره به سوء مدیریت و هم‌چنین ابعاد گسترده فقر درزمینهٔ های مختلف می‌افزاید: «فقر تنها نداشتن پول نیست. فقر ابعاد مختلفی دارد. فقر در بهداشت، فقر در آموزش، فقر در فرهنگ و بسیاری دیگر، از انواع فقر هستند. ایران کشوری فقیر است؛ شاید بهتر است بگوییم ایران مردم فقیری دارد. در روستاها وضعیت اسفبار است و آمارهای وزارتخانه‌ها از وضعیت مردم در حوزه‌های مختلف گویای این موضوع است. آموزش، بهداشت، اقتصاد و ... این‌ها حوزه‌هایی است که همه ما می‌دانیم که مردم در آن دچار استیصال شده‌اند، اما هیچ راهکار مناسبی در دهه‌های اخیر در رابطه با آن برای ریشه‌کنی با مشکلات این حوزه‌ها اندیشیده نشده است».

اعتراف به بن‌بست رژیم در تمامی زمینه‌ها که به گوشه‌هایی از آن‌ها در این گزارش اعتراف شده است، سخن تازه‌ای نیست. واقعیت در ایران آخوند زده این است که حاکمیت مسائل و مشکلات عظیم اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی را به‌طور روزانه حل‌وفصل می‌کند .
اما تنها موردی که به‌طور سیستماتیک و بلندمدت برروی آن‌ها با سرمایه‌گذاری‌های هنگفت واختصاص بودجه و به‌طور عملی به اجرا درآورده ،همان «سیاست سرکوب» آحاد مردم گرسنه و محروم هست که گوشه‌هایی از آن را در نقض حقوق بشر، دستگیری‌های خودسرانه، شکنجه، اعدام، سانسور و ظلم و ستم در جامعه رؤیت می‌کنیم.