سخن از رژیمی یاغی، تروریست پرور و بنیادگرا میباشد که طی چهل سال گذشته و عطف بهتمامی دادهها، نهتنها مردم ایران را به بند کشیده، بلکه فراتر از آن جهانی را با اعمال مخرب و ادامه سیاستهای بنیادگرایانه خود به گروگان گرفته است.
تازهترین سخنان آخوند روحانی، رئیسجمهور دستنشانده ولیفقیه ، مبنی بر آنکه «ما در شرایط جنگیم، در شرایط جنگ» بهترین ادله بر این واقعیت است که چگونه این دیکتاتوری خونریز با ادامه سیاستهای مخرب خود، شرایط جنگی بر مردم و میهن امان اعمال نموده است.
نیمنگاهی به وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران، سرکوب آزاداندیشان، مخالفان و فعالان سیاسی با بالاترین آمار اعدامها و زندانیان سیاسی طی چهار دهه گذشته، بهترین بینه بر این واقعیت است که دیکتاتوری هار مذهبی بههیچعنوان سرسازش با مردم خود را ندارد.
بر این منطق باید اذعان نمود که آری این ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته است که جنگی نابرابر را بر مردم و جامعه جوان و پویای ما تحمیل نموده است. کافی است تا نگاهی به گورهای بینام و نشان و گورستانهای جمعی که با بلدوزرهای نظام آخوندی در حال تخریب هستند و یا به آمار وحشتناک شهدا و قربانیان مجاهد و مبارز میهنمان نظر بیافکنیم، تا به گوشههایی از بحران حقوقبشر در ایران پی ببریم.
به اعدامهای خیابانی، به شلاق زدن و اسید پاشیدن در ملاء عام و “آفتابه آویزان کردن" بر گردن دختران و جوانان میهنمان، نگاه کنیم، بهیقین و صدالبته انگشت اتهام را بهسوی یک نفر و آن خامنهای، دراز خواهیم نمود. بر این سیاق است که خامنهای مردم را به چشم “دشمن" میبیند و اساساً دیدگاه وی، مملو از نفرت، بغض، حسد و خیانت علیه عالیترین منافع ملی ایرانیان میباشد.
بازتاب این سیاستهای مخرب که در منطق خود به بروز بحرانهای لاعلاج اقتصادی، افت شدید ارزش پول ملی، فرار مغزها و سرمایهها و از همه مهمتر به شکاف عمیق طبقاتی در ایران آخوند زده راه برده است، اکنون در روضههای مشتی آخوند عوامفریب و دغلباز رؤیت میشود.
به همین میزان نیز به فقر و فلاکت کشاندن بیش از ۶۰ میلیون ایرانی که بنا بردادهای حکومتی اکنون میان “فقر مطلق و فقر نسبی" دست و پا میزنند، از نتایج منطقی این وطنفروشی میباشد. نیمنگاهی به ابعاد آگهیها بر در و دیوار شهرها برای فروش “نوزاد، جنین، کودک، قرنیه، کبد، کلیه، فک» و دیگر ارگانهای بدن، تنها و تنها گوشه ای از این وضعیت وخامتبار میباشد.
نیازی نیست تا به کشورهای فقیر آفریقایی یا فقر و فلاکت در آسیای میانه و بنگلادش سری بزنیم، کافی است برای فهم و درک فقر مردم و بروز فاجعههای اسفبار اجتماعی و معیشتی، تنها نیمنگاهی به سطلهای اشغال در خیابانها و اماکن عمومی بیافکنیم، تا شاید قدری به ابعاد فاجعهای که ولیفقیه را بر سر مردم ایران آورده است، پی ببریم.
به خوزستان تشنه، به بلوچستان گرسنه، به ایلام با بالاترین نرخ بیکاری و آمار خودکشی، به کردستان محروم با خیل کولبران آن و به دشتهای سابقاً زرخیز، به کشاورزان ورزنه، به رودخانههای خشکشده، به دریاچههای تاریخی که اکنون بهطور زنجیرهای به خشکسالی گراییدهاند، به کارون، زایندهرود، مرداب گاوخونی و خلیج گرگان و به بیش از نیمی از ایران که اکنون به بیابانهای برهوت تبدیلشدهاند، نظر بیافکنیم.
درلابلای این واقعیات است که خامنهای بهعوض هزینه نمودن درآمدهای حاصله از صادرات نفت، گاز و دیگر محصولات کشور، برای عمران و آبادانی، سالانه دهها میلیارد دلار را هزینه گروههای تروریستی، خریدهای تسلیحاتی، صدور بنیادگرایی و جنگهای نیابتی مانند حفظ یک دیکتاتور خونریز دیگر مانند بشار اسد، مینماید.
بهراستی بر سر داراییهای مردم ایران و ابعاد بیش از ۱۶۰۰ میلیارد دلار درآمدهای حاصله از فروش نفت طی سه دهه گذشته چه آمده است؟ از بستر کدامین حکومت فاسدی است که روزانه ابعاد اختلاس و دزدیهای صدها میلیاردی عریان میشوند؟
این خامنهای است که باسیاستهای مخرب و خودساختهای بنام “اقتصاد مقاومتی" که ترجمان فقر و فلاکت بیشتر برای آحاد مردم است، جامعه را به ریاضت کشی، گدایی و گسترش فقر سوق میدهد.
این همان منطق یک دیکتاتور عنانگسیخته است که اساساً هر موضوعی را نخست بادید “امنیتی" ارزیابی میکند و دستگاههای کشوری و لشکری را با آن کوک مینماید.
دید امنیتی نیز ادامه همین وضعیت است، یعنی بهموازات سرکوب گسترده و بگیروببندهای حکومتی، به “کبیر و صغیر" رحم نکردن، به رکود اقتصادی و بیکاری ضریب زدن و بدینسان بهترین بستر را برای رشد و نمو دو هیولای دیگر بنام “فقر و فلاکت" مهیا نمودن است.
خرمردرندی مقام معظم تا بدان جا است که وی بهعوض استغفار و توبه از مردم برای تمامی خیانتها و جنایتهایی که علیه جامعه دردمند ما انجام داده، طلبکار نیز شده است. وی بیشرمانه مردم گرسنه را به “مصرفگرایی" متهم میکند و مشاور دستنشانده وی، از ملت میخواهد تا “لنگ" بپوشند و “نان خشک" تغذیه کنند. پیشتر نیز نماینده وقیح وی در مشهد ، که مردم به وی بوفالوی نظام میگویند، از مردم خواسته بود تا بجای مصرف مرغ ، “اشکنه" بخورند!! به این میگویند اوج بیشرمی و وقاحت ، آنهم از نوع آخوندیاش.
همچنین از فردای به راه افتادن تحریمها علیه مطامع دیکتاتوری خونریز خامنهای، شاهد هستیم که متولیان و کارگزاران رژیم تلاش بیوقفهای برای وارونه نشان دادن واقعیتها که صدالبته ریشه در بیتدبیری، سوء مدیریت، غارت و فساد گسترده حکومتی دارد، به خرج میدهند.
بر این سیاق است که آخوند شیاد روحانی مذبوحانه و بدون آنکه نامی از مقصر اصلی برای این وضعیت فلاکتبار به میان آورد، تلاش میکند تا تنها “تحریمها" را عامل مجموعه بحرانهای موجود قلمداد نماید.
واقعیت در ایران آخوند زده این است که تحریمها بنا بردادههای رژیم، تنها عامل سی درصد از مشکلات موجود میباشد، و قریب ۷۰ درصد به دو فاکتور مهم یعنی “سوء مدیریت و فساد سازمان دادهشده"در درون نظام آخوندی برمیگردد.
حال این سؤال منطقی در مقابل هر خواننده منصفی قرار میگیرد که مسبب اصلی این وضعیت و این جنگ ناخواسته بهواقع آیا کسی به غیر از خامنهای میتواند باشد؟