این خصیصه، در دنیای مادی به معنی فرصتطلبی محض و قدرت آداپتاسیون ولی در جهت ضدتکاملی آن است. از این زاویه، رژیم به نحو احسن از هر فرصتی در جهت تثبیت خود استفاده کامل را نمودهاست. این توانایی در استفاده از فرصتها بر سهپایه استوار بوده است:
• اشراف کامل و واقعی نسبت به پاشنه آشیل خودـ یعنی عدم مشروعیت تاریخی و سیاسی رژیم، و حضور مجاهدین در جامعه
• توسل به هر وسیله ممکن در جهت اهداف و حفظ نظام
• ادعای دجالگرانه و کاذب رژیم مبنی بر رهبری مردم و مشروعیت اعطایی از جانب ایشان
با از دست دادن مشروعیت سیاسی در سالهای دهه ٦٠- و درواقع از فردای ٣٠ خرداد، رژیم با استفاده از فرصتهایی که در منطقه برای او ایجاد شد و غرب اسباب آن را فراهم نمود، توانست از خطر سرنگونی برای مدتی رهایی یابد.
تروریسم رژیم و مداخلات نظامی در خارج از مرزها، قدرت و تأثیر سرکوب در داخل را کیفاً افزایش میداد، و درواقع تروریسم و "صدور انقلاب" نیاز ماشین سرکوب در داخل بود. در سالهای اخیر، از این زاویه بود که رژیم جنگیدن در سوریه و مداخله در عراق را نیاز وجودی برای حفظ قدرت در داخل میدید.
اما از ٦ دیماه ٩٦، با قیام مردم و ادامه و گسترش روزافزون آن در عمق و عرض، دینامیزم و تأثیرگذاری عنصر تروریسم خارجی رژیم بر روی داخل بهصورت کیفی تغییر پیداکرده است. یعنی آنکه قدر قدرت رژیم در منطقه و تروریسم آن دیگر توانایی تأثیرگذاری بر ماشین سرکوب داخل را ازدستداده است. به بیانی، مداخلات نظامی رژیم در منطقه و ازجمله سوریه، رژیم را در داخل ضعیفتر میکند که قویتر نه. این بدان سبب است که:
• ماشین سرکوب در داخل از ترس رادیکالیزه تر شدن قیام و همچنین ناتوانی ذاتی آن در برابر قدرت مردم، دیگر کارایی بیشتر از این را ندارد،
• انبوهی از ذخیرههای مادی و پرسنلی که نیاز ماشین سرکوب رژیم در داخل است صرف خارج میشود
• به دلایل مشخص، رژیم دیگر قادر به کسب موقعیتهای قبلی خود در منطقه- حتی با خروج احتمالی امریکا از سوریه، نیست، و موقعیت رژیم در منطقه بهشدت رو به افول است.
با شروع قیام سراسری، تروریسم رژیم و مداخلات نظامی آن در منطقه اکنون به ضد خود تبدیلشده و باعث تضعیف بیشتر ماشین سرکوب رژیم در داخل میشود. کارکرد این مکانیسم هرروز شتاب بیشتری پیداکرده و به پروسه قیام در داخل شتاب و اوج بیشتری میدهد.