«جمهوری» رضاخانی


چهارمین مجلس شورای ملی در اول تیرماه ۱۳۰۰شمسی، چهار ماه پس از کودتای سوم اسفند۱۲۹۹، توسّط احمدشاه قاجار گشایش یافت و در۳۰خرداد۱۳۰۲ پایان یافت.

در همین دوره مجلس «سردار سپه» سه ماه و ده روز پس از کودتا، سید ضیاءالدین طباطبایی، نخست‌وزیر «صدروزه» کودتا، را برکنار کرد.
«در دوره مجلس چهارم... محافظه‌کاران (وارثان "فرقه اعتدالی") توانستند در مجلس اکثریت را به دست آورند. آن‌ها در این مجلس نام "حزب اصلاح‌طلب" را بر خود نهادند. رهبران آن روحانیون بزرگ، تجّار توانگر و اشراف زمین‌دار بودند؛ اشخاصی چون سید حسن مدرّس، شاهزاده فرمانفرما، احمد قوام و...
آن‌ها ابتدا با سردار سپه رابطه خوبی داشتند؛ آن‌ها با ابقای رضاخان در وزارت جنگ [مهرماه ۱۳۰۰]، افزایش بودجه نظامی برای سرکوب شورش‌های عشایری و... موافقت کردند ولی این همکاری در واپسین روزهای مجلس چهارم کمرنگ شد و رضاخان در انتخابات مجلس پنجم جانب اصلاح‌طلبان جوان "حزب تجدّد" را گرفت» (ویکی‌پدیا).


***

مشیرالدّوله ۶ روز پیش از پایان چهارمین دوره مجلس (۲۴خرداد۱۳۰۲)، پس از کناره‌گیری مستوفی‌الممالک از ریاست دولت، مأمور تشکیل دولت شد.
رضاخان در دولت مشیرالدّوله، سردار سپه و فرمانده کل قوا بود و پُست وزارت جنگ را به عهده داشت.
پس از کناره‌گیری مشیرالدّوله از ریاست وزیران، احمدشاه در روز ۴آبان ۱۳۰۲ (۲۶اکتبر۱۹۲۳) رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ و فرمانده کل قوا را به نخست‌وزیری برگزید.
رضاخان دو روز بعد، در ۵آبان، کابینه‌اش را به احمدشاه معرفی کرد. در این کابینه، رئیس‌الوزرا سرپرستی وزارت جنگ و وزارت داخله را نیز به عهده داشت.
در کابینه رضاخان، ذکاء الملک فروغی، وزیر امور خارجه؛ سلیمان میرزا اسکندری، وزیر فرهنگ؛ قاسم صوراسرافیل، کفیل وزارت خارجه و معاضدالسلطنه، وزیر دادگستری... بود.
پس از تشکیل کابینه سردار سپه، احمدشاه «برای معالجه و تغییر آب‌وهوا» تهران را به مقصد اروپا ترک کرد.
پس از سفر احمدشاه به فرنگ، رضاخان مقدّمات برگزاری انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی را تدارک دید و برای پیروزی کاندیداهای دلخواهش، از طریق وزارت داخله و فرماندهان نظامی سرسپرده، به زمینه‌چینی پرداخت.
رضاخان برای قبضه کردن کامل قوای نظامی، در پی فرصتی بود که شهربانی را نیز در اختیار بگیرد و یکی از سرسپردگانش را به ریاست آن بگمارد. ازاین‌رو، در روز ۲۴آذر ۱۳۰۲، ژنرال وستداهل نروژی، رئیس شهربانی کلّ کشور و شماری از افسران سوئدی زیردست او را اخراج کرد و به جای او «سرپاس» (=سرتیپ) رکن الدّین مختاری را، که از سرسپردگانش بود، به ریاست شهربانی کلّ کشور نشاند. مختاری در این مقام «ژوئن‌های بسیاری را گرفت و خشونت زیادی از خود نشان داد» و نقش مهمی در سرکوب و ایجاد خفقان داشت و شماری از کوشندگان راه آزادی ایران را از میان برد.

***

در اواخر مجلس چهارم بین رضاخان و نمایندگان محافظه‌کار مجلس اختلاف افتاد. رضاخان با استفاده از ارتش، با دستکاری در انتخابات بسیاری از حوزه‌های انتخابیه عشایری توانست اکثریت مؤثّری را برای احزاب «تجدّد» و «سوسیالیست»، که موافق سیاست‌های او بودند، در مجلس جدید فراهم آورد و از طریق آن‌ها مقاصدش را به‌پیش ببرد.


***

دوره پنجم مجلس شورا در ۲۲بهمن ۱۳۰۲ با سخنرانی محمدحسن میرزا (ولیعهد احمدشاه) بازگشایی شد.
اکثریت نمایندگان مجلس پنجم طرفدار رضاخان بودند و همین مجلس به نخست‌وزیری او رأی اعتماد داد و عنوان «فرمانده کل قوا» را که طبق قانون اساسی در صلاحیّت شاه بود، به وزیر جنگ (رضاخان) اعطا کرد و لایحه انقراض قاجاریه و تفویض کشور به رضاخان را تا گشایش مجلس مؤسسان تصویب کرد.

«جمهوری» رضاخانی
از ابتدای گشایش مجلس پنجم، زمزمه «جمهوری‌خواهی» آغاز شد و روزبه‌روز بر دامنه آن افزود.
یحیی دولت‌آبادی، از رجال خوشنام آن زمان، دراین‌باره می‌نویسد: «زمزمه جمهوری‌طلبی یک‌مرتبه به گوش‌ها می‌رسد و سردار سپه عاشق مقام سلطنت و فعّال مایشاء، جمهوری‌خواه می‌گردد و مستبدّین شاه‌پرست بیش از ملّیون جمهوری‌خواه حقیقی، سنگ جمهوری‌طلبی را به سینه می‌زنند و علنی دیده می‌شود از سفارت انگلیس ـ که هرچه هست امپراتوری است ـ تبلیغات جمهوری تراوش می‌کند و از سفارت روس بُلشویک، که غیر از جمهوریت چیزی نیست، هرچه شنیده می‌شود، برضدّ این جمهوریّت است و فاش به همه‌کس می‌گویند این مقدمه سلطنت استبدادی و لغو کردن قانون اساسی است» (۱).

***

ملک الشّعرای بهار درباره موافقان و مخالفان جمهوری و انگیزه‌های آن‌ها می‌نویسد: «بعضی می‌گویند مدرّس بد کرد که با جمهوری مخالفت کرد. اوّلاً، مخالف جمهوری، مدرّس تنها نبود، عالَمی از بزرگ و کوچک مخالف بودند و مدرّس هم چون دید جمهوری پیشرفت ندارد، لوای مخالفت را به دوش گرفت. ثانیاً، او و سایر متنوّرین (=روشنفکران) از اَعمال سردار سپه از قبیل قتل نفس‌های بی رویّه ـ مثل قتل دو پسر امیر مؤیّد، قتل اقبال ماکویی و امیر عشایر و بردن تمام دارایی سیصدساله آن دو خانواده و غیره ـ ترسیدند و دیدند که اگر او رئیس‌جمهور شود، همان کاری را که بعد کرد و دیدیم، خواهد کرد و طبیعی است هر وطن‌خواهی از چنین رئیس‌جمهوری می‌ترسد» (۲).
هدف رضاخان از برقراری «جمهوری» ریشه‌کن کردن بنای سلطنت قاجار و متمرکز کردن تمام قدرت در دست خودش بود.

***

رضاخان از ۲۲بهمن ۱۳۰۲ که مجلس پنجم گشایش یافت تا ۲۱آذر ۱۳۰۴ که بر کرسی شاهی ایران نشست، تمام کسانی را که با «جمهوری» فرمایشی او و سیاستش برای قبضه کامل قدرت سیاسی و نظامی مخالف بودند، از میان برد یا آن‌ها را مجبور به کناره‌گیری از میدان سیاست کرد. میرزاده عشقی،شهید راه آزادی از آن شمار بود.

میرزاده عشقی، شهید راه آزادی
آخرین شماره «قرن بیستم»، که صاحب‌امتیاز و نویسنده‌اش میرزاده عشقی بود، در هفتم تیرماه ۱۳۰۳، همزمان با اوجگیری «غوغای جمهوری‌خواهی» رضاخان منتشر شد. این شماره دربردارنده مقالات و شعرهایی بود علیه «جمهوری قلّابی» سردار سپه که همان‌ها زمینه‌ساز ترور عشقی به دست عوامل شهربانی رضاخان شد.

عشقی در این شماره «قرن بیستم» در سه شعر «جمهوری سوار»، «مظهر جمهوری» و «نوحه جمهوری»، به‌طور مستقیم، «جمهوری» رضاخانی را آماج انتقاد قرارداد.
در همان صفحه اوّل روزنامه، کاریکاتور مردی خرسوار را نشان می‌داد که در پای خُم «شیره» در حال خوردن «شیره» بود و در توضیح آن نوشته‌شده بود: «جناب جَمبول (=انگلیس) بر خر جمهوری سوار شده، شیره ملت را مکیده و می‌خواهد به سر ما شیره بمالد».
ـ در صفحه ۴ روزنامه «قرن بیستم»، «مظهر جمهوری»، «به‌صورت مردی مسلّح و غضب‌آلود تصویر شده بود که در دست راست تفنگ و در دست چپ کیسه پول داشت و سایه اجنبی بر بالای سرش نمایان بود و روزنامه‌های طرفدار جمهوری به شکل جانوران زشت پلید ـ "ناهید" (افعی)، "تجدّد" (جغد)، "کوشش" (موش)، "ستاره" (سگ)، "گلشن" (الاغ) و "جارچی| (گربه)، دور و بر او را گرفته بودند و شاعر از زبان "مظهر جمهوری" و هریک از روزنامه‌ها... سخنانی به شعر ساده عامیانه در زیر آن آورده بود».

ـ در صفحه ۵ روزنامه «قرن بیستم» عکس تابوتی بود که زیر آن نوشته‌شده بود: «جنازه مرحوم جمهوری قلّابی»، همراه با این شعر:
«آه که جمهوری ما شد فنا/ پیرهن لاشخوران شد قبا» (۳).
این اشارات، به‌روشنی ضربتی قاطع بر پیکر جمهوری قلابی رضاخان فرود آورد. ازاین‌رو، شهربانی رضاخانی روزنامه «قرن بیستم» را فوراً توقیف و نسخه‌های آن را جمع‌آوری کرد و خود او نیز، چنان‌که بارها پیش‌بینی کرده بود، بامداد روز آخر ذیقعده ۱۳۴۲هجری قمری (۱۲تیرماه ۱۳۰۳ش) در خانه خویش، به دست دو تن ناشناس هدف تیر قرار گرفت و نزدیک ظهر همان روز به سن سی‌ویک‌سالگی، در بیمارستان شهربانی جان باخت. عشقی هنگام مرگ بیش از سی‌ویک سال نداشت».
پس از شهادت عشقی، فراکسیون اقلیّت مجلس که رهبری آن با سید حسن مدرّس بود، در اطلاعیه‌ای از مردم خواست که در تشییع‌جنازه این «سیّد غریب و مظلوم» شرکت کنند. پیکر به خون خفته عشقی را جمعیتی حدود ۳۰هزار نفر از مسجد سپهسالار تا ابن‌بابویه تشییع کرده و در آنجا به خاک سپردند.


(مراسم تشییع‌جنازه میرزاده عشقی)

لغو «جمهوری» 

پس‌ازاین که پیشبرد سیاست «جمهوری‌خواهی» رضاخان با مخالفت‌های شدیدی روبه‌رو شد، سردار سپه برای این‌که بتواند مجدداً به‌طور فعّال وارد صحنه سیاسی شود، مسافرتی به قم کرد و در ملاقات با آخوندهای قم به آن‌ها قول داد که دیگر به نفع جمهوری تظاهراتی صورت نگیرد و دنباله این کار گرفته نشود.
به دنبال این ملاقات بیانیه‌ای صادر کرد و در آن ضمن دفاع از «اسلام و مسلمین» مسئله جمهوری را خاتمه یافته اعلام کرد.
به دنبال این اعلامیه، چند تن از سران آخوندهای قم (ابوالحسن موسوی اصفهانی، محمدحسین غروی نایینی و عبدالکریم حائری) تلگرامی به این مضمون منتشر کردند:
جنابان مستطابان حُجَج اسلام و طبقات اعیان و تجّار و اصناف و قاطبه ملت ایران، دامَت تأییداتهم، چون در تشکیل جمهوریّت بعضی اظهاراتی شده بود که مورد رضایت عموم نبود و با مقتضیّات این مملکت مناسبت نداشت، لهذا در موقع تشرّف حضرت اشرف آقای رئیس الوزراء دامت شوکته به دارالایمان قم، نقض این عنوان و الغاء اظهارات مذکوره و اعلان آن به تمام بلاد را خواستار شدیم و اجابت فرمودند، ان شاءالله تعالی عموماً قدر این نعمت را بدانند و از این عنایت کاملاً تشکّر نمایند.
همزمان با اعلام لغو جمهوری و تظاهرات به‌اصطلاح مذهبی که از سوی سردار سپه در این رابطه صورت گرفت، شماری از آخوندهای نجف یک قطعه تمثال (=عکس) حضرت علی (ع) به‌عنوان تبرّک و بلاگردان حضرت اشرف دامت شوکته (=رضاخان) برای سردار سپه فرستادند. به این تمثال میرزا حسین نائینی (یکی از مراجع آن زمان) نامه‌ای سراسر مدح و ستایش از سردار سپه ضمیمه کرده بود.
رضاخان نیز موقع را مغتنم شمرده و برای جلب احساسات مذهبی مردم، مجلس جشن مفصّلی ترتیب داد و طی مراسمی تمثال حضرت علی (ع) توسط یکی از آخوندها به نمایندگی از آخوندهای نجف به سینه او نصب گردید و این‌طور وانمود شد که رضاخان موردتوجه خاص حضرت علی (ع) می‌باشد(۴).
به‌این‌ترتیب نمایش «جمهوری» قلّابی به پایان رسید و سردار سپه از طریق برقراری جوّ خشونت و ارعاب و ترور، به‌تدریج زمینه‌های لازم را برای به چنگ آوردن تاج‌وتخت شاهی فراهم کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱ ـ «حیات یحیی»، جلد دوم، تهران، انتشارات عطّار و فردوسی، ۱۳۶۲، صفحه ۳۴۶.
۲ ـ «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران»، محمدتقی بهار، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، جلد دوم، ص۱۹.
۳ ـ «از صبا تا نیما»، یحیی آرین پور، جلد دوم، تهران۱۳۵۷، ص۳۶۴.
۴ ـ «تاریخ بیست‌ساله ایران»، حسین مکّی، جلد اول.