در یکطرف ملتی با عزم و اراده و پرداخت بهای سنگین و تحمل ضرب و شتم و شکنجه - در مقابل رژیمی فاسد و جاهل و قاتل ایستاده است. رژیمی که حتی دختر یکی از بنیانگذارانش – فائزه رفسنجانی- بهصراحت میگوید که نظام فروپاشی محتوایی شده است اما خودش حالیاش نیست. فقط یک پوستهای مانده که آنهم صورت میگیرد. چند روز پیش هم هم نوه خمینی آنرا جوردیگری بیان کرد.
کافی است به شعارهای همهروزه مردم در خیابانهای سراسر میهن گوش فرا دهید تا صدای در هم شکستن دستگاه پوسیده و وارفته مماشات اندر گوشهای فرسوده و وارفته صاحبان آن طنینانداز شود.
در طرف دیگر سازمانی منسجم همچون فولاد آبدیده که همچنان پابرجا و محکم و استوار، تماموقت و انرژی خود را برای گسترش و سازماندهی و تعمیق قیام مردم ازیکطرف و رساندن ندای آن قیام به گوش مردم جهان از سوی دیگر گذاشته است. اعضای این مقاومت در قیام به این مأموریت بزرگ تاریخی نه هیچ لحظهای درنگ و نه هیچ فرصتی را تلف میکنند، بدون هیچ چشمداشت شخصی. حتی بقول مسعود رجوی گرامی آنها آمادهاند حتی در چادرهای برافراشته در خاوران بسر ببرند، تا سرانجام فروپاشی و سرنگونی این رژیم را بهصورت فیزیکی و عملیاتی هرچه زودتر محقق کنند و شر این جرثومه جهل و جور و فساد و ننگ را نهتنها از سر این ملت متمدن و باستانی- بلکه از صحنه روزگار در قرن بیست و یکم محو کنند. جرثومهای که منشأ همه فتنهها و جنگهای منطقهای و بینانگذار فاشیسم دینی و خلافت و ولایت مطلقه است که جان و مال هستی مردم ایران و بسیاری از کشورهای منطقه را به تاراج داده است. آری این شورا و این سازمان، در منتهای سازماندهی و انسجام، هدفی غیر از سرنگونی این امالفساد جهل و جنایت و استقرار یک جمهوری آزاد مبتنی بر جدایی دین از دولت و مدافع آزادی عقیده و دین و مذهب، ندارد. طبق برنامه دولت موقت بعد از سرنگونی رژیم آخوندی ظرف حداکثر ۶ ماه باید انتخابات آزاد مجلس مؤسسان برگزار شود تا این مجلس هم اداره کشور را بر عهده بگیرد و هم قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین کند. یعنی این شورا و سازمان مجاهدین بهعنوان بزرگترین عضو آن متعهد است که علیرغم همه فداکاریها و ... در مدت ۶ ماه بعد از سرنگونی فاشیسم دینی تمامی قدرت را به مردم منتقل کند...
اما اینها برای مجاهدین و شورا حرف نیست بلکه تعهداتی است که ۴۰ سال است برای آن قیمت میدهند.
وگرنه خالیبندی و در خانه نشستن و غرولند کردن و برای زمین و زمان طرح و برنامه دادن و مثل احمدینژاد ادعای مدیریت جهان را کردن - هاونی است که حتی آب هم در آن نیست که برای دلخوشی خودت بکوبی!!
و اما در طرف دیگر بشنوید- که دو گروه ورشکسته به تقصیر- بدون شرح و تفسیر! که در فضای خارج کشور فقط گزافهگویی و وراجی را آموختهاند، مثل کنه که بر پوست شیر مأوا و زیست محدودی دارند تمامروز و شب خود را صرف مقابله با حرکتهای این مقاومت میکنند.
سری اول شماری از افراد بخش شکنجه گران و چماقداران ”اصلاحطلب” که از حکومت اخراج شدهاند و حالا در کنف آیتالله بیبیسی و یکی دو سه رسانه دیگر، داستان اخراجشان از رژیمی که خود بناکرده و در بالاترین مناصب آن بوده را تحت عنوان خروج از آن بیان میکنند و خود را طرفدار دوآتشه دمکراسی و حقوق بشر و نرمش و رفاه و آرامش مردم نشان میدهند و نسبت به خطرات مجاهدین و شورا برای دمکراسی و آزادی هشدار میدهند. همه هموغم آنها این است که مبادا مردم و مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورش و نبرد – که صدای خلیفه دوم و دولت و پارلمان و قوه قضاییه و امامان جمعه زیردستش را درآورده – موفق نشوند. وقتی هم که از ذکر بدیهای مقاومت وقت اضافه میآورند به پراکندن ترس و رعب و وحشت میپردازند که ای هوار اگر دست به این رژیم بزنید مملکت سوریه میشود و جنگ داخلی میشود.
خلاصه کلام رژیم بد است اما همین بهتر از بدتر است و زنهار که گول مقاومت سازمانیافته و شورشهای مردم- همانند کانونهای شورشی مقاومت اروپا در سالهای هزار و نهصد و چهل میلادی – که در شکست نهایی هیتلر تعیینکننده بودند - را نخورید. خلاصه حساب - با چرتکهای که از خردسالی دم دست باباجان و عموشان در بازار و تیمچه و سراچه مشاهده میکردهاند- این سه کلمه است: رژیم بد است- اما مجاهدین بدتر هستند و اگر رژیم برود بدتر میشود- اما ای هموطنان آسوده بخوابید ما بیدار هستیم و مرتب برایتان با بیبیسی و دیگران مصاحبه میکنیم و سرگرمتان میکنیم، تا رژیم هم به کار خودش برسد - بقول لرها: سیتو متل مویمو - براتون قصهسرایی میکنیم. و ابولفه غیرازاین سه جمله- دیگر نه کلمه بیشتری به زبان میاد و نه وقت هست و نه ارزش توضیح بیشتر درباره این دسته لازم و ضروری است.
اما دسته انگشتشمار آخر صف- که آنها برای وصل مجدد به رژیم از خودشان هم بریدهاند. اینان را نیز در سه جمله میتوان تعریف کرد که زیادشان هم هست:
- در آستانه یکپنجم آخر زندگی- من از آن چهارپنجم اولی بریدهام.وشدیدا گذشته خودم را محکوم میکنم به عبارت لری ساده اینیک پنجم آخر را میروم که با صرف اظهار ندامت از قسمتهای گذشته بگذرانم. پس برای سلامتی من در این منزل آخر و وجدان راحتم در آن دنیا دعا کنید.
بیانیه پایانی:
من بیخودی دهههای متمادی عمرم فکر میکردم که باید چنین و چنان شود. و اینقدر برای دمکراسی و آزادی شور و شعف داشتم که کف کشاف بر دهان و نیش قلم میآمد- و از فرط کف زدن انگشتان دستم باد میکرد.اینقدر سپاس سپاس و سخنرانی آتشین میکردم که اطرافیانم مرا ساکت میکردند که تا سکته نکنم.......
جمهوری اسلامی محذورات ما را درک میکنم که من که نمیتوانم به مدح و ثنای ولیفقیه بپردازم، اما چه اشکالی دارد که به مدح و ثنای پدران معنوی ولیفقیه بپردازم. لذا اگر پسر شاه سابق که هیچی- بلکه اگر به ناگهان یکی از نوه نبیرههای محمدعلی شاه قاجار- بنام شاهزاده قلزم علی میرزا- از سلسله قاجار پیدا شد - طرفدار سلطنت او میشوم و مقاله نوشته و مصاحبه میکنم که بابا در زمان ناصرالدینشاه قطار دودی تهران - شاه عبدالعظیم راه افتاد و کشور داشت ژاپن میشد....!!
نتیجه پایانی بیانیه: فقط مجاهدین و شورای ملی مقاومت و کانونهای شورشی موفق نشوند بقیهاش با من . شخص بنده دارم کتابی مینویسم در رد چهارپنجم عمرم و تمام ارزشها و تئوریهایی که قبلاً به آن اعتقاد داشتهام . آهای رنه دکارت: من از خودم بریده ام پس هستم!
هفته آخرسال ۲۰۱۸