شهرام احمدی نسب عمران: دیو، درخت، و طاهره: در رثای طاهره طلوع بیدختی

 

 

خبر کوتاه بود۰ درختی در جاده‌ی اسلام‌آباد به کرمانشاه قطع شد۰ در آن‌سوی، اهریمنی که تنه‌ی آن درخت کهن‌سال را برید، بنا بر ذات اهریمنی‌اش که نابودکننده و تباه‌کننده است؛ رفتار کرد۰

در چهار دهه‌ی گذشته آن دستگاه اهریمنی به کار نابودی آثار حیات و هر چه هست سرگرم بوده است۰ بنابراین شاید بریدن تک‌درختی در جاده‌ای دورافتاده نباید موجب شگفتی و جلب‌توجه باشد۰ اما شگفتی اینجاست که بیش از سی سال دیوان و ددان پنداشتند که این تک‌درخت سمبل و نماد پیروزی اهریمن و نابودی نسل مجاهد است و دیدن آن درس عبرتی خواهد شد برای هر آن‌کس که ازآنجا می‌گذرد تا خیال درافتادن با اهریمن به سرش نزند۰ چراکه به سرنوشت طاهره طلوع بیدختی دچار خواهد شد، همان زن مجاهدی که برای تضمین سالم رسیدن همراهان به پایگاه‌هایشان، یک‌تنه بر فراز تپه‌ای مشرف به جاده کرمانشاه به اسلام‌آباد سنگر گرفت و مسیر پیشروی نیروهای خمینی را سد کرد و ساعت‌ها آن‌ها را با خیال فتح آن تپه و نابودی شمار بسیاری از مجاهدین سرگرم کرد۰ این‌چنین بود که پاسداران تباهی پس از نبردی طولانی و نابرابر پیکر طاهره را دشنه آجین کرده و بر آن درخت در بالای جاده آویختند۰

بنا بر سنت ایرانی باستان اهریمن دچار مرض "پس دانشی" است یعنی دوزاری‌اش دیر می‌افتد و پس از وقوع امری، تازه می‌فهمد اوضاع از چه قرار است۰ برای همین بود که اهریمن ولایت به مدت سی سال گمان می‌کرد تابلوی طاهره آویخته از آن درخت، نماد پایان کار مجاهدین و مقاومت در برابر رژیم است۰امروز که کانون‌های شورشی با الهام از رسم و راه مجاهدین پاکبازی همچون طاهره در سراسر میهن سر برآورده و هر گوشه‌ی ایران را به میدان نبرد با دستگاه ولایت تبدیل کرده‌اند، تازه اهریمن ولایت فهمید که چه غلط بزرگی کرده است و چه وارونه دیده بود چشم‌انداز درخت و طاهره را۰

بی‌گمان طاهره طلوع بیدختی نماد همان "صنوبر بلند" در شعر شفیعی کدکنی است که آمدن بهار را در سرمای زمستان نوید می‌دهد:
با صنوبری که روی قله ایستاده بود
گونه روی گونه‌ی سپیده‌دم نهاده بود
موج گیسوان به دوش بادها گشاده بود
از نشیب یخ گرفت دره گفتم
این نه ساحت شکفتگی ست
در کجای فصل ایستاده‌ای؟
مگر ندیده‌ای
بیشه‌ها کبود و سبزه سوگوار
فصل فصل خامش نهفتگی ست؟
آن صنوبر بلند
با اشاره‌ای نه سوی دوردست
گفت
قد کوته تو راه را به دیده‌ی تو بست
گامی از درون سرد خود بر آی
پای بر گریوه ای گذار و در نگر
رود آفتاب و آب در شتاب
کاروان درد و سرد
در گریز ناگزیر
آنک آن هجوم سبز مرز ناپذیر۰
در کجای فصل ایستاده‌ام؟
در کرانه‌ای
که پیش چشم من
بهار شعله‌های سبز و
سیره و سرود
در نگاه تو
کبود و دود۰

آری در این‌سوی اما طاهره طلوع بیدختی یک‌تنه همه‌ی ارزش‌ها و فضیلت‌های والای انسانی را نمایندگی کرد، در برابر دیوان و ددان ایستاد و در تاریخ مبارزه مردم ایران برای آزادی جاودانه شد۰ او "طاهره" است، پاک و بی‌آلایش است۰ "طلوع" است، سرشار از نور و روشنی است۰ "بیدختی" است، بیگانه نیست، ایرانی است و تا ابد مایه‌ی سربلندی این نسل۰ زن است و وجودش آکنده از فضیلت‌های زنانه، مادرانه و خواهرانه۰ همچون مادری که بنا به ذات خود در هر شرایطی سلامتی و امنیت فرزندان برایش بالاترین اولویت است، او نیز تنها به سلامتی و امنیت همراهان اندیشید و تاآخرین‌نفس جنگید تا از به‌سلامتی گذشتن دوستان مطمئن شود۰ طاهره طلوع بیدختی نماد و سمبل جاودانه‌ی ازخودگذشتگی،حس سرپرستی و مراقبت مادرانه و مهر و غمخواری زنانه است که جنس زن و فضیلت‌های زنانه را از مرد و فضایل مردانه متمایز می‌کند۰

ازاین‌رو، تابلوی طاهره آویخته بر درخت درراه کرمانشاه به اسلام‌آباد، رویارویی و تقابل دو نوع هستی و حیات را به نمایش گذاشت۰ در این‌سو، پاکی، نور، و فضیلت‌های زنانه‌ی فداکاری، مراقبت و سرپرستی، و ازخودگذشتگی۰ و در آن‌سو، تباهی و تیرگی و نابودکنندگی اهریمن که بنا بر ذات خود جز نابودی کاری از او ساخته نیست۰
مهم‌ترین دلیل این امر که مجاهدین همواره الهام‌بخش فعالان و مبارزان در داخل کشور بوده‌اند وجود الگوهای جاودانه‌ای همچون طاهره طلوع بیدختی است۰ همین‌جا بی‌مناسبت نیست برای به خود آمدن رضا پهلوی که با تماس‌های مداوم پاسداران و بسیجیان و دوستان و اطرافیان چاپلوس دچار این توهم شده که گویا مردم و بیشتر "ناراضیان" درون نیروهای سرکوب گر رژیم گوش به‌فرمان او هستند تا مبارزه و قیام را هدایت کند.

اشاره‌کنم که بد نیست او دمی با خود به این پرسش بیندیشد که چرا او نتوانسته است یک نفر همچون طاهره طلوع بیدختی بپروراند؟ البته طاهره بدون تردید شاگرداول مدرسه‌ی رجوی است، اما مجاهدین شاگردان ممتاز همچون او بسیار دارند۰ دلیل این تفاوت بسیار روشن است: تا راهرو نباشی، کی راهبر شوی۰ نمی‌شود به شیوه‌ی شاهانه در ینگه‌دنیا زندگی آرام و راحتی داشت و در همان حال منبع الهام بخشی برای فداکاری و ازخودگذشتگی بود۰ مجاهدین می‌توانند در دیگران انگیزه‌ی مقاومت در برابر اهریمن ولایت‌فقیه و ازخودگذشتگی و دلیری و فداکاری خلق کنند؛ چراکه خودشان منبع فیاض همه‌ی این فضیلت‌ها هستند و تاریخ زندگی یکایکشان آکنده از چیزهایی است که برای مقاومت در برابر اهریمن ولایت فدا کرده‌اند۰

تفاوت در شیوه‌ی زندگی مجاهدین و ناراضیانی همچون رضا پهلوی اساس و بنیاد تفاوت نگرش و راهبردهای نظری‌شان هم هست۰ مجاهدین چاره‌ی کار را مبارزه و پایداری و ایستادگی تا پای جان بر سر پیمان می‌دانند، یعنی دقیقاً همان مسیری که طاهره طلوع بیدختی الگوی جاودانه‌ی آن را ارائه کرده است۰ در برابر اما نقشه‌ی مسیر تغییر رژیم ازنظر پهلوی این است که نیروهای سرکوب گر به مردم بپیوندند۰برای تحقق این امر هم به گفته‌ی پهلوی مردم باید با پاسداران، یعنی پس‌مانده‌های دیوان و ددانی که طاهره طلوع با آن‌ها جنگید، تماس بگیرند و به آن‌ها بگویند ما می‌توانیم در کنار هم باشیم، به‌جای این‌که رو به روی‌هم باشیم۰

در این میان رژیم ولایت تمام توان خود را به کار گرفته است تا اذهان ایرانیان را از راهی که طاهره طلوع آموزگار آن است، یعنی مبارزه و مقاومت، دور کند۰ برای همین هم دیروز درختی که روزی پیکر طاهره بر آن آویخته بود را برید۰ این بدان معناست که اکنون اهریمن ولایت هم با همه‌ی پس دانشی به این حقیقت واقف شده است که الگوهای جاودانه‌ای همچون طاهره طلوع بیدختی چه خطر بزرگی برای رژیم ولایت هستند که به خیال خود برای فراموش‌شدن نام و یادشان، از درختی که او چند روزی از آن آویخته بود هم می‌ترسد و نابودش می‌کند! ازاینجا می‌توان حساب کرد این دیوان و ددان که از آن درخت این‌گونه بیمناک بودند، از یاران و هم‌رزمان طاهره طلوع تا چه اندازه هراسانند!