نماز بردهام
بر درگاه زیبایی مردی پا در سلسله
که بالا میاندازد شانههای بیاعتناییاش را
به وعظ واعظان
و به جان خریده است
دشنه آخته هزاران یهودا را.
پنهان نمیکنم!
نماز بردهام مردی را
که از نای تذهیب شدهاش با سرب مذاب
ترنم عاشقانهترین ترانههای عاصیان را
برای کودکان توفان میشنوی.
نگاهش کن!
کفر بورز به وعظ واعظان!
پذیرا شو هزار دشنه را در قلب
و با سجده برآزادی همیشه مؤمن باش!
به زنجیری بافته از خشم
که گسسته در هوا میرقصد.
۱۳دی۹۷