فاشیستهای حاکم بر ایران دروغهایی که خودشان نمیتوانند بگویند به کارپردازان خارجیشان سفارش میدهند. ما هزار نفر از اعضای مجاهدین خلق ایران مستقر در آلبانی با تأکید بر اینکه این افترائات صرفا زمینه ساز تروریزم علیه مجاهدین بویژه در آلبانی است، مدافعان دمکراسی و مبارزان علیه تروریزم را به اعتراض علیه اشپیگل که به سطح مبتذلترین ننگیننامههای رژیم ایران تنزل یافته، فرامیخوانیم.
این مقاله بدون شک فضاحتی بالاتر از کیس کلاوس رولوتیوس است، اینبار اشپیگل شنیعترین افترائات را متوجه افرادی کرده است که هرگز آنها را ندیده و دو بار دعوت نماینده شورای ملی مقاومت در آلمان از معاون سردبیر اشپیگل برای بازدید از محل اقامت ما را (۱۴ و ۱۸ نوامبر ۲۰۱۸) بی پاسخ گذاشته است. این بیتوجهی جزیی از یک سناریوی بزرگتر است که بخش دیگر آن انتخاب یک خبرنگار کارآموز برای تهیه این گزارش است که تنها خاصیتش آموزش در ایران و همنشینی با پاسداران و بسیجیهاست. بخش دیگر سناریو به فراموشی سپردن ۱۲۰ هزار اعدام سیاسی، ۵۰۰ عمل تروریستی در خارج کشور و۷ حمام خون در کمپیهای اشرف و لیبرتی در عراق علیه مجاهدین است. هدف شیطان سازی مجاهدین و توجیه اقدامات تروریستی قبلی رژیم و زمینهسازی برای اقدامات تروریستی بعدی است.
رژیم آخوندی در سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ به یمن سیاست مماشات آمریکا ۱۷۷ تن از اعضای مجاهدین را در عراق به قتل رساند یا به گروگان گرفت و ۱۵۰۰ تن را مجروح کرد. هدف قتل عام تمام مجاهدین بود که تنها با یک کارزار جهانی گسترده ناتمام ماند و ما توانستیم عراق را ترک کنیم. حالا بنظر میرسد، اشپیگل برای تکمیل مأموریت ملایان علیه مجاهدین در آلبانی زمینه سازی میکند. با این ماموریت اشپیگل انبوه اسناد و مدارک و پاسخ جزئی به سئوالهای خودش را تماما به کناری میگذارد. بوی قراردادهای پر سود و دلارهای نفتی آغشته به خون مردم ایران جایی برای انصاف وبیطرفی ژورنالیسیتی باقی نمیگذارد، برخی از پاسخها و اسناد ارسال شده برای اشپیگل را در سایت آلمانی کمیسیون خارجی شورای ملی مقاومت ایران میتوانید ملاحظه کنید.
مشوق های ایرانی آنقدر نویسندگان اشپیگل را سرمست کرده است که تناقض گویی نیز برایشان اهمیتی ندارد، از یکسو می نویسند ما در آلبانی «تلفن دستی، ساعت و تقویم» نداریم و از سوی دیگر مینویسند مجاهدین «در بخش کامپیوتر با حسابهای تقلبی روی توئیتر و فیسبوک برای سازمان تبلیغات میکنند. سایر اعضا بایستی روی شبکه تلگرام افراد جدیدی را جذب و با فریب به آلبانی بیاورند»، ساعت و تلفن و تقویم نداریم اما به توئیتر و تلگرام و فیسبوک دسترسی داریم. به این میگویند به حراج گذاشتن شرافت نداشته. پذیرش دعوت بازدید از ما می توانست آنها را در دروغگویی محدود کند و ماموریت ناقص بماند.
در حالیکه خبرنگار اشپیگل مبتذلترین سئوالات را با نمایندگی شورا در آلمان در میان گذاشته، اما جرأت نکرده برخی از افتراءات را سئوال کند. منجمله اینکه مجاهدین «هفتهای سه بار تمرین میکنند که گلوها را با چاقو از هم بدرند، دستها را بشکنند، چشمها را با انگشت از حدقه در بیاورند و دهانها را پاره کنند». این تصویر دراکولائی بنقل از بریده مزدوران در حالی است که اداره حراست از قانون اساسی آلمان از سال ۲۰۰۰ تا کنون مستمرا تأکید کرده که وزارت اطلاعات با استخدام بریده مزدوران درصدد جمع آوری اطلاعات و شیطان سازی مجاهدین است. نمایندگی شورا اسناد مربوطه را برای اشپیگل فرستاده بود هرچند اشپیگل ظرف یک دقیقه میتوانست از روی اینترنت گزارش ۱۸ سال متوالی اداره حراست نگاه کند و حقیقت را دریابد. البته از اشپیگل انتظار شرافت سیاسی نداشتیم اما شرافت حرفه ای هم که اشپیگل کباده کش آن بود و در جریان رولوتیوس قول داده بود که بیشرافتی حرفهای را تکرار نکند، توهمی بیش نیست.
غلامرضا شکری که اسناد مزدوریاو منتشر شده یکی از سوژههای این مقاله است. او مدعی است در سال ۱۹۹۴ توسط ما شکنجه شده است، اما تا سال ۲۰۱۶ نزد مجاهدین مانده است علیرغم اینکه دهها بار بصورت تکی یا مقامات آمریکایی، عراقی، سازمان ملل، کمیساریای عالی پناهندگان، صلیب سرخ بین المللی و... دیدار کرده است. در روز ۲۴ نوامبر متن مصاحبه اشپیگل با شکری توسط رسانههای دست سوم وزارت اطلاعات منتشر شد. واضح بود که متن توسط توسط خبرنگار اشپیگل تنظیم شده است. نمایندگی شورا این متن فارسی را به همراه ترجمه و آدرس اینترنتی آنها برای معاون سردبیر در ۲۴ و ۲۵ نوامبر فرستاد. همان مصاحبه، با همان نکات در مقاله ۱۶ فوریه منتشر شده است، اما فقط این جمله را که شکری به سفارت رژیم ایران رفته تا به ایران برگردد را حذف کرده است احتمالا اشپیگل بعد از اخراج سفیر و یک دیپلمات تروریست دیگر رژیم از آلبانی بخاطر دست داشتن در تروریسم خجالت کشیده است. همین اندازه خجالت هم از اشپیگل قابل تقدیر است!!
در قبال تجارت کثیفی که قیمت آن با ترور و کشتار ما پرداخت شده، سکوت جایز نیست. سکوت در قبال این نقض وخیم اصول اولیه دمکراسی،حقوق بشرو آزادی بیان؛ جاده صاف کن فاشیزم است.